شناسه خبر : 75354
پنجشنبه 22 خرداد 1399 , 12:55
اشتراک گذاری در :
عکس روز

کرونا و نمایش شرِّ شفّاف در آمریکا

خشونت عریان پلیس آمریکا حداقل دوازده ماده از مواد سی گانه ی اعلامیه ی جهانی حقوق بشر را به صورتی دلبخواهانه، سنگدلانه، و خونسردانه؛ در کمتر از هشت دقیقه زیر پا [ زانو] قرار داد...

فاش نیوز -  انگار اکنون که در دل بحران کرونایی قرار داریم، جهان مدرن به نمایشی شرم آور تبدیل شده است. کثرت اطلاعاتی که از رواج شیوه های اعمال خشونت علیه انسان، از سر زمینی که فاقد هرگونه عمق فرهنگی است و به تعبیر نیل پستمن "آمریکای احمق" می رسد، درست مثل برق گرفتگی  و شوک دائمی است ... این روزها بسیاری از مردم، جلوی صفحات مانیتور خود نشسته و از رهگذر سه وجه مهمِ چند رسانه ای، فرامتنی، و تعامل، و نیز "شیفتگی بازیگوشانه به موتورهای جستجو" به معنا و مفهوم تمثیلِ مشهور قرون میانه یعنی "کشتی مجانین" می اندیشند.

سینتیا فریلند، نویسنده ی کتاب  نظریه ی هنر (Art theory: a very short introduction) که کاوشی است در مورد موضوع هایی که به طور سرسری "نظریه ی هنر" نام گرفته اند، به موضوعی تأمل برانگیز اشاره می کند: طبعا "خون blood" جنبه های تداعی کننده ی توصیفی و نمادین متعددی دارد ...،  فریلند با اشاره به رنگ خیره کننده  و تلألوی درخشان خونِ تازه و شباهت جالب آن به رنگ، می نویسد: خون در واقع جوهر انسانی ما است ... و می تواند مقدس یا شریف باشد که نمونه های آن خون شهدا است ... در عین حال می تواند [به نظر فریلند] بسان خون بیماران مبتلا به ایدز، "ناپاک" و "خطرناک" باشد. نمونه ی آنچه که در ایالت مینیاپلیس آمریکا، نزدیک به یک دهه پیش اتفاق افتاد.

 فردی به اسم ران آتی Ron Athey مبتلا به ویروس بیماری ایدز، سر صحنه با چاقویی بخشی از بدن هنرمند همراه خود را برید و سپس دستمال کاغذی خونی را بر فراز سر تماشاگران آویزان کرد  ... تماشاگران مضطرب و دچار وحشت شدند ... به نظر می رسد اساسا نمایش پر زرق و برق حاوی ذبح حیوان در سر صحنه ...  دیری است که در سرزمین والت دیسنی حالتی عادی پیدا کرده است. انگار شفافیت شر transparency    the evill ofو اساسا چارچوب مفهومی "شرّ" به هزاران هزار تصویر مختلفی که از آن ساخته و پرداخته شده تقلیل یافته است.

اکنون اندیشه ی جهان وطنی، درحال تبدیل شدن به بخشی از تفکر در زندگی روز مره است. وقتی نمایش خشونت به اَبَر واقعیت بدل می شود، عملا چارچوب ها و استانداردهای تازه ای برای خشونت خلق می شود. پرتو افکنی بر استانداردهای خشونتی که پلیس آمریکا در دره ی سلیکن به ثبت رسانده، حداقل دو نکته ی مهم را پدیدار می سازد: 

یکم: اساسا بهره گیری همه ی نظام ها از نهاد پلیس، به مثابه ی وسیله ی حفظ نظم عمومی، و حمایت از حقوق سیاسی و اجتماعیِ  شهروندی، که باعنوان کلی حقوق مدنی (Civil Rights) شناخته می شود، سازو کاری شناخته شده است. آنچه را که اکنون پلیس آمریکا در برابر چشمان همگان در جهان مدرن به نمایش می گذارد از هیچ ساز و کار و قاعده ی منطقی پیروی نمی کند؛  و در حال ترسیم مرزهایی است که مبتنی بر "صورتی از اندیشیدن" در جهان نوین با خوانش صرفا امریکایی است.

دوم: خشونت عریان پلیس آمریکا حداقل دوازده ماده از مواد سی گانه ی اعلامیه ی جهانی حقوق بشر را به صورتی دلبخواهانه، سنگدلانه، و خونسردانه؛ در کمتر از هشت دقیقه زیر پا (زانو!) قرار داد:

ماده ی 1: حق آزادی و مساوات در برخورداری از حیثیت و حقوق؛

ماده ی: رهایی از تبعیض؛

ماده ی 3: حق حیات، آزادی و امنیت شخصی؛

ماده ی 5: رهایی از شکنجه یا رفتارهای تحقیر آمیز؛

ماده ی 6: حق شناخته شدن به عنوان انسان در مقابل قانون؛

ماده ی 7: حق برخورداری از مساوات در مقابل قانون؛

ماده ی: حق داد خواهی از طریق دادگاه های صالحه؛

ماده ی10: حق محاکمه ی علنی و منصفانه؛

ماده ی 11: حق بی گناه محسوب شدن تا زمان اثبات جرم؛

ماده ی 19: آزادی عقیده و اطلاعات؛

ماده ی 22: حق تآمین اجتماعی؛

ماده ی 28: حق پی جویی نظام اجتماعی که متضمن رعایت حقوق بشر باشد؛

امروزه دردهکده ی جهانی الکترونیک، و از رهگذر دیجیتالیسم، دیگر موقعیت های محلی، صرفا "فیزیکی-جغرافیایی" نیستند و در معنا و مفهومِ دو مقوله ی فهم یعنی مکان و زمان، تحولی بنیادین صورت گرفته است. نقض آشکار موادّی از اعلامیه ی جهانی حقوق بشر توسط پلیس آمریکا همه ی حقیقت نیست. همواره باید توجه داشت که بعضی اوقات، بویژه در هنگامه ی "خاکسپاری های غریبانه ی پی در پی؛ بی آنکه سوگواری بر مزار باشد ..." نگفتن تمام حقیقت می تواند به نحوی مؤثر، جلوی موجی از حال به هم خوردگی را بگیرد!

نتیجه گیری:

انگار نمایش شرّ شفاف به مثابه ی میوه ی بی مزه ی سرمایه داری، کفّاره ی دوری جستن از خداوند است. رفتارهای تداعی کننده ی داروینیسم اجتماعی و التذاذ کامل از گناه، خشونت و مرگ، در سرزمینی که در آنجا انسان با هیچ گونه عمق فرهنگی روبرو نمی شود، در هنگامه ی تداوم بحران کرونایی، به هیچ روی از سوی صنعت سیلیوود، شبیه سازی نشده اند؛ بلکه عین واقعیت است.

چشم انداز پدیدار شناسی هایدگری به ما یاد آور می شود که نباید خود را جدا از دنیایی که داخل آن افکنده شده ایم تصور کنیم. بسان تمثیل مشهور کشتی مجانین، در دنیایی که وجود داریم، در سر هریک از کشتی نشستگان نقشه ای هست ...

اینک ما در دل بحران بسر می بریم و توسط "محقرترین چیزهایی که خداوند به حکمت خود در این زمین کار گذاشته" تهدید می شویم ... حقیقتی که واقعا پذیرفتنش دشوار است این است که اپیدمی فعلی، اتفاقی است که افتاده و هیچ معنای عمیق تری ندارد. به بیان «ژیژک» واقعیتی که باید به زبان سیاست ترجمه کنیم این است که اکنون زمان رها کردنِ "اول، امریکا" فرا رسیده است. چنان که مارتین لوترکینگ بیش از نیم قرن قبل گفته است: "شاید با کشتی های مختلفی آمده باشیم، اما اکنون همگی در یک قایق نشسته ایم".

آنچه که در شهر مینیاپلیس در ایالت مینه سوتای آمریکا اتفاق افتاد؛ و مطالبِ نشریات پر سرو صدای هنری نظیر آرت فروم، و نمایش پر زرق و برق هنرمندی چون مرلین مانسن که معمولا حاوی آیین های شیطان پرستانهِ، و ذبح حیوانات در سر صحنه ...  است، و اکنون رفتار بی شرمانه ی پلیس آمریکا، این پرسش بنیادین را طرح می کند که به راستی چه بر سر زندگی بشر خواهد آمد. اگر زمین سرتاسر دیزنی لند Disneyland    شود؟  انگار در عصر گنهکاری یا عصیان مطلق، خود دیزنی لند واقعی تر از ایالاتِ متحده ی "واقعی" ای است که از آن تقلید می کند.

دکتر سید مهدی حسینی

اینستاگرام
نظری بگذارید
نام خود را وارد نمایید
متن نظر را وارد نمایید
مقدار صحیح است
مقدار صحیح وارد کنید
بدون ویرایش از شما
آخرین اخبار
تبلیغ کانال فاش در ایتابنر بیمه دیفتح‌الفتوحصندوق همیاریخبرنگار افتخاری فاش نیوز شویدمشاوره و مشاوره تغذیه ویژه ایثارگرانسایت جمعیت جانبازان انقلاب اسلامیانتشارات حدیث قلماساسنامه انجمن جانبازان نخاعیlogo-samandehi