پنجشنبه 29 خرداد 1399 , 09:48
روایت از اسرایی که برهنگی یکساله را به جان میخریدند ولی دست به مال غیر نمیزدند
زخم تبری که به کمر اعتمادمان زدی التیام ناپذیر است
شاعر و روزنامهنگار کشورمان با روایت خاطراتی از عبدالله، اسیر اردوگاه موصل 2 که 8 سال عمرش را در اسارت به سر برده، خطاب به اکبر طبری، معاون فاسد سابق قوه قضائیه مینویسد: آقای طبری، زخم تبری که به کمر اعتمادمان زدی التیام ناپذیر است مگر آنکه همدستانت را بیملاحظه معرفی کنی تا سیه روی شود هر که در او غش باشد.
متن این یادداشت به شرح زیر است:
توی اردوگاه موصل ۲ که بودیم اسرا همیشه از بیلباسی در رنج بودند. لباسهایشان آنقدر وصله خورده بود که دیگر جای وصله جدید نداشت. سالی یکبار لباس زیر می دادند؛ مثلا در آنجا یک زیرپوش نو حکم یک واحد از برج مجلل روما را برای ما داشت و پیراهن و کفش کتانی ارزشی به اندازه کل املاک لواسان!
خیلی وقت ها زیرپوشمان را می شستیم می انداختیم روی بند، زیر پوش ها در اثر باد از روی بند می افتادند و با هم قاطی می شدند و چون دوهزار نفر بودیم، نمی دانستیم کدامیک از آن زیر پوش ها یا پیراهن ها مال ماست. غصه ای می افتاد روی دلمان. یا باید تا سال بعد انتظار می کشیدیم که لباس نو بدهند یا هم که باید یک زیر پوش که معلوم نبود مال کیست را بر می داشتیم و می پوشیدیم، اما چیزی بنام شرم و حق الناس جلو مان را می گرفت و به مال مردم دست نمی زدیم.
این زیر پوش ها و لباس های گم شده تعدادشان هر روز زیاد می شد، مسول نظافت اردوگاه همه آنها را گوشه ای جمع می کرد تا اگر کسی مال خودش را می شناسد بردارد ولی آنهایی که نمی شناختند دست نمیزدند. شاید بپرسید خب چرا بر نمی داشتند در حالی که می دانستند بالاخره یکی از آن همه زیرپوش که روی هم جمع شده اند مال اوست. بله حق با شماست، می دانستند که یکی از زیرپوش ها مال آنهاست، مسئله این بود که می ترسیدند زیر پوشی که بر می دارند نو تر از زیرپوشی باشد که گم کرده اند، فلذا راه اول را انتخاب می کردن، یعنی برهنگی را تا سال بعد به جان میخریدند ولی دست به مال غیر نمیزدند.
آقای طبری، زخم تبری که به کمر اعتمادمان زدی التیام ناپذیر است مگر آنکه همدستانت را بیملاحظه معرفی کنی تا سیه روی شود هر که در او غش باشد.