شناسه خبر : 75707
شنبه 31 خرداد 1399 , 11:15
اشتراک گذاری در :
عکس روز

لذت و اضطراب؛ دوگانه‌های آخرین لحظات عمر یک شهید

 

 ، شهید «مصطفی قوی»، در پانزدهم مهر 1331 در کلاته بوقه شهرک قدس از توابع مشهد متولد شد.

او در کارهاى مزرعه به والدینش کمک مى‌کرد و این کار تا دوازده - سیزده سالگى ادامه داشت تا اینکه حرفه نقّاشى ساختمان را فرا گرفت. خدمت سربازى را در تیپ هوابرد شیراز پشت سر گذاشت. پس از گذراندن خدمت سربازى، به کار نقّاشى ساختمان مشغول شد.

مصطفى از سال 1356 فعالیت‌های انقلابى خود را آغاز کرد. او در این دوره با تلاش و مجاهدت و با توزیع اعلامیه‌های امام خمینی (ره) مردم را نسبت به جنایات رژیم پهلوی و همچنین ماهیت انقلاب اسلامی آشنا کرد.

خواهر شهید مى‌گوید: «قبل از انقلاب، کار مصطفى پخش اعلامیه‌های امام خمینی (ره) بود. با شروع راهپیمایی‌ها به جمع مردم پیوست. چندین نوبت شب‌ها با لباس‌های خونى به منزل ما می‌آمد و لباس‌هایش را عوض مى‌کرد و با لباس تمیز به خانه خودشان بر مى‌گشت.»

مصطفى در سن 24 سالگى ازدواج کرد که سه فرزند حاصل 10 سال زندگى مشترک آنها بود. او که فردی فداکار بود همه را به صبر و استقامت دعوت مى‌کرد. در محیط خانه با خانواده با خلق خوش رفتار مى‌کرد و در کارهاى خانه کمک حال همسرش بود. شهید قوی معتقد بود اگر در زندگی با مشکلی مواجه شدید ابتدا آن را با همسرتان مطرح کنید و از او مشورت بخواهید.

«مصطفی قوی» جزو اوّلین کسانى بود که با شروع جنگ تحمیلی به استخدام سپاه درآمد و از مشهد عازم جبهه شد. او یک سال در ستاد جنگهای نامنظم در کنار شهید مصطفى چمران با دشمنان متجاوز جنگید. او در این باره مى‌گوید: «یک سال سلاح نداشتیم و با چوب دستى مى‌جنگیدیم.»

مادر شهید قوی در خصوص تقید این شهید والامقام به حضور در جهاد مى‌گوید: «یک روز از مصطفى خواستم که دیگر به جبهه نرود. او در جواب من گفت: مادر، دوست داشتم که این حرف را نمى‌گفتی، این راه را باید طى کرد و وظیفه تک تک ما است. من مى‌روم و اگر روزى دین کوپنى شد، به من هم نامه بنویسید که بیایم و کوپن دینم را بگیرم.»

در پاتک معروف چزّابه که رزمندگان اسلام زیر آتش سنگین ارتش بعث عراق مقاومت کردند در چهره شهید قوی فداکارى و ایثار خاصی دیده مى‌شد. او در تنگه چزّابه از ناحیه دست و در عملیّات بیت‌المقدس، از ناحیه پا و کمر مجروح شد.

«مصطفی قوی»، در ششم تیر 1365 در حالی که مسئولیت محور عملیاتی لشکر 5 نصر و همچنین قائم مقامی تیپ دوم این لشکر را بر عهده داشت بر اثر اصابت ترکش به سر و پهلو در شلمچه به شهادت رسید. پیکر این فرمانده خراسانی در 16 تیر 1365، در مشهد تشییع و در بهشت رضا، در کنار همرزمان شهیدش به خاک سپرده شد.

فرازی از وصیت‌نامه شهید

احساس مى‌کنم لحظاتى تاریخى از یک برهه از زمان را دارم طى مى‌کنم. گویی تمام وجودم در آتشى قرار گرفته و از دورن دارم مى‌سوزم، خدایا این چه حالتى که در من بوجود آمده یک حالت لذت است و اضطراب. لذت از اینکه دیدار با آقا امام حسین نزدیک شده و اضطراب از اینکه آیا من لیاقت شهید شدن را دارم که یارى که مدت‌ها است به آرزویش مانده‌ام دیدار نمایم چه لحظه حساسى است.

منبع: دفاع پرس
اینستاگرام
نظری بگذارید
نام خود را وارد نمایید
متن نظر را وارد نمایید
مقدار صحیح است
مقدار صحیح وارد کنید
بدون ویرایش از شما
آخرین اخبار
تبلیغ کانال فاش در ایتابنر بیمه دیفتح‌الفتوحصندوق همیاریخبرنگار افتخاری فاش نیوز شویدمشاوره و مشاوره تغذیه ویژه ایثارگرانسایت جمعیت جانبازان انقلاب اسلامیانتشارات حدیث قلماساسنامه انجمن جانبازان نخاعیlogo-samandehi