شناسه خبر : 76601
شنبه 04 مرداد 1399 , 10:14
اشتراک گذاری در :
عکس روز

در کمین نفاق (به مناسبت سالگرد عملیات مرصاد)

به نیروهای بسیجی فراخوان مجددی داده شد. هوانیروز به فرماندهی سپهبد صیاد شیرازی بر روی سر منافقین ظاهر شد و آنانرا زمین گیر کرد. عملیات مرصاد با هدف آزادسازی مناطق اشغالی اسلام آباد، کرند، سرپل ذهاب، گیلانغرب و قصرشیرین که توسط منافقین به اشغال در آمده بود انجام شد. جالب توجه این بود که در میان کشته شدگان تعداد زیادی از دخترانی بودند که توسط نیروهای منافق اغفال شده بودند

ویژه نامه در کمین نفاق (به مناسبت سالگرد عملیات مرصاد)

بعد از پذیرش قطعنامه 598، رژیم بعث عراق در یک حرکت ناجوانمردانه برای ضربه زدن به نظام مقدس جمهوری اسلامی متوسل به نیروهای ـ به اصطلاح ـ سازمان آزادی بخش خلق ایران شد تا از طریق آن ها با گشودن جبهه ای جدید به دستاوردهای نظامی مهمی دست یابد. سازمان منافقین با عملیات فروغ جاویدان به خاک میهن عزیزمان حمله ور شد به خیال این که کشور جنگ زده، توانی برای دفاع و حمله ندارد. در چنین روزی بود که نیروهای خودی با انجام عملیات مرصاد ضمن تار و مار کردن نیروهای خودفروخته، شماری از آنان را کشته و دستگیر کردند و در مدت کوتاهی چنان شکست سنگینی به آنان وارد کردند که جهان، آن روز مات و مبهوت شد. نام مرصاد از این آیه قرآن گرفته شده که «انک لبالمرصاد» خداوند در کمین ستمگران است.
 

تاریخ انتشار : 1399/4/29

 

بازدید : 219

منافقین و فتنه "فروغ جاویدان"

آخرین حلقه استکبار برای درهم شکستن ایران، نیروهای ارتش فروغ جاویدان بودند! منافقین در قالب ارتش شان که درباره قدرت آن بسیار اغراق شده بود در شش محور به غرب ایران حمله کردند و تا بخش هایی از کشور نفوذ کردند.

با هم قرار گذاشته بودند که در عرض 33 ساعت و در پنج مرحله تهران را فتح کنند؛ اول اسلام آباد، بعد کرمانشاه، بعد همدان و در آخر، قزوین و تهران. منافقان آن قدر به پیروزی عملیات «فروغ جاویدان» باور داشتند که با خوش خیالی تمام قرارگذاشته بودند پاره ای از مذاکرات و برنامه ریزی ها را در جلسه بعدی و در تهران به انجام برسانند! آنها ابتدا «کرند» را گرفتند و بعد «اسلام آباد غرب» را و هم زمان هواپیمای عراقی فرودگاه های کرمانشاه و همدان را بمباران کردند. بعد همگی در یکی از تنگه های اطراف کرمانشاه جمع شدند تا این شهر را هم تصرف کنند، ولی نیروهای سپاه و ارتش با یاری نیروهای مردمی وارد کارزار شدند و عملیات مرصاد را با سرعتی فوق العاده به پیروزی رساندند. در عرض کمتر از یک روز، غائله نظامی منافقان با هزاران کشته و مجروح و صدها اسیر به پایان رسید. (مجله گلبرگ تیر و مرداد 1388 - شماره 111)

 

عملیات مرصاد

رمز عملیات: یا علی علیه السلام

منطقه عملیات: غرب کشور

تلفات منافقین: 4800 نفر کشته و هزاران زخمی

ان ربک لبالمرصاد99.jpg

به نیروهای بسیجی فراخوان مجددی داده شد. هوانیروز به فرماندهی سپهبد صیاد شیرازی بر روی سر منافقین ظاهر شد و آنانرا زمین گیر کرد. عملیات مرصاد با هدف آزادسازی مناطق اشغالی اسلام آباد، کرند، سرپل ذهاب، گیلانغرب و قصرشیرین که توسط منافقین به اشغال در آمده بود انجام شد. جالب توجه این بود که در میان کشته شدگان تعداد زیادی از دخترانی بودند که توسط نیروهای منافق اغفال شده بودند. این عملیات ضربه سنگینی به آنان وارد کرد و اکثر نیروهای آنان را از پای درآورد.

 

شکست منافقان در عملیات مرصاد.jpg

سرداران مرصاد

شهید حاج قاسم سلیمانی روایتی خواندنی از عملیات مرصاد دارد که در ادامه می خوانید: «در منطقه شلمچه درگیر عملیات بودیم. تقریباً پاتک های دشمن را دفع کرده بودیم که اعلام کردند منافقین به غرب حمله کرده اند. در اولین اقدام یک گروهان نیرو همراه با یک توپ 23 و یک توپ 106 به وسیله بالگرد شنوک در فرودگاه اضطراری اسلام آباد پیاده کردیم. چند تپه کوچک اطراف فرودگاه اضطراری وجود داشت. کنار تپه ها مستقر شدیم و کار شناسایی منطقه را آغاز کردیم.

پاکسازی تنگه چهارزبر، آزادسازی شهر اسلام آباد و حرکت به سوی کرند غرب هدف لشکر ثارالله بود. نیروهای شناسایی با لباس محلی به وسیله مینی بوس داخل شهر اسلام آباد رفتند و اطلاعاتی به دست آوردند.

باحمله ای که کردیم ابتدا قهوه خانه سقوط کرد. سپس اسلام آباد تصرف شد و یک فرماندار نظامی در شهر منصوب کردیم. از روی جادۀ آسفالت( اسلام آباد - سرپل ذهاب) حرکت را ادامه دادیم و غروب به کرند رسیدیم. در مجموع دو گردان را به کار گرفتیم. همچنین ادوات و یک گروهان پدافند هوایی که با خودرو حرکت می کرد و مهمات هم از اهواز آورده بودیم.»(روزنامه کیهان)

 

صیاد مرصاد

منافقین می خواستند به طرف کرمانشاه بیایند اما مردم از اسلام آباد تا کرمانشاه با هر وسیله ای که داشتند -از تراکتور و ماشین- آمده بودند در جاده و راه را بند آورده بودند. اولین کسی که جلوی این ها را گرفت، خود مردم بودند.

ساعت ۵ صبح رفتیم. همه ی خلبان ها در پناه گاه آماده بودند. توجیه شان کردم که اوضاع در چه مرحله ای هست و تا هلی کوپتر کبری و یک هلی کوپتر ۲۱۴ آماده شدند که با من برای شناسایی برویم و بعد بقیه بیایند. این دو تا کبری را داشتیم؛ خودمان توی هلی کوپتر ۲۱۴ جلو نشستیم. گفتم: همین جور سرپائین برو جلو ببینیم، این منافقین کجایند. همین طور از روی جاده می رفتیم، نگاه می کردیم، مردم سرگردان را می دیدیم. ۲۵ کیلومتر که گذشتیم، رسیدیم به گردنه ی «چهار زبر» که الان، اسمش را گذاشته اند «گردنه ی مرصاد».

یک دفعه نگاه کردم، مقابل آن ور خاک ریز، پشت سر هم تانک، خودرو و نفربر همین جور چسبیده و همه معلوم بود مربوط به منافقین است و فشار می آورند تا از این خاک ریز رد بشوند. به خلبان ها گفتم: دور بزنید وگرنه ما را می زنند. به این ها گفتم: بروید از توی دشت. یعنی از بغل برویم؛ رفتیم از توی دشت از بغل، معلوم شد که حدود ۳ تا ۴ کیلومتر طول این ستون است. من کلاه گوشی داشتم. می توانستم صحبت کنم: به خلبان گفتم: این ها را می بینید؟ این ها دشمنند بروید شروع کنید به زدن تا بقیه هم برسند. خلبان های دو تا کبری ها رفتند به طرف ستون، دیدم هر دوی شان برگشتند. من یک دفعه دادوبی دادم بلند شد، گفتم: چرا برگشتید؟ گفت: بابا! ما رفتیم جلو، دیدیم این ها هم خودی اند. چی چی بزنیم این ها رو؟!

خوب این ها ایرانی بودند، دیگر مشخص بود که ظاهراً مثل خودی ها بودند و من هرچه سعی داشتم به آن ها بفهمانم که بابا! این ها منافقند. گفتند: نه بابا! خودی را بزنیم! برای ما مسئله دارد؛ فردا دادگاه انقلاب، فلان. آخر عصبانی شدم، گفتم بنشین زمین. او هم نشست زمین. دیدیم حدوداً ۵۰۰ متری ستون زرهی نشسته ایم و ما هم پیاده شدیم و من هم به خاطر این که درجه هایم مشخص نشود، از این بادگیرها پوشیده بودم، کلاهم را هم انداخته بودم توی هلی کوپتر. عصبانی بودم، ناراحت که چه جوری به این ها بفهمانم که این دشمن است؟! گفتم: بابا! من با این درجه ام مسئولم. آمدم که تو راحت بزنی؛ مسئولیت با منه. گفت: به خدا من می ترسم؛ من اگر بزنم، این ها خودی اند، ما را می برند دادگاه انقلاب.

حالا کار خدا را ببینید! منافقین مثل این که متوجه بودند که ما داریم بحث می کنیم راجع به این که می خواهیم بزنیم آن ها را، منافقین سر لوله ی توپ را به طرف ما نشانه گرفتند. این ها مثل این که وارد هم نبودند، زدند. گلوله، ۵۰ متری ما که به زمین خورد، من خوشحال شدم، چون دلیلی آمد که این ها خودی نیستند. گفتم: دیدی خودی ها را؟ این ها بچه ی کرمانشاه بودند، با لهجه ی کرمانشاهی گفتند: به علی قسم الان حسابش را می رسیم. سوار هلی کوپتر شدند و رفتند.

 

یادمان شهدای مرصاد99.jpg

شهدای مرصاد

در عملیات مرصاد 412 نفر از رزمندگان میهن به درجه رفیع شهادت نائل آمدند که از این تعداد 304نفر ایرانی و 108نفر شهدای خارجی سپاه بدر بودند که در عملیات مرصاد دوشادوش سربازان وطن به جنگ با منافقین پرداختند، لازم به ذکر است بنابر اعتراف منافقین در نشریه مجاهد در این عملیات بیش از ۲۰۰۰ نفر از افراد منافقین به هلاکت رسیدند که حداقل ۱۶ نفر از آنها در زمره مسئولان سازمان مجاهدین خلق،شورای ملی مقاومت و ارتش آزادی بخش بودند.

 

شهدای مرصاد99.jpg

شهید فرانسوی عملیات مرصاد

کمال کور سل فرانسوی بعد از آنکه به دین اسلام مشرف می شود و تشیع را بر می گزیند، با ملاحظه دعای کمیل حضرت امیر علیه السلام می گوید: «آنچه در ذهن من بود و دنبال آن می گشتم، این دعاست و آنچه من از تشیع انتظار داشتم، همین است.»

بعد از مدتی که احساس نیاز بیشتری به آموزه های دین اسلام می کند، به قم می آید و طلبه می شود. سپس به او می گویند: اگر مصادیق دعای حضرت امیر علیه السلام را می خواهی، باید به جبهه بیایی!

از قم به جبهه اعزام می شود و در عملیات مرصاد، همراه سایر نیروها توسط بالگردها به پشت نیروهای دشمن برده می شود. در موقع درگیری می بیند که بی سیم چی خیلی سر و صدا می کند و به فرمانده اعتراض می کند که بچه ها تشنه اند.

کمال وقتی از جریان تشنگی بچه ها با خبر می شود، برای رزمندگان سخنرانی کرده، می گوید: «من از ابتدا که با امام حسین علیه السلام آشنا شدم، خیلی انتظار می کشیدم که یک مرتبه آن وضعیت را لمس کنم و تشنگی را حس نمایم....»

آن گاه کمال کورسل در همان جا بعد از لحظاتی به شهادت می رسد.

مقبره کمال در گلزار شهدای قم قطعه 18 ردیف دوم است. (نشریه مبلغان، شماره 88)

خاطرات مرصاد

آخرین روزهای عملیات مرصاد سپری شده بودند. نفس منافقین کوردل داشت قطع می شد. بچه های گردان روح الله داشتند آماده می شدند بروند کمک بچه های گردان امام سجاد(ع). تازه از مانور عملیاتی برگشته بودیم و خسته و کوفته و دلخور از اینکه نتوانستیم برویم غرب، توی چادرهای پادگان اندیمشک لمیده بودیم. اخبار ساعت هشت شب را از بلندگوی گردان شنیدیم. کتری بزرگ روی اجاق داشت می جوشید. خوردن یک شیشه مرباخوری چایی آتشی جان می داد. شنبه شب بود و می شد رفت حسینیه گردان پای تلویزیون نشست و یک سریال درست و حسابی دید. شنبه ها بعد از خبر، سریال ژاپنی «سال های دور از خانه» پخش می شد.

بلندگوی تبلیغات گردان روشن شد و صدای برادر کافشانی (از بچه های تبلیغات گردان) حالی حسابی به بچه های گردان داد.

آقای کافشانی با لحنی آرام و پرهیجان اعلام کرد: برادرانی که می خواهند سریال خواهر اوشین را تماشا کنند، به حسینیة گردان.

صدای انفجار خندة بچه های رزمنده بود که به هوا بلند شد. (مجله امتداد اردیبهشت ماه 1389- شماره 51)

بر بال قلم

بابک دولتی

او را از نزدیک ندیده ام، ولی تعریفِ چیره دستی و شعر او را از دوستانِ کرمانشاهی ام شنیده ام. مردادماه، یادآور مرصاد است و مرصاد، جلوة ذلت منافقان. غزلی از او را می خوانیم که در آن بیچارگی منافقانِ کوردل را به تصویر کشانده است:

چون خس و خاشاک هی قرار ندارند

جبهة بادند، اعتبار ندارند

جنگل خشکی اسیر سایة نفرین

خفت از این بیشتر که بار ندارند

مسخ در آن سوی خط حادثه هستند

عطر کسی را به یادگار ندارند

تا که بگریند بی نصیبی خود را

گوشة دنجی در این دیار ندارند

غرق عفن، صورت مجسم مرداب

نسبت دوری به آبشار ندارند

خواب تبر دیده اند این همه شب را

در سرشان طرحی از بهار ندارند

فاتح پوچ اند در سیاهی غفلت

در صفشان یک نفر سوار ندارند

این همه خفاش را نگاه کن ای مرد

روز شود فرصتِ فرار ندارند

تشنه خون اند، خونِ هر چه که باشد

شرط وفا را سگان حساب ندارند

هستی شان را که خاک دل زده قی کرد

شرم چه خوب است! حیف عار ندارند.

(مجله امتداد مرداد 1385، شماره 8)

نگارخانه

تصاویر 30 سال پیش آغاز عملیات مرصاد | غروب جاویدان منافقین

مستند پذیرش قطعنامه 598 از سوی ایران و عملیات مرصاد

منبع: hawzah.net حوزه
اینستاگرام
بنده هم سعادت حضوردرعملیات مرصاد راداشتم
نظری بگذارید
نام خود را وارد نمایید
متن نظر را وارد نمایید
مقدار صحیح است
مقدار صحیح وارد کنید
بدون ویرایش از شما
آخرین اخبار
تبلیغ کانال فاش در ایتابنر بیمه دیفتح‌الفتوحصندوق همیاریخبرنگار افتخاری فاش نیوز شویدمشاوره و مشاوره تغذیه ویژه ایثارگرانسایت جمعیت جانبازان انقلاب اسلامیانتشارات حدیث قلماساسنامه انجمن جانبازان نخاعیlogo-samandehi