دوشنبه 10 شهريور 1399 , 10:40
یادی از یک دلدادهی حسین(ع)
کار هر سالهاش بود. محفل حسینی باصفایی میشد. صدای گریههایش را هنوز به یاد دارم. بعد عزاداری خانوادگیمان، برایش چای میآوردیم. او با یک حال خوشی چایش را در نعلبکی میریخت و جرعهجرعه مینوشید....
ربابه جعفری - خاطرهای از پدربزرگ شاعرم تعریف کنم. ظهر عاشورا که میشد، پدربزرگم به خانهی ما میآمد و از اشعار حسینیاش برای من و خواهرانم میخواند. کار هر سالهاش بود. محفل حسینی باصفایی میشد. صدای گریههایش را هنوز به یاد دارم. بعد عزاداری خانوادگیمان، برایش چای میآوردیم. او با یک حال خوشی چایش را در نعلبکی میریخت و جرعهجرعه مینوشید. خدا رحمتش کند! او شاعر اهلبیت بود. طبع شعرش را از جوانی داشت. من در زیر یکی از اشعارش تاریخ 1331 هم دیدم. مومن بود و چهرهای نورانی داشت. وقتی جنگ شد، پدربزرگم یک روز از شهر اهواز خارج نشد. او در آن زمان پیرمردی گوژپشت شده بود؛ اما رزمندگان را خیلی دوست داشت و بیشتر اشعارش در مدح و تجلیل از شجاعت و حماسهی آنها بود.
امروز که کربلا رفتهها میدانند فیض سفر نورانیشان را از برکت ایثار و حماسهی رزمندگان دفاع مقدس دارند، برای تجلیل از مقام همهی رزمندگان، شهدا، جانبازان، مداحان و پیرغلامان اهلبیت که دستشان از دنیا کوتاه شده، من یکی از اشعار پدربزرگم مرحوم «هدایتالله عسکری» را برایتان مینویسم.
بر مشامم می رسد از جبهه بویت یاحسین
در دلم ترسم بماند آرزویت یاحسین
آرزو دارم که سایم رخ به قبر اطهرت
تا فزاید قدر ما از خاک کویت یاحسین
پیر و برنا آرزو داریم زوارت شویم
تا ببوسیم آستان مشکبویت یاحسین
تشنه نهر فراتیم و نصیب ما نما
جرعهای را تا بنوشیم از سبویت یاحسین
یا حسین امداد کن رزمندگان جبهه را
تا کنند از مرقدت بیرون عدویت یاحسین
حال بنگر نوجوانان را میان جبههها
رزم دارند با عدوی زشتخویت یاحسین
تا که دست ما بود بر دامن پر فیض تو
میفزاید قدر ما از آبرویت یاحسین
هر کسی دارد هوای شهر و اقلیمی به سر
شد «هدایت» خوشهچین در جستجویت یا حسین
التماس دعا
انشالله که به برکت سروده هایشان، در روز محشر روسفید باشند.
از خانم جعفری عزیز هم بسیار سپاسگزارم.
تازه حسین ابن علی علیه السلام که موضوع شعر می باشد، سالار شهیدان و سرسلسله ی فرهنگ غنی ایثارو شهادت است
خیلی خب خسته شدی زیر آفتاب کامنت گذاشتی بیا توو سایه یه لیوان آب خنک بخور !!!!! خسته نباشی دلاور خسته نباشی پهلوان ...خدا قوت .... اون فن پلنگ افکنت منو کشت !!!
خود خوانده یعنی چی ؟
ووووی ای از جانباز م ر ک بدتره ؟ از طوطی کوتوله هم بدتره ؟
حالا من ربط حرفهای بی ربط تو ن درباره این خاطره برات می گم بعد از نویسنده مطلب می خوام زود فلسفه این خاطره را با شهید و جانباز بفرستد . از همه کسانی که در سایت فاش نیوز مطلب می فرستند خواهش می کنم پی این برخوردها به تنشان بمالند .
اما جناب تیز و بز تحویل بگیر
کلاغ ها خیلی دوست دارند عقاب ها را اذیت کنند! کلاغ با اینکه از عقاب کوچک تر است،
اما چون چابک تر است، می تواند سریع بچرخد و مانور دهد.
گاهی اوقات هنگام پرواز،
بالای سرعقاب قرار میگیرد و به سمت آن شیرجه می رود، ولی عقاب می داند که می تواند اوج بگیرد.
عقاب به جای اینکه از آزارهای کلاغ مزاحم ناراحت شود، بیشتر و بیشتر اوج می گیرد و سرانجام کلاغ عقب می افتد..وقتی کسی از روی حسادت و غرض ورزی اذیت تان می کند، رو به بالا اوج بگیرید و او را پشت سرتان رها کنید.
#جول_اوستین
اینکه خواستی توام سهمی از این گفتگو داشته باشی نشونه چند هزار کیلومتری دکترا خودت قرار داری !
القصه نوشته شما سالهای خیلی خیلی دور سال چهل دو چهل ویک دهن به دهن میگشت !
در جریان اون مطلب بالایی قرار نداری ولی سایت چون یه کامنتو سانسور کرد همتونو انداخت واسه کلکل ،،، توام که اگه پرفسور ناسا هم بشی بازم واسه ما قنبری ،شک نکن . وری وری چوخ قارداش !!!
دقت کن ! دقت کن ! دوخلاص پارسال شنیدم امسال تلافی کردم فقط همین . بچه کف خیابون هیچی یادش نمیره .
یه قرار بذار با هم بریم سایت اون بچه مودب سانسور چیو ادبش کنیم ....
من با خانم جعفری هیچ مشکلی ندارم فقط بده بستون داشتم که تموم شد .... خلاص ... شمام پیگیر نباش عامو ...
اینکه لطف میکنی خاطرات پدر بزرگ یه خانم رو منتشر میکنی ربطش به فلسفه جانبازان و خانواده شهدا چیه ؟
خدا پدر بزرگ این خانم رو بیامرزه که در مدح مولاحسین ع شعر میگفته ، شاید پدر بزرگای خیلی از بچه ها هم در همین ضمن مدیحه سرایی و جانثار ارباب بودند .
اگر از کمبود مطلب دچار مشکل هستی ، هستند افرادی که کپی نویسی میکنن وکمک حالند .
ویا خواستی به یکی از خبرنگارات لطفی کرده باشی .
؟؟؟؟؟ !!!!!!!
خلاص !!!! خلاص !!!!