شناسه خبر : 77461
شنبه 15 شهريور 1399 , 12:32
اشتراک گذاری در :
عکس روز

شیردلی مادر شهید غدیریان برای دل‌گرمی فرزندش

حماسه دانشجویان پیرو خط امام به فرماندهی حسین علم‌الهدی در تاریخ ۱۶ دی سال ۱۳۵۹ در هویزه به وقوع پیوست که در آن واقعه حدود یکصد نفر از دانشجویان و رزمندگان در نبردی تن به تن با دشمن بعثی به شهادت رسیدند.

 

حاضرم خدمتکار بهشتی باشمبه گزارش خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‎پرس، حماسه دانشجویان پیرو خط امام به فرماندهی حسین علم‌الهدی در تاریخ ۱۶ دی سال ۱۳۵۹ در هویزه به وقوع پیوست.

در این میان ۱۰۰ تن از دانشجویان، پاسداران و برادران جهادی در نبردی تن به تن در عملیاتی به منظور مقابله با پیشروی بیشتر دشمن بعثی و به عقب راندن آنان به شهادت رسیدند که پیکر‌های این شهدا هم اکنون در یادمانی به نام شهدای هویزه در نزدیکی این شهر به خاک سپرده شده و هر سال مزار این شهدا میعادگاه عاشقان و دلدادگان به شهداست. در ادامه خاطراتی درباره چند تن از شهدای واقعه هویزه را می‌خوانید.

حاضرم خدمتکار بهشتی باشم

شهید «محسن غدیریان چهارسوقی» متولد سال ۱۳۴۰ در شهر اهواز بود که به همراه دانشجویان پیرو خط امام در تاریخ ۱۶ دی ماه سال ۱۳۵۹ در هویزه به شهادت رسید. یکی از دوستان شهید روایت کرده است: محسن دشمن ملی گرا‌ها بود. می‌گفت: «بنی صدر در خط آمریکا حرکت می‌کند، نه امام» شهید بهشتی را هم خیلی دوست داشت. می‌گفت: «حاضرم خدمتکار آیت الله بهشتی باشم.»

تهران که بود، یکبار امام را دید، در جماران. بین همه جمعیت بلند شد و فریاد زد: «بهشتی و رجایی/ ضد ملی‌گرایی» حسینیه یک صدا شد جواب، آنهم در حضور امام.

دسته عزاداری علیه شاه

شهید «محمدعلی حکیم» متولد بهمن سال ۱۳۳۸ در اهواز و دانشجوی سال سوم پزشکی در دانشگاه جندی شاپور بود که ۱۶ دی سال ۱۳۵۹ در کربلای هویزه به شهادت رسید. یکی از دوستان این شهید روایت کرد: در اهواز رسم بود روز عاشورا، دسته‌های سینه زنی می‌رفتند سمت میدان شاه. محرم سال ۵۳ محمدعلی و سید حسین [علم الهدی] و چند نفر از بچه‌های انجمن دانشوران اسلامی، دسته عزاداری راه انداختند. دسته‌ای متفاوت. همه بچه‌ها یک سری روبان سیاه بستند روی سینه شان که رویشان نوشته شده بود: «اِنَّ الحَیاه عقیده و جهاد»، یکصد نفری می‌شدند. حواس همه جلب شده بود به آنها. سابقه نداشت روز عاشورا دسته‌ای فقط قرآن بخواند و بقیه آرام سینه بزنند. آن هم آیات حماسی و انقلابی که همه را به مبارزه با کفر و ستم دعوت کند.

به فلکه مجسمه که رسیدند به رسم همیشگی دسته‌ها، باید دور مجسمه شاه می‌چرخیدند. دور مجسمه نگشتند. با بی اعتنایی مسیر را عوض کردند. پاسبان‌ها و ساواکی‌ها ریختند بین دسته. خیلی‌ها فرار کردند. چند نفری هم دستگیر شدند. جگر شیر داشتند. در وقایع آن سال‌ها این ماجرا هنوز نقل زبان هاست.

یواشکی وسایل جبهه‌‎اش را آماده می‌کردم

شهید «محمد سلطانی» از دیگر شهدای کربلای هویزه است که در اردیبهشت سال ۱۳۴۲ در اهواز به دنیا آمد و دانش آموز سال اول دبیرستان بود که با اوج گیری انقلاب تحصیل را ر‌ها کرد و وارد فعالیت‌های مبارزاتی شد. مادر این شهید درباره فرزندش گفت: «عملیات که می‌شد اگر کسی از پسرهایم جبهه نبود، دلم آشوب می‌شد. می‌خواست بترکد.

فامیل‌ها نگران بودند. می‌گفتند اجازه نده بچه ات برود جبهه! ولی من خودم یواشکی وسایلش را آماده می‌کردم و می‌گفتم برو. اگر می‌گذاشتند خودم هم می‌رفتم.»

منبع: دفاع پرس
اینستاگرام
نظری بگذارید
نام خود را وارد نمایید
متن نظر را وارد نمایید
مقدار صحیح است
مقدار صحیح وارد کنید
بدون ویرایش از شما
آخرین اخبار
تبلیغ کانال فاش در ایتابنر بیمه دیفتح‌الفتوحصندوق همیاریخبرنگار افتخاری فاش نیوز شویدمشاوره و مشاوره تغذیه ویژه ایثارگرانسایت جمعیت جانبازان انقلاب اسلامیانتشارات حدیث قلماساسنامه انجمن جانبازان نخاعیlogo-samandehi