دوشنبه 31 شهريور 1399 , 10:10
روایت تکان دهنده مادر شهید همت از لحظه ای که خبر شهادت او را شنید
مادر شهید همت از سخت ترین لحظه زندگی خود می گوید، روزی که خبر شهادت فرزندش ابراهیم را به او دادند.
مادر از آخرین باری که ابراهیم را دید اینگونه میگوید: «سه ماهی میشد نیامده بود تا بالاخره یک روز از جبهه دل کند و آمد. این بار خیلی قربان صدقهاش رفتم و قسمش دادم که زود به زود به من سر بزند.»
خواهر ابراهیم ادامه میدهد: «دفعه آخری که داشت به جبهه میرفت، یک طور عجیبی شده بود. همیشه به من میگفت آباجی. این بار هم دقیقا همین را گفت و خداحافظی کرد، ولی چند باری رفت و برگشت و نگاهم کرد و توی چشمهایم زل زد. انگار دلش نمیآمد برود.»
« وقتی خبر شهادتش را آوردند!»
مادر از سختترین لحظه زندگیاش میگوید: «داشتم شیشههای خانه را برای عید پاک میکردم که دامادم وارد خانه شد و گفت حال ابراهیم خوب نیست و در یکی از بیمارستانهای اهواز بستری شده است. خیلی نگران شدم و بی تاب این بودم که یک نفر مرا ببرد تا پسرم را ملاقات کنم. بیقراری امانم را بریده بود. تا اینکه که پسر بزرگترم آمد و بدون هیچ مقدمهای وقتی این حالات مرا دید گفت منتظر کی هستی مادر؟ ابراهیم شهید شده است. با شنیدن این خبر بیهوش شدم. پدر ابراهیم هم از حال رفت و روی زمین افتاد. چند ساعتی اصلا توی این دنیا نبودیم...»
از او میپرسم با این همه فعالیت ابراهیم، هیچ گاه خودتان را برای شنیدن خبر فرزندتان آماده نکرده بودید؟ سری تکان میدهد و میگوید: «چرا منتظر شهادتش که بودم، ولی خوب هرچه که باشد مادرم، دلم نمیآمد خار به پای بچهام فرو رود. میگفتم ان شاءالله ابراهیم میماند و به اسلام خدمت میکند.»
منبع: اصفهان زیبا
حاجیه خانم امروزنمیدانم سلامت بکنم یادرودت بفرستم یاتکریمی بکنم ازهمه دردهایی که کشیدی مبهــــوتم چراکه تادیروزدرکنـــارمابودی وحقیری مثل من که خودم راخــادم الشهدامینامم یکبارنیامدم تادرب منزلت وپابوسی انجام بدهم که فردادرمحضرمحمدابراهیمت حداقل حرفی برای گفتن داشته باشم مادرایران حاجیه خانم نصرت همت همه ساکنان این سرزمین مدیون شماهستندچراکه شماجگرگوشه اتان رابرای امنیت مااردست دادید وسالیان درازی بیش ازسه دهه دردفراغ اوراکشیدین مادرایران هم درمقابل عظمت شمابنظرمیرسدکلمه وجمله ای ناقص باشد چراکه ابراهیم شماحتی برای بچه های مظلوم فلسطینی لبنانی هم مبارزه کرده بودبایدبشمالقب مام جهان بدهندامادریغ وصدافسوس که نه من حقیرقدرانت بودم ونه دستگاه متولی بااین استدلال که امروزوقتی رسانه ایی هجرانت رااعلام مینمودمی بایست عزای عمومی اعلام میکردچراکه ابراهیم شمایکی بودتکرارنشدنی وشماهم مادری نادرکه حقیقتاقدردانت نبودیم که اگرمی بودیم امروزباخودمان تفکرمیکردیم مگرچندابراهیم همت داشتیم ویاآیاابراهیم همت دیگری زائیده شدویامادری که ابراهیم دیگری بیاورددرمجاورت ماهست که بنظرمیرسدازمحالات باشد.جاجیه خانم وصالت رابافرزندسردارت تبریک میگوئیم گرچه درداغ هجرت اندوهگینیم ولی چون میدانیم جایگاهت درمعیت سردارخیبراست دلمان تسکین میگیردصادقانه ازدست دادن افرادی همچون شما وفرزند قهرمانت برای اهل درد درداست واین دردرا تسکینی نیست جزشهادت امیدآنکه شهداوبخصوص فرزندشهیدبرومندت مارارهانکنند.
والسلام من اتبع الهدا
رضـــــاامیریان فـــــارسانی