چهارشنبه 02 مهر 1399 , 11:46
شبهای عملیات در دفاع مقدس چگونه میگذشت؟
هیچ کس خبر نداشت بعد از عملیات چه میشود. اینکه چه کسانی به شهادت میرسند یا مجروح و یا اسیر میشوند و یا سالم بازگشته و میتواند خود را برای عملیات بعدی مهیا کند.
روزها، شبها و ساعات نزدیک به عملیات، ساعتهای طلایی برای رزمندگان یگانهای مختلف بود. آنها که میدانستند تا دقایق دیگری در کارزار نبرد دشمن در خط مقدم قرار میگیرند، قدر لحظات پیش از عملیات را میدانستند. مراسمهای مختلف دعا و مناجات همراه با مداحی رزمندگان مداح گردان برگزار میکردند و ساعاتی را با خدای خود خلوت کرده و اشک میریختند. کسی از حرفهای دل آنان خبر نداشت اما یادداشتها و خاطرات دستنویس به جامانده از آنان گویای این بود که این ساعات با خلوصی مثال زدنی با خدا راز و نیاز میکردند. اظهار پشیمانی از گناهانی که مرتکب شده بودند تا با روحی پاک قدم در معرکه عملیات بگذارند. گاهی از خدا شهادت طلب میکردند و گاه لیاقتی برای آنچه سرنوشت انتظارشان را میکشید.
فیلم نوای ملکوتی «نسیمی جانفزا میآید.. بوی کرب و بلا میآید» با صدای شهید حسن اردستانی که در سن 18 سالگی در 21 دی ماه سال 1365 در عملیات کربلای 5 به شهادت رسید:
هیچ کس خبر نداشت بعد از عملیات چه میشود. اینکه چه کسانی به شهادت میرسند یا مجروح و یا اسیر میشوند و یا سالم بازگشته و میتواند خود را برای عملیات بعدی مهیا کند. به همین دلیل ساعتی را قبل یا بعد از مراسمهای دعا را به نوشتن وصیتنامههایشان اختصاص میدادند. هرچند برخی از آنان پیش دستی کرده و وصیت نامه را پیش از اعزام نوشته و به خانواده سپرده بودند. برخی نیز در قالب کلماتی در نامههایی که همگی گمان میکردند آخرین نامهشان به عزیزانشان باشد، حلالیت طلبیده و از علایق قلبی خود و شوق شهادتشان خبر میدادند.
حنابندان و بازار خنده و شوخ طبعی هم در این ساعات گرم بود. گاه یک نفر با ظرف حنا پیش قدم میشد و بقیه را تشویق به حنا بستن میکرد. این رزمندگان که حنا را مظهر شادمانی و حنابندان را مبارک و شاد میدانستند، شب عملیات را به شب دامادی یا مجلس جشن تشبیه میکردند. شهادت را مبارکترین لحظه زندگی تفسیر کرده و برای رسیدن به این جایگاه حنا میبستند. آنان خود را برای دیدار خدا آماده میکردند و به این وسیله ضمن دور شدن از نگرانی شرایط عملیات، اسلحه دست گرفتن مقابل دشمن را خوش یمن میدانستند. گاهی برخی از بچههای اطلاعات-عملیات که در اثر رفت و آمد زیاد برای مهیا کردن شرایط عملیات کف پایشان تاول میزد، آن را حنا میبستند که کمی التیام بخش بوده و پوست پایشان را ضخیم تر کند.
آماده کردن امکانات مورد نیاز برای شروع عملیات، پخش کردن سربندهای مختلف مزین به نام اهل بیت(ع) و نوشتن شعار و اذکار پشت لباس یکدیگر بخشی از مراسم های پیش از عملیات بود که تصاویری از آن به جا مانده است.
بیشتر بخوانید
خداحافظی و وداع با یکدیگر مهمترین بخش آمادگی برای شروع عملیات بود. رزمندگان یکدیگر را به آغوش کشیده و اشک میریختند. تکان خوردن شانهها و صدای هق هق برخی از آنان خبر از زلالی دلهایی میداد که آماده میدان نبرد شده است. رزمندگان ضمن حلالیت طلبیدن از یکدیگر به خصوص از فرماندهان خود، از هم خداحافظی کرده و برای هم آرزوی شهادت و عاقبت به خیری میکردند. زیرا هیچ کس نمیدانست کدام یک از رفقایش تا دقایقی دیگر به قافله شهدا میپیوندد. بنابر این از هم قول شفاعت گرفته و برای یکدیگر دعا میکردند.