چهارشنبه 09 مهر 1399 , 11:10
محرم و صفر؛ و عنصر کمتر اندیشیده شده
آیا اساساً مفهوم بذل جان و شهادت، با معیاری بهغیر از جهانبینی با خوانش ادیان ابراهیمی (ع) توضیحپذیر است...
فاش نیوز - با نام و یاد خدا، اکنون امرِ واقعِ کوید- 19مهر خود را بر تاریخ فردا زده و بر رفتار بشریتی که پیش از این خود را بهراحتی بازیچهی دستِ ابزار خود ساخته بود، نشانی از ویروس گذاشته است. این سنگِ محکِ نادر، امکان بازاندیشی برخی از جنبههای زندگی روزمره را فراهم کرده است.
مفروض این بنیادین مقالهی کوتاه عبارت است:
برخی از رویدادها، روند تاریخ را در متنی از سازمانیابی مجدد قرار میدهند. درحوزهی اندیشه و اجتماع پس از بحران کرونایی، حداقل دو تغییر قابل پیشبینی است:
یکم: تغییر در رویکرد نسبت به سنت و تجدد... و پرسش اساسی از نسبتِ دنیای جدید با دغدغههای معنوی...
دوم: فرضیهی پر هیاهوی تبدیل زمان و تاریخ قدسی به زمان و تاریخِ قدسزدا ؛ بیش از پیش در کانون توجه موتورهای جستجو قرار خواهد گرفت...
ضمن ارج نهادن به تلاشهای اندیشهورزان، به نظر میرسد که تاثیر کووید- 19 بر زندگی روزمره از چشمانداز تاریخ فردا تاحدودی نااندیشیده مانده است.
نگارنده بر این باور است که این غفلت حداقل دو دلیل مهم دارد:
الف: اندیشمندان سنتیِ فرهنگهای ریشهدار، مقتضیات زمان و مکان را نادیده گرفتهاند.
ب: در بافت فرهنگی دیجیتالمحور؛ از رهگذر در اولویت اول قرار نگرفتن برخی از دغدغههای قدسی، احساس ضرورت آیندهپژوهی در حال بهحاشیهرفتن است.
مشکل از جایی شروع شد که در سال 1796 ظاهراً برای نخستین بار، فردی بهنام دوتراسی الفاظ یونانی «idea» به معنی اندیشه و logos« » به معنی دانایی را در مفهوم ایدئولوژی یا مرام و مسلک خلاصه کرد.
در دویست سال اخیر سایهی این ترکیب بر نظامهای سیاسی و اقتصادیِ استوار بر مکاتبِ فکری کمونیسم، کاپیتالیسم و فاشیسم گسترده شد و در زندگی روزمره پیامدهای جبرانناپدیر بهدنبال داشت.
امروزه اشاره به پیامدهای ایدئولوژیک این مکاتب قرن بیستمی، علیرغم واکنشهای متضادی که برانگیخت و تأثیرات شگرف بر جوامع و مردم...، برای کارآموزیِ دانشجویان پرشر و شور ورودی ترم اول رشتهی علوم سیاسی بیشتر جاذبه دارد...
علیرغم کشمکش با فرهنگهای سنتی دینمحور...، در نگاه اول، این تراوش عقلی حتی ممکن است معنی ماورائی را نیز به ذهن متبادر کند؛ اما به هیچ رو قابل انطباق با مفهوم جهانبینی در خوانش ادیان ابراهیمی(ع) نیست.
دلیل تأکید این است که شالودهی خیزش اسلام سیاسی در دهههای پایانی قرن بیستم، با مفهوم ایدئولوژی سیاسی تمایزی اساسی دارد. همواره جهانبینی با خوانش ادیان ابراهیمی(ع) فراتر از زاویهی نگاهِ ایدئولوژیکمحور است.
با تأکید باید گفت که این تفاوت، مسئلهای مهم است. ترسیم شفافِ مرز و قلمرو معنایی این مفاهیم، نیاز به پژوهشی مستقل دارد؛ زیرا مغالطهی تفکیک میان امور ماورائی و علم، نوعی ذوقزدگی در سوداگران بازار اندیشه ایجاد کرد و ذهنیت جامعهی ایران عرصهی تاختوتاز تفکر نامأنوس فردگرای غربی قرار گرفت...
اساساً بعد از جنگ دوم جهانی، مجموعه تغییراتی که در سطح مناسبات اجتماعی و صورتبندی دانایی رخ داد، موجب گسترش شیوهای خاص از سلطهی فرهنگِ مبتنی بر ایدئولوژیِ تکنیکمحور شد.
هرچند کژکارکردی برخی سیاستپیشگان و لجام گسیختگی قیمتها و بیرحمانه شدن زندگی، جامعه را باشتابی فزاینده به سوی مهمترین و بیسابقهترین تحول اجتماعی یعنی فروپاشی کانون خانواده، ازدواج سفید، پیری جمعیت... و جایگزین شدن این دغدغههای بنیادین با بحثهایی صرفاً حول محور بازار و دولت پیش میبرد، اما جهان مشاهده کرد که چگونه سه منبع هویتی ملی، دینی و جهانی در چارچوب اسلام انقلابی، جمهوری اسلامی را پدیدار کرد.
«پس از انقلاب، ما شاهد پدیدهای تازهایم؛ اسلام انقلابی. این تغییر آنچنان اساسی است که گاه ما را وامیدارد دو اصطلاح را بهرغم تضادشان، یکی فرض کنیم؛ اما باید میان مسلمان مؤمن و مسلمان تندرو تمایز قائل شد...»
اهمیت این تمایز هنگامی پدیدار میشود که در تحلیل گفتمانی، مفهوم ایدئولوژی جای مفهوم جهانبینی را بگیرد. به نظر میرسد «دقیقاً همین جنبه است که شایگان از آن با عنوان ایدئولوژی کردن سنت» یاد میکند.
بحثهایی صرفاً حول محور بازار و دولت بهقول شایگان:
«یک مثال آن، حال و قالی است که فاجعهی کربلا در دل ما برمیانگیزد... برداشتی که ما ایرانیان از آن داریم نه تاریخی است و نه یادبود یک اتفاق تاریخی. آنچه به فاجعهی کربلا نیرو میدهد، بُعد ازلی آن است... با مراسم سوگواری و احیای آن، سوگواران لحظات اندوه را با تمام نیروی ازلیاش در دلشان زنده میکنند و از زمانِ این دنیا خارج میشوند و خود را روی عرصهی آن واقعه باز مییابند؛ و دلشان مثل بیابان کربلا سوزان میشود و لبشان مثل ریگ بیابان بیسامان...»
صفت مشخصهی چیزی را که دروغ آگاهانهی سیاسی نیز توصیف شده یعنی ایدئولوژی، همانا آزاد بودن از بند قضاوت ارزشی است...
در آستانهی اربعین حسینی(ع) که در اندیشه و اجتماع دینی اهمیتی محاسبهنشدنی دارد، با یک اشاره از زیارت اربعین میتوان مفهوم جهانبینی با خوانش ادیان ابراهیمی(ع) را آشکار کرد:
«... وَبَذَلَ مُهْجَتَهُ فِیکَ لِیَسْتَنْقِذَ عِبَادَکَ مِنَ الْجَهَالَةِ...»؛ (و جانش را در راه تو بذل کرد تا بندگانت را از جهالت و سرگردانی گمراهی برهاند...)
حال میتوان از ایدئولوژیباورانی مدعی که مسئلهی اصلی آنها صرفاً آگاهی است پرسید:
بهراستی کدام نظریهپرداز میتواند شیوهی انتقال یک فکر و اندیشه را ارائه کند که چنین مفاهیم عمیقی را در اندیشه و اجتماع بشری ازلی کند؟ آیا این کارکرد برای ایدئولوژی قابل تصور است؟
در چارچوب آموزههای کدام ایدئولوژی میتوان به منظور رهایی انسانها از جهالت و سرگردانی گمراهی، بذل جان کرد؟ آیا اساساً مفهوم بذل جان و شهادت، با معیاری بهغیر از جهانبینی با خوانش ادیان ابراهیمی (ع) توضیحپذیر است؟
نقد پیشرفت تکنولوژی در فیلم عصرجدید، اشاره به خستگی انسان مدرن از ابزارمداری دارد... میتوان به زبان هایدگری گفت: شهامت پرسش از این روزگار، پرسش تعیین کنندهای است که چگونه یک نظام سیاسی میتواند با دوران تکنولوژیک همخوان باشد.
«چارلی چاچلین در نقش یک کارگر ساده لابلای چرخهای خط تولید صنعتی گرفتار شده؛ منبع: کتاب انسان خردمند»
مارکس نیز بهخوبی ماشینگرایی را در ردیاب خود دید؛ اما او نوآوریهای تکنولوژیک... را به دلیل امکانات و مفسدههای سرمایهداری محکوم نمیکرد...
«نیکلاس کار» در کتاب بسیار خواندنی اینترنت با مغز ما چه میکند، فصل کلیسای گوگل را با پاراگرافی تأمل برانگیز به پایان میبرد:
گوگل نه خداست نه شیطان و وجود سایههای شیطانی در مجتمع گوگل، توهمی بیش نیست. مسئلهی نگرانکننده در بارهی بنیانگذاران این شرکت، نه میل کودکانهی آنها برای تولید ماشین خیلی جالبی که فکرش از فکر خالقانش پیشی میگیرد؛ که برداشت سطحی آنها از ذهن انسان است که به چنین میلی جولان میدهد.
نتیجه گیری:
در قرون وسطی انسان به عنکبوتی در درون قلعه تشبیه میشد؛ اما با نتایج فراعلمی و بهموازات رشد دیجیتالیسم، کرانهی افق این نگاه تا بینهایت گسترش یافت.
اکنون نسل نوظهور جامعهی ایران نیز از جهان هستی تصوری جدید پیدا کرده است. تا پیش از پرتابشدگیِ جهان به وضعیت کرونایی و «در سالهای اخیر، برخی هم چنان هوادار دین ایدئولوژیکی هستند، و هنوز نتوانستهاند خود را از جاذبهی ایدئولوژیهای سیاسی رها کنند... »
در تأملی تئوریک، حداقل دو جابجایی پس از فرایند ایدئولوژی ساختن دین و سنت پدیدار میشود:
الف: از جنبهی تاریخی، با اسطورهزدایی از مقولهی زمان، تاریخِ قدسی و آگاهی از مبداء و معاد تبدیل به تاریخِ دنیوی میشود؛ در نتیجه روح تاریخیِ هر واقعهی قدسی که همواره فراتر از زمان و مکان در آناتِ زندگی روزمرهی مردم جاری است، تبدیل به رویدادی تاریخی میشود.
ب: از جنبهی گفتمانی، این تقدسزدایی، امر دین را به نظریهی سیاسی تقلیل میدهد؛ در نتیجه از مفهومِ محوری دین یعنی خدای رحمان و رحیم با خوانش ادیان ابراهیمی(ع) غفلت میشود، از اینرو، در بازی شگفتانگیزِ الاکلنکِ میان فرشته و دیو، تقدیس خشونت، مجال رشد مییابد.
ماهیت امر دیجیتال، نامرئی سازی حساسیت نسبت به قواعد دینی است. بنا بر این متولیان امور باید نسبت به پیشفرضهای پنهان و نااندیشیده، حتی قبل از فرونشستن غبار بحران کرونایی اندیشهورزی کنند.
حسنختام این جستار، کلامی است از سیمین دانشور در سووشون: «گریه نکن خواهرم؛ درخانهات درختی خواهد روئید و درختهایی در شهرت و بسیار درختان در سرزمینت؛ و باد پیغام هر درختی را به درخت دیگر خواهد رسانید و درختها از باد خواهند پرسید: در راه که میآمدی سحر را ندیدی!»
دکتر سید مهدی حسینی