شناسه خبر : 78835
یکشنبه 25 آبان 1399 , 10:40
اشتراک گذاری در :
عکس روز

نگاهی به کتاب «یادت باشد» زندگی شهید مدافع حرم، حمید سیاهکلی

ماجرای خواب شهید مدافع حرم سیاهکالی

ماجرای خواب  شهید مدافع حرم حمید سیاهکالی

«یک شب نزدیکی‌های اذان صبح خواب دیدم که حمید گفت: «خانوم خیلی دلم برات تنگ شده، پاشو بیا مزار»‌ معمولاً عصرها به سر مزارش می‌رفتم ولی آن روز صبح از خواب که بیدار شدم راهی گلزار شدم، همین که نشستم و گل‌ها را روی سنگ مزار گذاشتم دختری آمد و با گریه من را بغل کرد، هق‌هق گریه‌هایش امان نمی‌داد حرفی بزند، کمی که آرام شد گفت: «عکس شهیدتون رو توی خیابون دیدم، به شهید گفتم من شنیدم شماها برای پول رفتید، حق نیستید، باهات یه قراری می‌ذارم، فردا صبح میام سر مزارت، اگر همسرت رو دیدم می‌فهمم من اشتباه کردم، تو اگه بحق باشی از خودت به من یه نشونه میدی.»

 برایش خوابی را که دیده بودم تعریف کردم، گفتم: «من معمولاً غروب‌ها میام اینجا، ولی دیشب خود حمید خواست که من اول صبح بیام سر مزارش.»

اینستاگرام
همین را بگویم، شرمنده شهدای عزیزمان هستیم.درود و سلام خدا بر شهیدان
خوش به سعادتشون 7347
واقعا آسمانی بودن
خوش به سعادتشون!
خدایا به حق الحسین شهادت رو روزی من کن ...چند سالی هست که در انتظار شهادتم
بنظر من طلب شهادت نباید از خداوند داشت...این نظر منه ،راه شهادت دفاع از اهل بیت دفاع از حرم دفاع از اسلام دفاع از خاک و سرزمین دفاع از ناموس و بیگناه ستم دیده ، این راه رو میریم قبولی شهادتمون و سعادت ب این بزرگی دیگه دست ما نیست بلکه دست خداوند ک مارو قبول کنه یا نه...ب امید روزی ک هیچ ظلمی ب کسی نشه توی دنیا و به امید روزی ک هرچه زودتر به چشم سرمون ظهور آقامونو بتونیم ببینیم..الهی آمییییین.....یاعلی
نظری بگذارید
نام خود را وارد نمایید
متن نظر را وارد نمایید
مقدار صحیح است
مقدار صحیح وارد کنید
بدون ویرایش از شما
آخرین اخبار
تبلیغ کانال فاش در ایتابنر بیمه دیفتح‌الفتوحصندوق همیاریخبرنگار افتخاری فاش نیوز شویدمشاوره و مشاوره تغذیه ویژه ایثارگرانسایت جمعیت جانبازان انقلاب اسلامیانتشارات حدیث قلماساسنامه انجمن جانبازان نخاعیlogo-samandehi