یکشنبه 16 آذر 1399 , 13:50
جبهه ایها! نسل جدید را دریابید
اکنون که سالهای زیادی از دوران جنگ و دفاع مقدس گذشته، خاکریزها و سنگرها عوض شده اند، اما روحیههای بچههای جنگ همان هست.
مرتضی قنبری وفا - اکنون که سالهای زیادی از دوران جنگ و دفاع مقدس گذشته، خاکریزها و سنگرها عوض شده اند، اما روحیههای بچههای جنگ همان هست.
هنوز هنگام اذان و نماز جماعت که بچهها با عطر گل محمدی خود را آغشته و ملکوتی میکردند و هر وقت بوی عطر گل محمدی را استشمام میکنی، انگار سوار ماشین زمان شده و 37 سال به گذشته برمیگردی و چنان دچار شعف و هیجان میشوی که قابل وصف نیست اما متاسفانه حتی بوی عطر هم کمیاب و نادر شده و انگار استفاده از عطر گل محمدی منسوخ شده و گویا کمتر کسی هم پیدا میشود که از وقایع دوران دفاع مقدس یادی کند.
حال بیشتر، ویلچر نشینان صدای ناطق حق طلبان عصر امام خمینی (ره) هستند. امام آمد و به دل مردم نور ایمان هدیه داد و انقلابش دنیا را تکان داد تا جائی که آمریکا و شوروی در آن زمان با هفتاد سال سابقه خصومت، با هم وقتی شنیدند امام خمینی میخواهد انقلابش را صادر کند، پشتشان لرزید، با هم یکدست شدند تا جلوی انقلاب عصر را بگیرند اما امام وعده پیروزی و صبح بشارت داد و جوانان رفتند به میدان جنگ و خونشان با خاک جبهه به هم آمیخته شد و عدهای شهید شدند و عدهای جانباز و ویلچرنشین. آنها قلب و دلشان را در جبهه گذاشتند و حاضر به معامله نشدند و در کنج خانه و آسایشگاه با خاطرات هم نفس شدند.
چه نیش و کنایههای که نخوردند و قلبشان آن حرفها را تحمل کردند اما از پیمانشان یک قدم به عقب بازنگشتند و از تکلیفشان و رسالتشان با افتخار یاد کردند. گفتند ما تکلیف داشتیم و از کسی و کسانی طلبی نداریم.
راهروهای بزرگی تشکیل شد با عنوان بنیاد شهید تا به مشکلات نسل زخم خوردگان دفاع مقدس رسیدگی شود اما در عمل رانتخوری به راه افتاد و عدهای با انحصارطلبی خودشان را طلبکار جنگ نشان دادند و غنائم را به یغما بردند اما حاصل دلاوری مردان واقعی جنگ ویلچر، عصای سفید و بدن های پر از تاول گازهای شیمیائی شد.
گفتند مدرک همزمان بالینی بیاورید که در آن زمان عملیات و درگیری مصدوم شدید اما بچهها گفتند چه مدرکی؟ چه کشکی؟ چه ماستی؟ مگر در زمان بمباران و عملیات کسی به فکر 40 سال بعد و گرفتن مدرک بود؟ نه حرفی زدند و نه جوابی دادند، گفتند شرمندهی ما بدون مدرک درصد و غنیمت نمیدهیم.
بچهها گفتند نخواستیم بابا این 40 سال را تحمل کردیم و حال مگر چند سال دیگر این بدن پر ترکش ما تحمل حیات داشته و آن را هم تحمل میکنیم اما پای معامله با آخرتمان و راه امام خمینی نخواهیم رفت.
هنوز رسالت و تکلیف بچههای انقلاب و جنگ به پایان نرسیده، اکنون باید نسل جدید جوان با ارزشهای انقلاب عصر امام خمینی (ره) آشنا شده و آن را باور کند. در عصر دیجیتال و فضای مجازی راههای زیادی برای گفتمان وجود دارد و بچههای انقلاب حتما" باید به عنصر تکنولوژی روز امروز مسلح شود تا بتواند با همان زبان، جواب ابهامات را بدهد.
یک روز فیس بوک، روز دیگر تلگرام و اینستاگرام و هر روز یک تکنولوژی جدیدتر ارتباطی وارد میدان عصر رقابتهای رسانهای ایدئولوژیک میشود و هر گروه قصد دارند از راههای جدیدتر به معرفی ایده خود بپردازند.
بچههای نسل انقلاب و دفاع مقدس این تکلیف را یک ضرورت میدانند که جوان امروز نسل جدید با او دیالوگ کند تا حرفی و ابهامی از آن سالها نماند و نسل جدید بداند امروز جنگ رسانهای چقدر برای انحراف آنان سرمایه گذاری میکند تا ارزشهای انقلاب و جنگ کم رنگ و به مرور محو شود و آنگاه با حمله به خاکریزهای بدون مدافع این کشور را قبضه کند.
اما مطمئن باشید و شک نکنید این انقلاب با معماری حضرت امام (ره) و هدایت مقام معظم رهبری تا ظهور امام عصر امام زمان (عج) پایدار و مانا خواهد بود.
اینکه مسئولان چه پاداشی به ایثارگران در هشت سال دفاع مقدس داده اند ، معیار ارزش فداکاری رزمندگان و ایثارگران نیست . شما فرض را بر این بگذار هیچکس از شما یاد نکرد ، پاداش ایثارگری شما نزد خداوند ، بی شک محفوظ است.
ایثارگران بی توقع و بی منت ایثار کردن که یکی از صفات بارز ایثارگری ، الهی هست . مانند اینکه بگوئید ، من برای دیگران نماز میخوانم یا روزه میگیرم ، مگر شما جزء خداوند ، ملاک دیگری برای محاسبه تکلیف شرعی خود دارید . در زمان دفاع مقدس حضرت امام (ره) فرمودند حضور در جنگ و دفاع مقدس (واجب کفائی) است ، یعنی تا جائی که در توان و کفایت خودتان است دفاع مقدس واجب است. پس اگر چه یک شب ، چه هزار شب در سنگر این دفاع مقدس حضور داشته اید ، نزد خداوند این حضور شما هرگز بی پاداش نخواهد بود.
به فرزندانتان بگوئید و بیاموزید ، بی چشمداشت به عملکرد مسئولان و مدیران ، در پی دفاع از ارزشها باشند و هیچ پاداشی را با آخرت خود معامله نکنند.سپاسگذار شما نیز هستم.
مگر همه چیز با جبهه حل میشه من امروزه بیمار شدم و این بیماری از جنگ بمن رسیده آیا یکنفر آمده بگوید حالت چتور است بچهای این زمانه از من بهتر درک دارند که راه خود را انتخاب کنند ولی این راه اشتباهی که مسعولین ما دارند ادامه میدهند آخرش به ترکستان میخورد آیا قبول داری یا نه اگر شما ایثارگر هستی میدانی من چه عرض میکنم مگر یک کارگر برای یک شرکت کار میکند حقوق ندارد اگر از دیوار افتاد زخمی شد باید طرف را رها کنی خودش به بیمارستان برود یا باید کارفرما طرف را ببرد و دست کند به جیب خود هزینه آنرا حساب کند من امروزه جوانیم رفته از زندگی عقب افتادم بچهای خودم را در به در کردم دو بار کارهای اشتبا خودم را به بچه خودم بگویم باز این راه خوب است آخه دیگه بنظر شما درست است برادر جان دوست دارم بدام شما چند درصد جانبازی داری آیا حقوق میگیری یا نه بعد باهم صحبت بکنیم من 36 ماه جبهه دارم در یق از یه دفترچه بیمه فقط در زندگی یکی 45 تومان یارانه و 900 تومان معسرین فقط به خداونده خدا همین با اون زندگی میکنم با 3 تا بچه آیا بنظر شما این درست است آیا سپاه به گردن من حق دارد یا من به گردن سپاه حق دارم خودت قضاوت کن ولی قرانی حق بگو من زمان جنگ چند نفر دوست بودیم من رفتم جبهه آنها رفتن دمبال کاره شخصی حالا بیا ببین هر کدام صاحب یک شرکت شدن ولی من باید برم اگر قبول کنند نگهبان شرکت آنها بشم تازه اگر سالم باشم که نیستم عزیز جان دلم پر است اعضابم نمیکشد سردرد گرفتم خدا نگهدار
محمود جان برادر بزرگوارم
هرگز دوست نداشتم بحث ما اینقدر رسانه ای شود و مجبور باشم از یک زاویه دیگر به این موضوع بپردازم و شما و دیگران را وارد حریم خصوصی زندگی ام نمایم.
شما قران مجید را واسطه کردی که حال باید مسلمانی خودم را ثابت کنم ، لذا به عرضتان برسانم بنده جانباز 70 در صد و بازنشسته یکی از ادارات هستم ، ولی به همان قران قسم حرفهایم از روی شکم سیری نبوده است ، البته گرسنه و محتاج هم نیستم و از این بابت نمی توانم زندگی خودم را با شما قیاس کنم ، بنابراین بعنوان برادرشما ، زندگی برادر بزرگ خودم را پیش میکشم ، تا شما و دیگران قضاوت درستی از مطلب بفرمائید . برادر بنده با 56 سال سن و داشتن دو دوختر نوجوان و جوان که حال همسری هم ندارد، به لحاظ 15 درصد از کارآفتادگی ، رزمنده فاقد درآمد و معسر شناخته شده ، حقوقی در حدود 800 هزار تومان میگیرد که نه تنها جهت بابت اجاره خانه کفایت نکرده ، که هیچ جوابگوی مخارج زندگی اش هم نمی باشد و به همین سبب ، نزد مادرم با هفتاد سال سن ، که مستمری بگیر می باشد ، زندگی کرده و تمام مخارجش را مادرم بعهده گرفته و برادرم با این سن و سال و اعصابی به هم ریخته ، مثلا" دارد زندگی می کند و می داند اگر به در صد خود اعتراضی هم بکند فایده ای نداشته ، این دوران سخت را سپری می کند ، چون مجبور است و کاری از دستش برنمی آید ، این سرنوشت بسیاری زیادی از رزمندگان و جانبازان زیر 25 در صد است که خاطرات جبهه خود را در حیاط خلوت چال کرده اند و صورتشان را با سیلی سرخ کرده اند.
شما حق دارید ، صد در صد حق دارید که قابل اغماض نیست ، متاسفانه متولیان رسیدگی به امور ایثارگران کوتاهی محض کرده و نه شما ، بلکه تعداد بسیار زیادی از رزمندگان و ایثارگران در وضعیت بسیار دشواری زندگی می کنند ، که نه حق آنان است نه حق فرزندانشان ، ولی چه باید کرد ، متاسفانه صدای اعتراضات به گوش مسئولین نمیرسد یا اگر می رسد این مسئولین ، خود را به خواب زده و انگار نه انگار رزمنده ای ، در چه مشکلاتی اسیر است.
نمی دانم تا چه حد توانسته ام حق مطلب را ادا کنم ، ولی اینکه از سوی هر ارگانی به جنگ رفته و آسیب دیده اید ، همان ارگان مسئولیت دارد شما را از حداقل های یک زندگی ، تامین کند . تا آنجا که بنده خبر دارم سپاه تنها به صدور برگه گواهی مبادرت کرده و خدماتی به رزمندگان و ایثارگران ارائه نمی دهد .بنده نه قانونگذارم نه مجری قانون ، صرفا" میخواهم دیگران و خودم را به حفظ ارزش های دینی و وطن پرستی ترغیب کرده و آن را گوشزد کنم . در پایان از طرف شخص خودم شما را تحسین کنم که با داشتن این کوه مشکلات ، به ما ناسزا نگفته و فقط از روی شان و ادب با بنده سخن گفته اید ، کاری که اگر شخص دیگری بود انجام نمی داد و شاید لیچار بارمان میکرد . ممنونم . والسلام.
شما با زدن سنگر با لودر و ماشین آلات سنگین دیگر ، بیانگر شعار معروف زمان جنگ تحمیلی جهادگران ، (سنگر ساز ، بی سنگر) لقب گرفته اید و همچنان این آرامش امنیتی مردم ، بابت فداکاری امثال شما است ، یعنی این همه آرامش به جامعه ، هدیه کردید ، ولی خودتان از این آرامش ، بهره ای نبرده اید.
امیدوارم این (مناعت طبع) شما ، الگوئی باشد برای همه رزمندگان و ایثارگران دفاع مقدس ، که جوانی و سلامتی خود را تقدیم این انقلاب و نظام ، کرده اند و یادشان از خاطر مسئولان و میران قانون گذار و مجریان قانون ، برای جبران این فداکاری ، رفته است.
زبان بنده از بیان ، این همه ایثار شما و امثال شما ، عاجز است و اگر امثال خود بنده یک حاشیه امنی برای گذران زندگی خود و خانواده خود داریم ، همه از همین ایثار و مناعت طبع امثال شما بوده و بابت این موضوع تا ابد هستی مدیون شما و شرمنده شما هستم.
در آخر اگر تاکنون حرفی زده باشم که خاطر عزیزتان را آزرده کرد ، صمیمانه پوزش می طلبم و از خداوند متعال برای شما بهترین ها را آرزو دارم . والسلام . خدانگهدار شما .
برادر دینی ما که باهم مشگلی نداریم یعنی با هیچکس مشگلی نداریم داریم صحبت از بیمهری مسولین صحبت میکنیم تازه اگر آنها نا راحت بشن اینهم دیگه نگویم من و شما که دیگه صابت کردیم و حالا دیگه آخره عمرمان است حالا چیزی در آخر عمری بدن یا نه ولی با اینهمه زحمت من دارم میبینم جوانها به راه دیگه کشیده میشن اگر روزی به بچه خودم گفتم بچه جان این غربیها راهشان خراب است میگوید تو اینهمه زحمت کشیدی برات چکار کردن پول داروهایت را من میدم دیگه زبانم بسته میشه درست است ما خودمان رفتیم جنگ طلب کار نیستیم ولی نباید یه دفترچه درمان میدادن دستمان که احتیاج به بچه نداشته باشیم بنظرم از این حرفها گذشته من دیگه 57 سالم شده مگر دیگه چند سال میخواهیم زنده باشیم با این دردهای که ما داریم ولی من ناراحت آینده انقلاب هستم چرا کاری کردن که بچهای من از انقلاب دوری کنند من ناراحت این هستم اگر به وقتش حق و حقوق مرا داده بودن بچه من از انقلاب دوری نمیکرد هر وقت من خواستم از انقلاب طرفداری کنم میگویند تو چیزی نگو حق خودت را ندادن حرف نزن زبانم بسته میشه میریزم داخل خودم میگویم ای مسولین خدا بگم چکارتان نکنه که این بلارا آوردید سره انقلاب از انقلابی بچه زد انقلابی به بار آوردید آخه چرا ببخشید بخدا دردم زیاد است نمیشه همه چیز را نوشت دلمان خون است ولی چکار کنیم که نمیشه یعنی صحبت بشه ده روز هم بگویم باز تمام نمیشود الان سردرد گرفتم فشارم میره بالا خدا نگهدار