سه شنبه 07 بهمن 1399 , 12:15
تاریخ قدسی و توفان مجازیسازی
هنگامی که حیات فرهنگی معنا و مفهومی نو یافته و به شکل یک سلسله نمایشهای شادیزا و خیمهشببازیهای سرگرم کننده توسط سازمانهای غولپیکر و عریض و طویلِ تولید خوشی و بیغمی و...
فاش نیوز - با نام و یاد خدا؛ با شروع انقلاب علمی، علم از رهگذر تکنولوژی بر فرهنگ و اندیشه تأثیر گذاشت...؛ از همین روست که هایدگر در مصاحبه با نشریهی اشپیگل که پس از مرگ وی در 1976 به چاپ رسید، با واضحترین بیان میگوید: «جنبش تکنولوژیکِ دوران مدرن، قدرتی است که تاریخ را تعیین میکند...» هدف از تأکید بر نقلقول این است که حادثهای بسیار مهم با دو ویژگیِ ناشناختگی و فراپیچیدگی، در حال روی دادن است.
تعیین تاریخ، از حیث مطالعات تاریخ اندیشه به هیچروی امر جدیدی نیست. سرتاسر تاریخ قدسی با خوانش ادیان ابراهیمی(ع) بیانگر مقاطع مهم تعیین تاریخ است. از رسالت انبیاء الهی، مجموعه رویدادهای مرتبط با سیر عروجی حقیقت محمدی(ص) و روز عاشورا گرفته تا برخی رویدادهای مهم طبیعی، حتی پاندمی و اپیدمیها... نقاط عطف تعیینکنندهی تاریخ هستند.
مفروض است که:
متولیان امور فرهنگی انگار قصد بازگشت از تعطیلات تاریخ را ندارند! در حالی که رسانههای نوپدید، تمام تلاش خود را به کار گرفتهاند تا تاریخ قدسی و میراث عظیم فکریای را که تا پیش از وقوع حادثهی فراگیر و عمومی مجازیسازی، از رهگذر ساحل آرام سنت، مسیر حریم و حیا را بهروشنی نشان میداد و نقشهی راهِ فرزندِ خصالِ خویشتن بودن و رعایت آداب و رسوم شعائر و مناسک... را بهزیبایی هرچه تمامتر ترسیم میکرد، از حافظهی بخشی از نسل نوظهور پاک کنند.
ماشینِ عظیمِ تبلیغاتی از رهگذر رسانههای نوپدید، با ارائهی آگاهی جعلی که ناظر به سوءبرداشت از واقعیت است، و ایجاد نوعی آگاهی که «رودلف بارو» آن را آگاهی مازاد توصیف میکند، که بر اساس آن اگر نیازها برآورده نشود، به طغیان و استحالهی اجتماعی میانجامد، میکوشند از رهگذر ایجاد تندبادهای عصبی، عمل، فکر و احساس نسل نوظهور را در جهت بروز نوعی هویت اجتماعی خاص هدایت کنند...؛ و چنانچه آدورنو خاطر نشان کرده «مغزشویی» کنند.
به نظر میرسد جادوگر مسکیرش، اوضاع و احوال نظامی و سیاسی جهان را بویژه از دههی 1930 با وسواسی خاص در موارد ذیل زیر نظر داشت:
الف: تأمل در موضوعات نوپدید از جمله علم فرمانش یا «Cybernetic» وپردازش و انتقال دادههای ناهمگون در دههی 1940،
ب: فناوریها و پژوهشهای پیشرفتهی مربوط به «اسپوتنیک و آرپا»، و این اندیشه که آدمیزاد تا ابد تختهبند زمین نخواهد ماند در دههی 1950،
ج: آشفتگیهای سیاسی دههی1960،
و اساسا چشمانداز روزافزون گسترش و پیشرفت فنآوریهای فکری را که قادر خواهدبود مقدسترین و ارجمندترین نهادها و اعتقادات را به سخره بگیرد، بخوبی در ردیاب خود دیده بود که گفت فقط یک خدا میتواند مارا نجات دهد.
نتیجهی پردازش اطلاعات و قدرت سایبرنتیک و مفاهیم فرمانشی، چنانچه در حیطهای به کار برده شود که در آن انسان نیز بسان ماشین تحت حاکمیت و ادارهی حلقههای بازخوردیِ خودتنظیمی درآید تا اشتباهات و انحرافات او اصلاح شود! چیزی جز تولد انسانی رباطگونه نخواهد بود.
هنگامی که حیات فرهنگی معنا و مفهومی نو یافته و به شکل یک سلسله نمایشهای شادیزا و خیمهشببازیهای سرگرم کننده توسط سازمانهای غولپیکر و عریض و طویلِ تولید خوشی و بیغمی و هلهلهزا درمیآید، و مسایل اجتماعی تا مرز پردههای نمایشی تنزل مییابد، مجموعهی ملت در مخاطره قرار خواهد گرفت و اسیر بحران خواهد شد... انگار به آمو زههای مکتب رواقی، از مکاتب چهارگانهی دورهی «یونای گری» تأسی شده که روی اصل بیدردی تکیه میکردند؛ و با آسان گرفتن کارهای جهان، شادی انسان را بیش از حقیقت عزیز میدانستند.
در چنین حالتی مرگ تدریجیِ فرهنگِ ریشهدار در تاریخ قدسی آغاز خواهد شد. بنا بر مطالعات تاریخ اندیشه، صرفا سایبان مقدس، پناگاهی ایمن و تضمینکنندهی آرامش روان و تأمینکنندهی حیات فرهنگی بوده است.
«مغزشویی با خوانش آدورنو» امری عظیم ارزیابی میشود؛ بنا بر این بقول نیچه، «از آنچه عظیم است یا باید هیچ نگفت یا با عظمت سخن گفت و با عظمت سخن گفتن یعنی بهدور از آرایش و آلایش...، آنچه را در شُرُفِ آمدن است از هم اکنون میتوان برخواند. آیندهای چنین، با صد نشانه، گرم گفتار است؛ از بهرِ آهنگ همین آینده، هرگوش از هم اکنون تیز میباشد.»
در این جستار، پرتویی میافکنیم به فرایندی که امروزه مهندسی ذهنیت نسل نوظهور جامعهی ایرانی را برعهده دارد. اکنون بالندگی این نسل، از لحاظ مکانی و زمانی در قلمرو حکومت جمعی - مقدس و در زمانی که مردم ساختارهای اجتماعی را مطابق با آرزوها و آرمانهای دینی و ملی خودشان تغییر دادهاند، انجام میگیرد.
قویترین نهادهایی که میتوانند اطلاعات را کنترل کنند، مذهب و حکومت میباشد. این دو نهاد با روشهای منحصربهفرد و در قالب خانواده و مدرسه عمل کرده و به غربال اطلاعات میپردازد. روش تسلط مذهب و حکومت بر اطلاعات، برخلق اسطورهها و کهنالگوها قرار دارد و به کمک آنها مبانی عقیدتی و نظری مسائل بنیادی را بیان میکند.
بنا بر بیان ماندگار گوته، هر آنچه شایستهی اندیشیدن بوده، پیش از این اندیشیده شده؛ تنها باید بکوشیم تا آن اندیشهها را بازاندیشی کنیم و بس. اهل نظر بخوبی میدانند که میراث عظیم تاریخ قدسی که تا پیش از وقوع حادثهی فراگیر و عمومی مجازیسازی، در زندگی روزمرهی جامعهی ایرانی ساری و جاری بود، حاوی ارزشمندترین میراث اندیشهورزی، و نقشهی راه زندگی سعادتمندانهی تمام بشریت است.
در انتها خالی از لطف نیست که اشاره شود رابطهی بشر و تکنولوژی در ابتداییترین اَشکال آن، در اسطورههای باستانی برج بابل، پرومته، هفائستوس، دائهدالوس و ایکاروس آمده است.
ارسطو زمانی در حال و هوایی که نیمی خیالپردازانه و نیمی تعریضآمیز بود، آنچه را مدتها بعد جامهی واقعیت پوشید، تخیل کرد:
اینکه «هر ابزاری بتواند هنگامی که دستور یافت... مثل مجسمههای دایدالوس یا سه پایههای هفایستوس، که به قول شاعر، به میل خود وارد مجمع خدایان میشدند، کار خود را انجام دهد.» آنگاه «ماسوره خواهد بافت و زخمه خود را به چنگ خواهد زد؛ بیآنکه نیاز باشد دستی آنها را هدایت کند.» ارسطو در ادامه میگوید، چنین چیزی به این معنا میبود که صنعتکار دیگر نیازی به دستیاران انسانی ندارد.
نتیجهگیری
اکنون تکنولوژی بر جنبههای مهمی از حیات زیستهی نسل نوظهور جامعهی ایران، از جمله: زندگی روزمره و معنای ایمان و جایگاه امر قدسی، دین و مناسک، امور عرفی، عقلانیت، رویکرد به ساحل آرام سنت، مناسبات جنسی، خانواده و ازدواج، عواطف، زیباییشناسی، هنر، اخلاق، روابط بیننسلی، مصرف و منزلت... تأثیری بنیادین میگذارد.
دیجیتالیسم با منطقی آهنین، مفهوم تاریخ قدسی را دگرگون ساخته و اکنونیت جامعهی ایران که به تازگی وارد مرحلهی حادی از تاریخ سیاسی و اجتماعی خود با محوریت حیات زیستهی قدسی شده را دچار مخاطره ساخته است.
بدیهی است که تاریخ در زمان مشخص و در مکان معین به وقوع میپیوندد. اساسا مفاهیمِ کلیِ زمان و مکان که از عهد ارسطو تا پیش از فاجعهی مجازیسازی، مقولات فهم نامیده میشد، پاسخگوی کلیترین خاصیت اشیا و رویدادها بوده و همواره در حکم قالبهایی استوار، اندیشه را در بر گرفته است. شأن قدسی این مفاهیم هرگز از دیدگاه پژو هشگران مخفی نمانده است؛ در همین راستا از حیث تئوریک دو نکته شایستهی تأمل بیشتر است:
- در زبان گفتاری، همواره چنین است که معنا عمدتا از طریق کلمات منتقل میشود. صرفا از نیمههای قرن بیستم است که کسانی چون ژاک دریدا در چارچوب مباحث پساساختارگرایی و درانداختن طرح شالودهشکنی مبنی بر اینکه معنا چیزی جز تعبیرها و تعبیر تعبیرها نیست و هر متنی چندمعنایی و چندبعدی است، مفاهیم بلند و سازندهی موجود در آموزههای تاریخ قدسیِ مرتبط با فرایض، شعائر و مناسک... را با چالشهای جدی روبرو ساخت.
- بهلحاظ آیندهپژوهی، مسئلهی اساسی این است که در حالی که شاهد کژکارکردی برخی از متولیان امور فرهنگی هستیم، نسل نوظهور، زندگی جمعی را در دهههای پیشِ رو چگونه با محوریت تاریخ قدسی سامان خواهد داد؛ و نتیجه و شیوهی بازیگری و نقش آفرینی او در جهان توفانی فردا چیست؟
نتایج پرتوافکنی با رهیافت پدیدارشناسی هایدگری و روش کیفی نشان میدهد که بخشی از نسل نوظهور جامعهی ایران در زندگی روزمره و تحت تأثیر مجازیسازی، نوعی شاکلهی رفتاری را بروز میدهد که از نظر نظم نمادین، ناخرسندی توصیف میشود. همگانی شدن و گسترش روزافزون دیجیتالیسم و زیست تکنولوژیک نیز چشماندازی جدید از جامعه و امر اجتماعی را ترسیم میکند. وقوع حادثهی فراگیر و عمومی مجازیسازی بسان سونامی در ساحل آرام سنت، بخش عظیمی از تاریخ قدسی را به مخاطره افکنده است.
سخن آخر اینکه هرچند تاریخ قدسی به اصطلاح «باشندهی واقعی» است، اما با تأکید باید گفت که از هماکنون باید برای تاریخ فردا به طوری مناسب اندیشهورزی کرد.
[لازم به یادآوری است سایبرنتیک معمولا به علم مبادلهی اطلاعات ترجمه میشود؛ ولی از آنجا که منبع معتبرِ ارجاع در دسترس نیست، در این نوشتار، ناسازی علم فرمانش آورده شد...]
| دکتر سید مهدی حسینی