شناسه خبر : 81381
یکشنبه 24 اسفند 1399 , 10:05
اشتراک گذاری در :
عکس روز

گزارش مشروح سفر

در اردوی انزلی جانبازان چه گذشت؟

میز فوتبال دستی نیز لحظه‌ای به حال خود رها نمی‌شود و در تمام اوقات چند نفر مشغول بازی و البته چندین برابر هم دور میز، مشغول تشویق گروه‌ها با صدای بلند و کری خواندن برای گروه هستند.

فاش‌نیوز - با تلاش و هماهنگی مدیرعامل باشگاه فرهنگی ورزشی ستارگان ایثار، هتل سفیدکنار انزلی چند روزی میزبان گروهی از جانبازان، ایثارگران و خانواده های این عزیزان بود.

 ساعت حرکت اتوبوس ها ۵ صبح از دو نقطه، مجموعه‌‌ی فرهنگی ورزشی ستارگان ایثار (شرق تهران) و مخابرات شهید یگانه (غرب تهران) اعلام شده بود. زمانی به میعادگاه رسیدیم که لحظاتی به اذان صبح‌ باقی مانده بود. کمی بعد صدای خوش اذان از مناره‌های مساجد اطراف بلند شد. وضویی ساختیم و در محوطه بیرونی باشگاه به اتفاق چند تن از همسران جانبازان نماز را اقامه کردیم. کم‌کم خانواده‌های دیگر جانبازان هم از راه رسیدند و اتوبوس ها با سلام و صلوات به سمت بندر انزلی حرکت کردند.

آنچه از ابتدای حرکت، باعث شادی و شور و نشاط می‌شد حضور کودکانی بود که از طلیعه صبح به همراه والدین‌شان بیدار و در این سفر حضور داشتند.

یکی از این کودکان، امیرحسین، فرزند جانباز نخاعی گردنی، صادق بیات بود که در کنار پدر جا خوش کرده بود. او از این که برای اولین بار با اتوبوس سفر می‌کند بسیار ذوق‌زده و خوشحال بود.

 او تنها هفت بهار از زندگی را پست سر گذاشته و غرق بازیگوشی و شیطنت‌های کودکانه بود؛ با این حال حس مسوولیت‌پذیری زیادی داشت و حاضر نبود لحظه‌ای از پدر فاصله بگیرد و گوش به فرمان بود تا خواسته او را اجابت کند. نگاهش که می کردم با غرور خودش را به پدر می‌چسباند و با این کار گویی از داشتن چنین تکیه گاهی به خود می‌بالید.

به منظور رعایت پروتکل‌های بهداشتی، بسته‌های ماسک درهمان ابتدای سفر و در داخل اتوبوس‌ها میان خانواده‌ها توزیع گردید.

پیچ و خم‌های سرسبز جاده شمال را پشت سر گذاشتیم و پس از چند ساعت به مقصدمان در بندر انزلی رسیدیم. اتوبوس حامل جانبازان نخاعی نیز همزمان از راه رسید و همگی به لابی هتل رفتیم. آنچه که چشم‌نواز بود، هماهنگی‌های مسئولان اردو بود که با مسئولیت پذیری، دقت و وسواس در نوع انتخاب سوئیت‌ها و اطاق ها به تناسب نوع جانبازی، کمترین اذیت و آزاری متوجه جانبازان و خانواده‌های آنها نباشد.

از بدو ورود، جانبازان با نهایت استقبال و احترام از سوی میزبانان و کادر میهمانداری اقامتگاه روبه رو شدند و بدون کمترین معطلی، پس از صرف ناهار به محل اسکان و استراحتگاه خود راهی می‌شدند تا خستگی چندین ساعته راه را از تن خود درآورند.

با توجه به شرایط کرونایی، تمامی پروتکل های بهداشتی تا جای ممکن از سوی خانواده ها و برگزارکنندگان مراسم رعایت شده بود. برای اطمینان بیشتر، بسته های الکل نیز برای ضد عفونی کردن اطاق ها و اشیاء در اختیار خانواده ها قرار می گرفت تا با خیال آسوده ایام سفر را در صحت و سلامت بگذرانند.

اگرچه این اردو یک اردوی تفریحی محسوب می‌شد اما از همان شب اول، با هماهنگی‌های انجام شده مسئولان برگزاری اردو که در نوع خود ابتکار قشنگ و نابی بود، با برپایی آتش در ساحل دریا برنامه شبانه خاطره‌انگیزی را برای خانواده‌ها رقم زدند. رزمندگان با سابقه دفاع مقدس نیز به بیان خاطرات ناب و تلخ و شیرین جنگ سرگرم بودند و کودکان و نوجوانان نیز گرد آتش‌ها افروخته حلقه زده و رقص شعله‌ها را به شادی ایستاده بودند.

 روز بعد در حالی که هوای بارانی، روح آدمی را طراوت می‌بخشید، برگزاری مسابقات دوستانه‌ی خانوادگی پرتاب دارت، فوتبال‌دستی، طناب‌کشی و پرتاب حلقه در فضای باز و بیرونی اقامتگاه، حال و هوای خوبی را میان جانبازان و خانواده های‌شان ایجاد کرده بود؛ به طوری که این حس زیبا نوجوانان و کودکان را نیز در بر گرفته بود و سر و صدای شامانه و خنده های شیرینشان فضای هتل را دیدنی می‌کرد.

همسران جانبازان نیز فرصت را مغتنم شمرده و از همان ابتدا گرم گفت و گو درباره روزهای پایانی سال بودند.
در کنارشان که جا گرفتم، خیلی زود حرف‌های‌مان رنگ یکرنگی به خود گرفت. قریب به اتفاق همسران جانبازان سفر را فی‌نفسه مفید می‌دانستند اما در شرایط کرونایی با نگرانی عنوان می‌کردند اگر این اردو اگر در فصل بهار بود خیلی بهتر می‌شد.

یکی از بانوان که بیشتر نگران جانبازان می‌گفت: اگر چه این اردو برای ما واقعا ضروری بود و خستگی روحی و جسمی‌مان را کمی برطرف می‌کند و حتی کمک می‌کند تا با انرژی بیشتری به زندگی عادی برگردیم، اما امیدوارم برای همسرانمان که به لحاظ جسمانی ایمنی کمتری دارند، خطری نداشته باشد.

همسر شهیدی نیز در میان ما حضور داشت که چندماهی بیشتر از شهادت همسرش نگذشته بود و هنوز سیاه‌پوش بود. او در اینباره معتقد بود: این سفر بنا به نیاز شرایط روحی من و فرزندانم لازم بود؛ چرا که پس از شهادت همسرم و بعد هم به خاطر کرونا جایی نمی‌رفتیم. این سفر باعث شد تا بچه ها درکنار دوستان هم‌سن و سال خود اوقات خوبی را سپری کنند. من هم در کنار خانم ها برای لحظاتی هم که شده غم‌هایم را فراموش می‌کنم."

اگر چه سومین روز اردو با بارش باران شدید و سرما همراه بود، اما باران و سرما نیز نتوانست جانبازان ویلچری و همراهان‌شان را منزوی کند؛ در پناه محوطه مسقف جلوی ساختمان هتل، سرگرم تمرین دارت، پرتاب حلقه و فوتبال دستی و... بودند.

 در میان خانواده‌ی جانبازان و ایثارگران، 4بانوی جانباز قطع عضو نیز با خانواده‌های‌شان در اردو حضور داشتند. خانم‌ها منیژه صفیاری، ترانه خدامی، احمدی و کلثوم زارعی که همگی اهل ورزش و عضو ثابت باشگاه ستارگان ایثار هستند. در ابتدا نام‌نویسی از داوطلبین برای شرکت در مسابقات که توسط جانباز مصطفی حدادی انجام گرفت و برای داوطلبین چند دقیقه ای به صورت دست‌گرمی به تمرین می‌گذرد. از طرز گرفتن تیرها و پرتاب اصولی، نتیجه کار همان ابتدا مشخص است. 

مسابقه آغاز می‌شود و جالب آن که بانو صفیاری، نفر اول و بانو احمدی نفر سوم اعلام می‌شود. در گپ و گفت کوتاه ابتدایی، خیلی زود پی‌می برم که هر دو قهرمان دارت کشوری هستند و تاکنون چندین دعوت به اردوهای مختلف کشوری داشته‌اند.

میز فوتبال دستی نیز لحظه‌ای به حال خود رها نمی‌شود و در تمام اوقات چند نفر مشغول بازی و البته چندین برابر هم دور میز، مشغول تشویق گروه‌ها با صدای بلند و کری خواندن برای گروه هستند.

دانش‌آموزان درس‌خوان و علاقه‌مند به تحصیل نیز علاوه بر تفریح و بودن در کنار دوستان هم سن و سال خود، با کتاب و دفترهای خود از صبح زود در لابی به صورت آنلاین و مجازی سر کلاس حاضر می‌شدند.

مهشید و فرانک دو دختر نوجوانی بودند که در این اردو با هم آشنا شده بودند. دختران نوجوان و پر انرژی که گاهی صحبت‌های درگوشی‌شان به خنده‌هایی از ته دل ختم می‌‌شد. زمانی که از مهشید، میزان رضایتش را از سفر می‌پرسم، می‌گوید: "این سفر واقعا سفر خوبی است و برخلاف دیگر سفرها با اقوام، که بیشتر به بحث خاتمه می‌یابد، با فرزندان بسیاری از جانبازان آشنا و دوست شده‌ام".  فرانک نیز با تکان دادن سر، جمله‌های دوست تازه‌اش را تایید می‌کند.

 زیبایی این سفر به جز تفریح، کار زیبای فرهنگی نیز هست. پیش از ظهر نیز دو مستند بسیار زیبا و البته تاثیرگذار از سفر پیشین جانبازان نخاعی به عتبات عالیات برای جانبازان و خانواده‌هایشان به نمایش گذاشته می‌شود.

 پخش مستند "سلطان" با رویکرد تاملی در زندگی جانباز  "جمال جعفری"، جانباز دوپا قطع و نقل خاطرات ایشان از مجروحیت و ازدواج و همچنین حضور این جانباز در کسوت ورزشکار و مربی باشگاه ایثار، وهمچنین هیئت‌دار مسجد و همچنین مستند زندگی جانباز "حاج حسن آزادی" در نوع خود، قابل پردازش و ستایش بود.

پخش مستند زندگی جانباز "حاج محمود رضایی"، جانباز بصیری که با تکیه بر عزم و اراده و اعتماد بر توانمندی خود، تاکنون هفت بار به قله مرتفع دماوند صعود کرده است، نیز خالی از لطف نبود.

 مستند " سفر جانبازان ویلچری به عتبات عالیات" و رویت بارگاه نورانی و ملکوتی امام حسین(ع) و حضرت ابالفضل العباس(ع) و خاطرات آن سفر، بخصوص در این روزهای کرونایی که تک تک حاضرین دل در گرو حضرتش داشته و دارند، خیلی زود چشم‌ها را به اشک می‌نشاند. چرا که علاوه بر دلتنگی برای زیارت حضرت ارباب، یاد یاران سفر کرده نیز غمی بس سنگین است. یارانی که خیلی زود نجواهایشان، بوی پرواز به خود گرفته و پاهای آسمانیشان آنان را تا بهشت الهی بدرقه ساخته بود.

 البته حائز اهمیت است که تمامی فیلم‌های مستند ارایه شده در این اردو، به تهیه‌کنندگی جانبار "اکبر حسین زاده" و به کارگردانی "سیدعبدالستار کاکایی" شاید یکی از بی‌نظیرترین و زیباترین مستندهای دفاعی مقدسی باشد که تاکنون در این حوزه به آن پرداخته شده است. شاهد این نکته نیز ذکر صلوات های پی‌درپی  است که حاضرین در پایان با صدای بلند آن را اعلام می‌کردند.

دیدار جانبازان و خانواده‌هایشان از شهر زیبا و تاریخی ماسوله و استفاده از طبیعت بکر، با معماری منحصر به فرد آن، اگرچه به نوبه‌ی خود اتفاق قشنگی بود اما به‌لحاظ زمانی و توقف کوتاه‌مدت آن در شهر، خستگی زیادی را به همراه خود داشت.

 زمانی که از رضایت یکی از همراهان سوال می‌کنم، خلاصه و مختصر می‌گوید: 90 درصد راه، 5 درصد پیاده و سوار شدن و 5 درصد هم دیدن مناظر و گرفتن چند عکس یادگاری، همین. اما برخلاف گردشگری در شهر ماسوله، سفر به منطقه آزاد انزلی شاید یکی از بهترین اتفاق های این سفر بخصوص برای همسران و فرزندان بود.

 در آخرین روز اقامت در سپیدکنار انزلی نیز پس از صرف صبحانه، پخش مستند "غریبان آشنا" کاری از گروه جهادی شهید حاج احمد متوسلیان و حضور این گروه جهادی در منطقه‌ی محروم سیستان و بلوچستان و اقدامات جهادی آنها برای مردم مناطق بسیار محروم، جای بسی تقدیر و تشکر فراوان داشت.

در لحظات پایانی اقامتمان در هتل گردشگری سپیدکنار انزلی، عکس‌های یادگاری است که توسط دوربین‌ها گرفته می‌شود. این سفر چند روزه اگر چه تماما به مهربانی و همدلی می‌گذرد اما به لحاظ اخلاقی و شرعی همه از هم حلالیت می‌طلبند و با آرزوی دیدار یکدیگر در سفرهای زیارتی، با روحیه و نشاط و شادابی بیشتر به سوی پایتخت راهی می‌شوند.

 جا دارد در پایان گزارش به جانباز «اکبر حسین زاده» مسئول هماهنگ‌کننده‌ی سفر و سایر دست اندرکاران که تمامی سعی و تلاش خود را برای هرچه بهتر برگزار شدن این اردو داشتند، خسته نباشید و یک خداقوت جانانه گفت.

والسلام

 

صنوبر محمدی

اینستاگرام
اردو ودورهمی بسیار خاطره انگیزی بود.شلید این سفر اگه انفرادی برگزار میشد،اونقدر به یاد ماندنی نبود.امتیاز مثبت این اردو،دورهمی وتجمع خانواده های جانبازان در کنار یکدیگر بود.بچه های جانبازان دراین سفر احساس آرامش وآسودگی خیال بیشتری براشون فراهم بود .چون همه جانبازان شرایط جسمی یکسانی داشتند
امیدوارم این اردو ها هرساله برگزار شود
پیشاپیش سال نو را تبریک گفته واز خداوند متعال آرزوی سالی پر از خیر و برکت تونم باشلامتی و نشاط برای همه دوستان و یاران محترم و گرامی خواستارم
موفق و موید باشید
وای خدااااا
سلام ودرود بر جانبازان. با خواندن گزارش و دیدن عکس ها واقعا لذت و شادکام شدم. از این که این همه جانباز ویلچری و غیرویلچری یکجا جمع شده بودند و بهشون خوش گذشته خوشحالم. گزارش اونقدر زنده بود که خودمو توی او هوا حس کردم.
نظری بگذارید
نام خود را وارد نمایید
متن نظر را وارد نمایید
مقدار صحیح است
مقدار صحیح وارد کنید
بدون ویرایش از شما
آخرین اخبار
تبلیغ کانال فاش در ایتابنر بیمه دیفتح‌الفتوحصندوق همیاریخبرنگار افتخاری فاش نیوز شویدمشاوره و مشاوره تغذیه ویژه ایثارگرانسایت جمعیت جانبازان انقلاب اسلامیانتشارات حدیث قلماساسنامه انجمن جانبازان نخاعیlogo-samandehi