چهارشنبه 08 ارديبهشت 1400 , 11:50
دیجیتالیسم، زدایش هنر و اسطوره
همواره جامعهی ایرانی از رهگذر هنر و ادبیات و اسطورهها پیوند درونی با شاعران بزرگش داشته است؛ و این ارتباط به اعماق وجودش رسوخ کرده و این شاعرانگی سایهای سنگین بر کل جهانبینی آن افکنده است...
فاش نیوز - علمِ فرهنگ، بازسازی و درک و فهم انتخابهای بشری است که جهانی از ارزشها از طریق آنها پی افکنده شده است. اساساً شالودهی زندگانی بشری مبتنی است بر یک رشته انتخاب که از رهگذر آن؛ نظامی ارزشی را برپا می کند.
تأکید فزاینده بر وجوه مصرف فرآوردههای فرهنگی دیجیتال محور، به دلیل نقش بیبدیل فرهنگ، به مثابه مظهر اندیشه و عمل انسان، در ابقاء یا امحاء صورتبندیهای اجتماعی است.
همواره جامعهی ایرانی از رهگذر هنر و ادبیات و اسطورهها پیوند درونی با شاعران بزرگش داشته است؛ و این ارتباط به اعماق وجودش رسوخ کرده و این شاعرانگی سایهای سنگین بر کل جهانبینی آن افکنده است؛ تاجایی که در طی قرون و اعصار، بزرگانی چون فردوسی، خیام، مولوی، سعدی، حافظ و... خود به پایگاهی اساطیری اعتلا یافتهاند؛ چراکه هدف اصلی اسطورهها توضیح ماهیت امور جهان است.
ایرانیان مقهور نبوغ گرانمایهی شاعرانشان، دمی از حضور فعال آنان غافل نمیماندند؛ حضوری که نشانههایش را در گوشهگوشهی زندگی هر ایرانی و در زوایای مختلف روحی آنان میشد یافت، اکنون دیجیتالیسم با شتابی غیرقابل تصور جای این حضور را میگیرد.
فرضیه:
الف: هنر، اعم از شرقی، یونانی و قرون وسطایی، در دورهی باستان، و اصولا در هم دورهها به غیر از هنرِ مدرن، هیچگاه مولود خلاقیت ذهن انسانی به شمار نمیآمد. هنر، الهامِ الهی بود؛ و هنرمند کاشفِ آن. هنرمند کشف حقیقت میکرد و حجاب از چهرهی آن برمیداشت، و در اثر هنری، آن را به نمایش میگذاشت.
ب: اساسا پیشبرد انقلاب فناورانه در تولید و ارتباطات، با سیاست است؛ اما در زندگی به عنوان اثری هنری، آنچه را که روح و فکر در نیابد، با اهرم و پیچ و مهره کشف نمیشود.
ج: قویترین نهادهایی که میتواند اطلاعات را کنترل کنند، مذهب و حکومت میباشد. این دو نهاد از رهگذر خانواده و مدرسه به غربال اطلاعات میپردازند. روش تسلط مذهب و حکومت بر اطلاعات، برخلق اسطورهها و الگوها و نیز تاریخ گذشته متکی است و به کمک آنها مبانی عقیدتی و نظری مسائل بنیادی را بیان میکند.
د: در زمانهای که تکنیک جای تفکر را اشغال میکند، اسطوره به میزان بسیار زیاد نیرو و کارایی خود را از دست داده و جای خود را به حضور گسترده و قدرتمند پیامهای صوتی و تصویری سپرده است. همین امر موجبات ترس اخلاقی از رسانههای نوپدید را پدیدار میکند.
حداقل چهار قلمرو ذیل نقشهی راه را برای دیجیتالیسم و هدف هنر و اسطورهزدایی ترسیم کردهاند:
1: تغییر و دگرگونی صورتبندی دانایی و اندیشه
انقلاب فناورانه در تولید و ارتباطات، اندیشه و رفتار انسان را دگرگون ساخت و جبراً بندها و قیود سنتی و مذهبی و سیاسی را سست کرد... بعد از این تغییر جنبهی خارجی نگرش و حالات عمل در زندگی، سمت و سویی را یافت که خواست فنسالاری ایجاب میکرد.
هرگاه یک تکنولوژی راه خود را باز کرد و خود نیز در مسیر تکامل و رشد قرار گرفت، دگرگونی در اندیشه و حالات عمل به صورت آهسته و دور از انتظار صورت میگیرد.
علم مدرن با تلفیق پوچگرایی و شکاکیت و گرفتن امید و آسایش از مردم به لطف سیطرهی فزایندهی مهندسان و برنامه نویسان رایانهای، جایگاهی برای رجوع به اسطورهها به عنوان یکی از قلمروهای اصلی مبادلهی فرهنگی، قائل نیست.
2: دیسنیلند
فرهنگ سرگرمی امروزه خالی از لحن اخلاقی است و شیوهای برای زیستن ارائه نمیدهد. با تأمل در سرنخهای معنادار از اوضاع اجتماعی نوظهور، معلوم میشود که دیزنیلند واقعیتر از آن است که فکر میکنیم.
چه بر سرکرهی زمین خواهد آمد وقتی تمام آن به نماد فرهنگ آمریکایی تبدیل شود؟ در سرتاسر ساحل اقیانوس آرام، رودرروی ژاپن، دانشگاههای آمریکایی دامنهی آموزش خود را به قصد نسلهای جوان گسترش میدهند و مبتکران فراسیاسی از فراز آن، استادانه و با مهارت، از رهگذر صفحهی صاف وبی پیشنویس زندگی در تاریخ فردا را به نسل نوظهور جامعهی ایران املاء میکنند.
ما در عصری زندگی میکنیم که سیستمهای مسلط جهانی، از جمله الهیات، در حال قداستزدایی هستند و در معرض ازهمگسیختگی قرار گرفتهاند.
این امر به سرانجامی خواهد رسید که در آن شکگرایی، ندانمگرایی و نیستانگاری پدیدار خواهد شد؛ اوضاع و احو الی که ذهن نسل جوان را بدانجا سوق میدهد که همه چیز را زیر سؤال برند...
چنان که «ارتگایی گاست» خاطرنشان کرده، خصلت اصلیِ دولتمردانِ دور از تمدن آمریکایی، با اختراعات و اکتشافات جدید روکش شده است. این سیاستمداران با چنگ انداختن بر مالکیتِ انحصاریِ ماشینیسم در قلب الکترونیک جهان، آرایش و روابط اجتماعی را تحت تأثیر نگرشِ کابوس شهری قرار میدهند.
این در حالی است که به نظر میرسد برخی از متولیان امور فرهنگی انگار هنوز قصد بیدار شدن از خواب زمستانی را ندارند!
3: مکدونالد آمریکایی
به نظر میرسد بخشی از نسل جوان به تحقق رویای جهانی شدنِ فرهنگِ آمریکایی یک قدم نزدیکتر شده، و شرایطی را به زندگی روزمرهی خود تحمیل نموده که وصفِ بارزِ آن، ترویج آمریکاییمآبی به مکدونالدیزاسیون و همگنسازی است.
اگر مکدونالد زدهگی نبود، این نسل بهتر میتوانست ظرفیتهای انسانی خود را نشان دهد. برخی ازجنبههای منفی و پیامدهای عملی مکدونالدزدگی از این قرارند: افول اصالت و هدف در زندگی اجتماعی و استاندارد شدگی و البته کاربست بیرحمانهی اصول بازار...
برای مطالعهی این استاندارد، هیچ چیزی سودمندتر نیست، مگر فهمِ چگونگیِ تأثیرگذاریِ این هردو تجلّی متفاوت از هم - بازتولید اثر هنری و هنر فیلم - بر هنر و اسطوره در شکل سنتیِ آن.
راهبرد زدایش هنر و اسطوره، از رهگذر قلمروزدایی فرهنگی، در نهایت منجر به تحمیل شرایطی به بخشی از جامعه و تبدیل آن به چیزی شده که دکتر علی شریعتی در وصیتنامهاش آن را دستگاهی برای مصرف کالاهای سرمایهداری فرنگ توصیف میکند.
4: هنر به مثابه زبان بیان اسطوره
هنر کاری بیش از تخیّل صرف انجام میدهد. نه تنها ارزشها، بلکه احساس ارزشها را جابجا نیز میکند، هنر را زبان بیان اسطورهها پیش از اختراع نوشتار، توصیف کردهاند، آثار هنری عصر باستان در اصل اسطورههای تصویری هستند.
هنر در عصر باستان از آنجا بردمید که روان آدمی را تسلّی دهد. اسطورههایی که پس از اختراع خط حالت نوشتاری به خود گرفتند، پیش از آن حالتی تصویری داشتند... به نظر میرسد در کلان روال جاری، دیجیتالیسم با دسترسی آسان همگان به مخزن اطلاعات غربال نشده و تصاویر غیر متعارف، نظام اجتماعی را تباه، بی اخلاق و نا سالم میکند.
گویا تمدن اسلامی به موقع اجرا نشده، و اشتغال به سرگرمیهای والتدیسنیگونه که از طریق بستههای دیجیتال... به صورت آنی و در تمام اوقات، و البته کاملا رایگان، در اختیار نسل جوان قرار میگیرد، باعث دیر رسیدنِ نسل امروزیِ ممالک اسلامی به مدرسه شده است.
برای نخستین بار، این نسل، سوار بر بال امو اج "طیالارض" کرده و با سیاحت در ملک سلیمان ملکهی صبا را حاضر میکند!
به راستی که بار دیگر آخوندی خراسانی که بر چهرهی دورویهی دنیای جدید واقف است، تحلیل روشنی از دگرگونی زمانه ارائه خواهد داد... و با تأکید بر ضرورتِ مقاومت در برابر مکر جدید قدرت... خطر سیل عظیم که اساس مسلمانی تدریجا از آثار آن محو و نابود خواهد بود را گوشزد خواهد کرد.
بدیهی است که خردگرایی تکنولوژی مرتکب اشتباهاتی گردیده، و در جامعههای پیشرفتهی صنعتی نیروهای ناهماهنگ و گریزان، در درون جامعه شکل گرفته و ساخت اجتماعی تازهای را به وجود آوردهاند.
اکنون دیجیتالیسم تعریفی متناسب با خودش از هنر و اسطوره ارائه میکند، تا ضعفهای اخلاقی لیبرالیسمِ آمریکایی را بپوشاند و سیمای سه گروه، مدیران شرکتها - رهبران سیاسی - رهبران نظامی که پشت مفهوم پرفریب حزب پنهان شده و سیاست را هدایت میکنند؛ را روتوش کند.
نتیجهگیری:
تاریخ انسانی سرگذشت پیروزی عقل ابزاری برنیروهای طبیعت است؛ یک چهرهی این ژانوس ازبینرفتن گوهر انسانی پیشرفت است. فرهنگ آمریکایی که چندان اهمیتی برای روابط پیوند خانوادگی نیز قائل نیست، هویت و وجود انسانی را شدیدا جریحهدار ساخت.
همانطور که «وولاکات» در رابطه با سرسری برخورد کردن با مسائل و سلطهی فرهنگ آمریکایی بر فرهنگ جهان نوشته، دغدغهی تبدیل همهی کرهی زمین به دیزنی و امکان یگانگیِ حقیقت و قدرت، و قرار گرفتن حقیقتِ علمی در گرو قدرت و امکانات، باعث شد که درحال حاضر حقیقت و قدرت، وحدت یابند. ویژگی اصلی این بربریت درخشان، جنسیت و خشونت است.
از منظر شیلر، مدیران رسانههای آمریکایی... تعمّدا پیامهایی تولید میکنند که ارتباطی با واقعیتها ندارد؛ پیامهایی که مفهوم غلطی از واقعیت ارائه کرده... و دستکاری شدهاند... آنها تعمّدا نوعی هوشیاری غیر قابل درک خلق میکنند؛ یا باعث میشوند تا افراد موقعیتهای واقعی زندگی شخصی یا اجتماعی را رد کنند.
سخن آخر اینکه هنوز هم اکثریت نسل جوان ایرانی در حال و هوای حماسی و قهرمانانه و آیین جوانمردی، غرقه در فردوسی میشوند، با مولانا به وجد و سماع درمیآیند، با اندرزهای حکیمانهی سعدی گلیم خود را از آب بیرون میکشند، با سیرو سلوک ظریف حافظ، جام جم را به صدگونه تماشا میکنند و با نگاه خیام به رقص شگفتانگیز ذرّات در جهان میاندیشد.
| دکتر سید مهدی حسینی