شناسه خبر : 85069
شنبه 13 شهريور 1400 , 10:39
اشتراک گذاری در :
عکس روز

مشکلات جانبازان اعصاب و روان را دریابیم

در آرزوی یک خواب راحت و طبیعی!

جانبازان اعصاب و روان در ظاهر مشکلی ندارند، اما در باطن از یک خواب راحت و روان آرام هم محرومند...

 فاش نیوز- جانبازان اعصاب و روان، در ظاهر مشکلی ندارند، اما در باطن از یک خواب راحت و روان آرام هم محرومند.

 قصد دارم تجربه شخصی ام را از بابت توهم زدن، با شما در میان بگذارم. پس قدر همین خواب راحت و زندگی نرمال خود را بدانید، چرا که عده زیادی و به بخصوص جانبازان اعصاب و روان، در ظاهر مشکلی ندارند، اما در باطن حتی از یک خواب راحت و آرام هم محرومند.

 در سال گذشته  و به طور دقیق در زمستان سال 99 به یکباره دچار مشکلات و آشفتگی در خواب شبانه شدم و چون به خاطر شرایط کرونائی، به روانپزشکم در تهران دسترسی نداشتم، نزد روانپزشک خودم که حدود 20 سال بود مراجعه نکرده بودم رفتم.

هنگامی که با روانپزشکم از توهماتی که داشتم گلایه می کردم، گفت تعریف بکن چه می بینی! بنده هم تعریف کردم که در توهم خودم، دست به جنایتی زده ام و آن را مخفی کرده ام. هنگام تشریح جزئیات این توهم و جنایت، روانپزشکم که بالای 35 سال تجربه کاری در این حوزه دارد و در حال نوشتن شرح حالم بود، مکثی کرد.

سرش را بالا آورد و زل زد تو صورتم و گفت: واقعا" تو چنین جنایتی را انجام داده ای! مات ماندم و گفتم والله نمی دانم. آقای دکتر آیا نزد پلیس بروم! در آن هنگام پزشکم مطمئن شد که این یک توهم بسیار جدی و قابل توجه است، بنابراین دو قلم دارو به داروهای قبلی ام اضافه کرد.

 همان شب اول که داروهای جدید را هم مصرف کردم، پس از خواب 3 توهم شدید با سوژه های کاملا" متفاوت داشتم و ساعت 3 بامداد هراسان از خواب بیدار شدم. اما موضوع بسیار مهم در توهم زدن این است که خواب بدی می بینند و هنگامی که بیدار شدند، می گویند خدا را شکر خواب بودم. ولی در توهمات من این موضوعات آنقدر جدی و منطقی بود، که بسیار باور پذیر شدم و آن هنگام شب دیگر خوابم نبرد.

 همسرم که متوجه آشفتگی من شده بود، در جواب حالم گفت: باز توهم زده ای، آیا کمکی از دست من بر می آید؟ گفتم شما بخوابید. نمی خواهم مزاحم خوابت شوم اما در نهایت تا صبح و روشن شدن هوا، همچنان نگران و آشفته بودم.

بنابراین در انتظار ماموران برای دستگیری و جلب، عصر آن روز با تلفن همراه روانپزشکم در تهران، تماس گرفتم و موضوع را خلاصه و مختصر شرح دادم. ایشان گفت شاید این موضوع ناشی از تداخلات دارویی یا دوز مصرف بالای آن باشد، پس داروهای جدید را مصرف نکن و در کنار آنها چند توصیه دیگر کرد.

سرتان را به درد نیاورم، توصیه های روانپزشکم را در پیش گرفتم ولی توهمات قطع نشد، اما از شدت آن کاسته شد. هنگام خواب عادت داشتم با دیدن صفحه گوشی موبایل، ساعت آن را نگاه کنم و اما با دیدن ساعت، اعداد برایم مفهومی نداشت. از درک زمان ناتوان بودم و از هنگام خواب تا بیداری جرات نداشتم به گوشی ام دست بزنم و فکر می کردم، تله انفجاری است.

اگرچه چیزی از آن شب ها را هنوز فراموش نکرده ام اما به یاد دارم که از تاریکی و خواب به شدت هراس داشتم.  هنگامی که دیگران را مشاهده می کردم که شب ها چه راحت و بدون مصرف دارو می خوابند اما خودم با مصرف چندین قلم دارو با دوز بالا، قادر به خواب نبودم، حسرت می خوردم.

 اینکه عده ای از مردم فکر می کنند جانبازان در ناز و نعمت هستند، این اشتباه است. بنده در آن وضعیت حتی قادر به خوابیدن هم نبودم و کم و زیاد کردن دارو یا دوز آن هم کمکی به حالم نمی کرد.

 شاید برای عده ای این موضوع مضحک باشد، اما در آن دوران بزرگترین آرزویم، داشتن یک خواب نرمال و طبیعی بود. در آن مقطع، دو هفته طول کشید تا به شرایط سابقم باز گردم؛ هرچند که هنوز هم گاهی توهمی در خواب زده و اوقاتم به هم می ریزد.

 بدتر از همه خانواده ام به دردسر می افتند و این موضوع مرا بیشتر آزار می دهد. چون هرگز علاقه ندارم، خانواده ام در این خصوص، مورد آزار قرار بگیرد و تنها شخص خودم با آن کنار بیایم.

در بیماران آلزایمری فرد بیمار به خاطر شدت بیماری فراموشی خود و اینکه فضای مغزی آنان در عکس ( سی تی اسکن) مانند (پنیرسوئیسی) سوراخ، سوراخ می گردد و هیچ درکی از فضای خود و اطرافیان ندارد.

به همین خاطر این بیماران خودشان از درد و رنج فارغ می باشند، ولی این اطرافیان بیمار هستند که به شدت درگیر مشکلات ذهنی بیمار بوده و آنان این مصیبت را به دوش می کشند. بنابر این باید در همه ساعات شبانه روز مراقب بیمار خود باشند تا از خانه خارج نشود.

در گروهی از جانبازان اعصاب و روان، خود جانباز شاید اصلا" درکی از محیط نداشته باشد و زندگی و خواب خود را توهم یا شبه توهم ببینند و حتی قادر به تنظیم کردن ساعات مصرف داروی خود نباشد. اما خانواده این جانبازان اعصاب و روان باید تم زندگی خود را با احوالات بیمار خود هماهنگ کنند.

ضمن اینکه در جانبازان در گیر در سندروم  "تروما" یا استرس پس از سانحه (پی تی اس تی) بسیاری از مردم عادی از درک این بیماری غافل اند و فرد بیمار را سالم تشخیص می دهند، ولی فرد درگیر در این بیماری به شدت ذهنی آشفته دارد.

سخن پایانی اینکه عزیزان قدر همین خواب راحت و زندگی نرمال خود را بدانید، چرا که عده زیادی و به خصوص جانبازان اعصاب و روان، در ظاهر مشکلی ندارند. اما در باطن از یک خواب راحت و روان آرام محرومند و علاوه بر خودشان، خانواده آنان نیز به شدت و شاید بیشتر درگیر این مشکلات بوده و هستند.

والسلام

مرتضی قنبری وفا

اینستاگرام
من به علت موج انفجار پی در پی در عملیات مهران بیهوش و حافظه ام را مدتی یک شبانه روز از دست دادم ،بیشترین عوارض که اذیت میشم بیخوابی است حتی با مصرف دارو .افاغه نمی کند .
حتی همسر و فرزندانم نیز مانند من شده‌اند .نمی دانم کی تاوان ایشان را باید پس بدهم .
حال عوارض دیگر جای خود دارد .افسردگی ،توهم ،پرخاشکری،بی حوصلگی وخستگی ،سردرد...کم حواسی..‌..
وقتی میخواهم دلم آتیش میگیرد سلامتی بدن از همه چیز مهمتر است و شمایی که به خطر ملت وخاک سلامتییتغن را از دست دادید ای خدای بزرگوار چه کسی در قیامت جوابگو خواهد بود درود خدا به همه شهدا و درود خدا به همه جانبازان باید زخمهای شما را بوسید
اباذر عزیز ، سلام
من فقط از طرف شخص خودم حرف میزنم ، بنده ادای تکلیف کردم و از هیچ فردی ، مقامی و بخصوص مردم عادی طلبکار نیستم که هیچ ، شرمنده روی مردمی هستم که اکنون دارند با مشکلات زیادی ، زندگی می کنند .
بنابر فرموده حضرت امام (ره) حضور در جنگ تحمیلی و هشت سال دفاع مقدس ، واجب کفائی بود و آنچه که در کفایت ما بود انجام دادیم و در حال حاضر برای کمک به مردم و نظام ، هر کجا نیاز باشد و در توان ما ، لحظه ای تردید نداشته و گوش به فرمان رهبری ، حضرت آقا هستیم .
ما زنده به آنیم که آرام نگیریم ....موجیم که آسودگی ما ، عدم ماست
سلام خدمت برادر بزرگوارم مثل همیشه قلم شیوای شما مرا وادار به تحسین میکند والبته تمامی آسیب دیدگان روحی وجسمی جنگ برایم بی نهایت قابل تحسین هستند بااینکه عزیزی از جنس شما دارم ولی از دور دست تمام بانوان فداکار این رزمندگان وطنم را میبوسم وآرزوی صحت سلامت برای ملتم وخواهران وبرادران زجر کشیده ام دارم واقعا خانواده هایی که بیمار اعصاب وروان دارند خیلی در مشقتند فشارهای روحی فشارهای اقتصادی واینکه اندک مردمانی که نمک به زخمشان میپاشند کوه را خرد میکند چه برسد به این قشر شکننده خدایا از تو میخواهیم پناهمان باشی. آمین
معیار درستی برای اندازه گیری اعصا ب وروان در تعیین درصد نیست .
.حداقل 50 درصد واسه اعصاب وروان که ابزار ومقیاس ,وبعلاوه مشهود نیست منطقی به نظر میرسد .
یک انسان موجی 24 ساعت دارویش را نخورد فردا حالش رابپرسید .
با اینگه می گیم دارو اثر ندارد حداقل اثرش نمیذاره فشار عصبی بیشتر بشه .
بنیاد وکمسیون اتوماتیک واسه جانبازانی که مجدد کمسیون نشدند تعیین درصد کنه .
اغلب از کاهش درصد بیم دارند ومراجعه حضوری نمی کنند .حاضرم یک شب بخوا بم مبلغ مناسبی پول بدم .
توضیح منظقی جناب قنبری محترم ,مشگل اکثر موج زده هاست .
از حسن لطف و بذل توجه شما بسیار سپاسگذارم . متاسفانه همسران و خانواده های جانبازان ، به خصوص جانبازان اعصاب و روان ، وضعیت بغرنج و اسف باری دارند که مورد توجه لازم قرار نمی گیرند ! صد افسوس که قانونگذاران در این حوزه ، به این نکات و جزئیات حسب مورد بی دقتی کرده و این خانواده ها در مظلومیت مضاعف قرار دارند.
شهدا رفتند ، روحشان شاد و قرین رحمت الهی ، اما خانواده جانبازان هر روز و شب مرد زندگی اشان مرحوم و زنده می شوند ، هرگز یادم نمی رود فرزند جانباز 70 در صد اعصاب و روانی که می گفت : ایکاش نان شب نداشتیم ، اما پدرم قاطی نمی کرد و آبروی ما را نزد اهالی و همسایه ها نمی برد !
به والله زبانم دیگر قاصر شده ، تا به کی بگوئیم ، ولی گوش شنوائی نباشد ! آیا با گذشت بیش از سه دهه از پایان جنگ تحمیلی و هشت سال دفاع مقدس ، نباید این جانبازان و خانواده های آنان به یک آرامش خاطر نسبی برسند ! چند سال دیگر باید در انتظار چنین روزی باشیم ...!
نظری بگذارید
نام خود را وارد نمایید
متن نظر را وارد نمایید
مقدار صحیح است
مقدار صحیح وارد کنید
بدون ویرایش از شما
آخرین اخبار
تبلیغ کانال فاش در ایتابنر بیمه دیفتح‌الفتوحصندوق همیاریخبرنگار افتخاری فاش نیوز شویدمشاوره و مشاوره تغذیه ویژه ایثارگرانسایت جمعیت جانبازان انقلاب اسلامیانتشارات حدیث قلماساسنامه انجمن جانبازان نخاعیlogo-samandehi