شناسه خبر : 86904
یکشنبه 14 آذر 1400 , 15:35
اشتراک گذاری در :
عکس روز

تجدیدمیثاق و خاطرات واحد تخریب لشکر ۲۷ محمد رسول الله(ص)

حسینیه‌ گردان هنور به صورت ساده و بی‌در و بی‌پنجره بود؛ ولی دورتادور آن را بنرهایی از تصاویر شهدا و نیز صحنه‌های مختلف تخریب‌چیان تزیین شده بود...

فاش نیوز - اردوی فرهنگی چهار روزه قریب پانصد تن از رزمندگان واحد تخریب لشکر ۲۷ محمد رسول‌الله(ص) و نیز تعدادی از رزمندگان سایر گردان‌های لشکر 27 و همچنین مسئولین واحد تخریب سایر یگان‌های دفاع مقدس از روز سه شنبه ۲۵ لغایت جمعه ۲۸آبان ماه ۱۴۰۰ در محل استقرار دوران دفاع مقدس، واقع در اردوگاه تخریب لشکر در سه کیلومتری غرب پادگان دوکوهه‌ی اندیمشک برگزار گردید.

جدا شدن از هیاهوی زندگی شهری و بدور از دغدغه‌های روزمره و قرار گرفتن در زمینی متبرک به قدوم شهدا و جان‌برکفان دوران دفاع مقدس و عطر‌آگین از نزول ملائک و رحمت معجزات الهی، فرصتی برای تدبر و رجعت به دوران ناب دفاع مقدس را فراهم کرد. گر چه تلفن‌های همراه که به انبوه پریزهای برق وصل بودند؛ انقطاع کامل از وادی زندگی پرهیاهو را به وجود نمی آورد. با اینکه حدود سه‌ونیم دهه از پایان جنگ گذشته و میانگین سنی افراد به شصت سال رسیده و سفیدی برچهره‌ی نوجوانان آن زمان نشسته؛ ولی روحیه و نشاط همچنان بالاست. حضور تعدادی جانباز دست و پا قطع چون منصور رحیمی، فرمانده تخریب لشکر، نمود جنگ را بیشتر نمایان می‌ساخت.

اتوبوس‌ها جلوی حسینیه‌ی فاطمةالزهرای تهران منتظر بودند و عزیزان رزمنده سر ساعت مقرر حاضر شدند و گروهان‌بندی بر اساس گروهان‌های زمان دفاع مقدس انجام شده و سوار اتوبوس‌ها شدند. شب را به سوی دیار عاشقان در راه بودیم.

صبح روز بعد، قبل از اندیشمک به پادگان دوکوهه رسیدیم و سپس به سه کیلومتری غرب آن، یعنی اردوگاه تخریب لشکر روانه شدیم. پیش از ورود به اردوگاه، اتوبوس‌ها متوقف و پیشکسوتان دفاع مقدس پیاده شدند و با اسفند و صلوات مورد استقبال گرم حاضرین در اردوگاه قرار گرفتند؛ سپس با عبور از زیر قرآن، وارد اردوگاه شدیم و از معبری که طرفینش میدان مین مصنوعی بود و قدم به قدم بنرهایی از شهدای تخریب قرار داشت که یادآور باز کردن معبر توسط شهدایی که جان‌شان را تقدیم انقلاب کردند بود.

از معبر عبور کردیم و سپس به حسینیه‌ی واحد تخریب رسیدیم و ایستگاه صلواتی در کنار حسینیه برپا و در خدمت بود. پس از پایان استقبال گرم و پرشور و پذیرایی، وارد چادرهای گروهان‌های خود (گروهان امام حسن(ع)، سیدالشهدا(ع) و قمربنی‌هاشم (س) که در سه سمت اردوگاه بود، شدیم. یک ردیف نیز ویژه‌ی چادرهای تخریب یگان‌های دیگر سپاه و یک ردیف چادر رسانه‌ها شامل گروه‌های جوان چند رسانه برای ضبط مراسم و نیز مصاحبه‌های انفرادی بود که ساعات زیادی را دوربین به دست مشغول بودند.

استقرار در محل چادرهای قدیمی، با پتوهای ساده که به عنوان زیرانداز و بالش و روانداز مورد استفاده بود و باز صدای مداحی «مولای یا مولای» در سحرگاهان برای تهجد به حسینیه فرا می‌خواند و در طول روز نیز صدای «با نوای کاروان» آهنگران و... خاطرات را زنده و مجسم می‌کرد. سخنران، امام جماعت حجت‌الاسلام شیرازی، همان روحانی جوان جبهه‌ها بود و دعای کمیل و ندبه نیز توسط همان مداح جبهه قرائت شد.

بیدارباش با صدای انفجارهای صوتی، تجمع با نظام دادن حاج مجید ثابتی، جانشین گردان تخریب، پیاده‌روی دو ستونه سحرگاهی به طول سه کیلومتر به سمت پادگان دوکوهه انجام و ستون‌کشی دو ستونه در داخل پادگان دوکوهه نیز انجام گرفت. اجرای صبحگاه در میدانی که رزمندگان گردان‌های لشکر 27 حاضر می‌شدند، به صورت نمادین برگزار شد و صدای «یا الله ادرکنی؛ عجل علی ظهورک، یا مهدی» بپا خاست.

حسینیه‌ گردان هنور به صورت ساده و بی‌در و بی‌پنجره بود؛ ولی دورتادور آن را بنرهایی از تصاویر شهدا و نیز صحنه‌های مختلف تخریب‌چیان تزیین شده بود. در سمت قبله نیز سنگ مزار نمادین شهید دین‌شعاری و پنج‌شبه سنگ مزار پنج شهید شاخص گردان؛ شهید حاج عباس حافظی، شهید سید حسن موسوی پناه، شهید علیرضا سلطان محمدی، شهید ابوالقاسم کندی و شهید سید جعفر خاتمی قرار داشت که همه به ادای احترام می کردند و برای علو درجات همه‌ی شهدا فاتحه می‌خواندند. حسینه همچنان پر از مراسم نماز و دعا و گردهمایی و خاطره‌گویی و نیز پهن شدن سفره غذا و خواندن دعای سفره در آغاز اطعام (اَللَّهُمَّ ارْزُقنا رِزْقاً حَلاَلاً طَیِّباً برحمتک یاارالرحمن الراحمین – صلوات) بود؛ غذا نیز توسط آشپز گردان که اینک خبره شده بود، در آشپزخانه دوکوهه پخته و حمل می‌شد و همه در امور مشارکت داشتند.

عصر والیبال‌ نشسته جانبازان گردان؛ به صورت جدی ولی با چاشنی‌های مزاح‌های مختلف و با تشویق‌های پرشوق صورت گرفت. خاطره‌گویی یک بخش مهم بعد از نمازهای جماعت ظهر و عصر بود. خنده‌دارترین خاطره‌ها مربوط به شیرین‌کاری‌های آن دوران و سخت‌ترین خاطره مربوط به لحظات شهادت هم‌رزمان و جاماندگان‌ را تشکیل می‌داد. سخنرانی سردار کوثری، آخرین فرمانده لشکر27، سردار رضا یزدی فرمانده‌ی گردان عمار، و جانباز دو پا، حاج منصور رحیمی، فرمانده‌ی گردان تخریب که همواره چون شمعی همه پروانه‌وار دورش بودند.

در شب آخر نیز تجدید میثاق با آرامان‌های انقلاب و تأکید بر اطاعت از رهبر انقلاب اسلامی و اهدای تندیس مین منور با نوشته‌ی اردوی شهید دین‌شعاری، گردهمایی تخریب‌چیان لشکر 27، دوکوهه، پاییز 1400، به همراه یک پلاک «السلام علیک یا اباعبدالله الحسین(ع)» به یاد پلاک‌گردنی زمان دفاع مقدس به انتها رسید.

یک چادر نمایشگاهی از تجهیزات تخریب دفاع مقدس و نیز تجهیزات ابداعی جدید برای مین‌زدایی و همچنین انواع تله‌های انفجاری خراب‌کاری که منافقین و داعشی‌ها به کار برده بودند نیز به نمایش درآمد و افراد با این توانمندی‌های به روز شده آشنا شدند.

یک ویژگی این اردو این بود که گر چه متعلق به رزمندگان تخریب لشکر ۲۷ و به میزبانی و در مقر آنان بود، ولی گلچینی از تخریب‌چی های دیگر یگان‌های دفاع مقدس و سایر بخش‌های خود لشکر ۲۷ نیز حضور داشتند و همدلی و وفاق و نیز تبادل تجربیات دوران جنگ و پس از آن صورت گرفت و دامنه‌ی این انس فراگیر بود.

تفاوت تنها چراغ موتور برق در چادرها به جای فانوس‌ که باز هم به صورت دکور و نمادین دیده می شد، سفره غذای ساده به غذای معمول شهر مبدل شده بود، ظرف‌های آلومینومی به ظروف یکبار مصرف و لیوان‌های قرمز پلاستیکی به لیوان‌های یکبار مصرف و سفره نیز به سفره یکبار مصرف تغییر یافته بود.

پیشکسوتان دفاع مقدس از مشکلات اقتصادی پیش آمده برای مردم و وضعیت فرهنگی جامعه و مسئولین کاهل سه‌دهه‌ی گذشته گلایه داشتند و ضمن حمایت از دولت مردمی آیت‌الله رییسی، خواستار رسیدگی به مسائل کشور و حذف نفوذی‌های در مناصب دولتی در اسرع وقت بودند؛ تا ان‌شاءالله نشانه‌های تحول در مدیریت انقلابی در جامعه آشکار و مردم بهره‌مند شوند تا زمینه‌سازی تمدن نوین اسلامی در گام دوم انقلاب میسر گردد.

| دکتر سید جواد هاشمی فشارکی

اینستاگرام
سلام . حالتان خوب . خدا حفطشان کند .
یه چیز بگم ؟
من که خودم تک و تنها یه لشکرم با کی باید دیدار کنم ؟ با کی خاطرات دوران دفاع مقدسم را مرور کنم ؟
روزی روزگاری معبری برای لشکری باز میکردند !!!
حال عصایی معبری برای راه رفتنشان باز میکند !!!
روزی روزگاری روسفید نزد خداوند بودند !!!
حال مو سپید نزد خلق الله !!!
کمر میدان مین میشکستند !!! روزگار نامراد کمرشان را خم کرده است !!!
سلام ارادی خرمشهر من با این واحد بودم درحال حاضر یاباویلچر هستم ویاباواگر به سختی حرکت میکنم دوست دارم لحظه های آخر اگر شد با قدیمی ها ملاقات داشته باشم
تقاضای تجدید دیدار با همرزمان عملیات خرمشهر
من اخر سال ۶۱با تخریب بودم خدا رحمت کنه برادر شکری و... برادر منصور رحیمی فرمانده گروهان بود
چطوری میشه با بچه ها ارتباط گرفت ؟ هیئتی دارند ؟ کانال ایتا یا ....
نظری بگذارید
نام خود را وارد نمایید
متن نظر را وارد نمایید
مقدار صحیح است
مقدار صحیح وارد کنید
بدون ویرایش از شما
آخرین اخبار
تبلیغ کانال فاش در ایتابنر بیمه دیفتح‌الفتوحصندوق همیاریخبرنگار افتخاری فاش نیوز شویدمشاوره و مشاوره تغذیه ویژه ایثارگرانسایت جمعیت جانبازان انقلاب اسلامیانتشارات حدیث قلماساسنامه انجمن جانبازان نخاعیlogo-samandehi