تجلیل از خانواده سادات شهدای مدافع حرم /تصاویر

فاش نیوز - همزمان با مراسم دومین سالگرد شهادت شهید حاج «قاسم سلیمانی» و ایام شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)، از خانواده سادات مدافع حرم لشکر فاطمیون تجلیل شد.

 به گزارش خبرنگار ما، این مراسم باشکوه، با حضور مردم شهیدپرور منطقه 18، معاونت شهردار و فرمانده ناحیه مقاومت منطقه، نیروهای لشکری و کشوری، همچنین خانواده مدافع حرم شهید "هادی طارمی" و تعدادی از خانواده مدافع حرم لشکر فاطمیون، در سالن اجتماعات معاونت اجتماعی فرهنگی شهرداری منطقه 18 تهران برگزار شد.

 "اذانی" مسئول برگزاری ستاد بانوان در دومین یادواره شهید قاسم سلیمانی، در خصوص این مراسم گفت: همانطور که مطلع هستید منطقه 18، شهدای بسیاری را از دوران انقلاب تا به امروز تقدیم نموده و امروز در مراسمی از خانواده شهدای مدافع حرم منطقه و همچنین 21 خانواده شهید مدافع حرم لشکر فاطمیون تجلیل به عمل خواهد آمد.

 وی در ادامه خاطرنشان ساخت: این مراسمی مردم نهاد است و در کنار آن، ارگان هایی اعم از سپاه منطقه، معاونت اجتماعی شهرداری، مجمع ایثارگران انقلاب اسلامی این مراسم را پوشش می دهند.

 در این مراسم، "سردار سعید صادقی" مشاور شهردار این منطقه که خود از رزمندگان دوران دفاع مقدس است، به بیان خاطراتی از سردار شهید سلیمانی پرداخت.

گفتنی است این مراسم با روضه خوانی فرزند شهید دفاع مقدس در سوگ شهادت حضرت زهرا(س)، پرچم گردانی متبرک بارگاه علی بن موسی الرضا(ع)و تواشیح خوانی گروه "نوید" ادامه یافت.

  در حاشیه این مراسم، گفت وگوهایی با مادران شهدای حاضر در مراسم انجام شد که خواندن آن خالی از لطف نیست.

 "بی بی سیدموسوی"، مادر دو شهید مدافع حرم لشکر فاطمیون "سیداسحاق" و "سید محمد" و همچنی دو جانباز "سید ابراهیم" و "سید مهدی" موسوی"است. بانویی متدینه که با گفته هایش، اعتقاد راسخ به ولایت و صبر حضرت زینب (س) را به زیبایی معنا می کند.

 او می گوید: با آغاز جنگ سوریه، هرچهار فرزندم همزمان در جبهه سوریه درحال رفت و آمد بودند. سید اسحاق 19 ساله بود که با سیدمهدی با هم به جبهه سوریه اعزام شدند. سید محمد هم 33 ساله بود که سال 94 باهم به سوریه اعزام شدند. اول ماه رجب سیداسحاق به شهادت رسید. هنوز پیکر سیداسحاق برنگشته بود که سید محمد رفت و روز 16محرم مفقودالاثر شد.
زمانی که من به سوریه رفتم، سید محمد را که دیدم؛ او را بغل کردم و  گفتم مادرجان. تو زن و فرزند و ما را رها کردی و رفتی، پیکر برادرت هنوز برنگشته، تو چرا آمدی؟ اتفاقا سید مهدی هم آنجا بود.

سیدمحمد به من می گفت من به بهشت آمده ام. تو ناراحتی که من به بهشت آمده ام؟ گفتم نه پسرم من ناراحت نیستم. تمام زندگیم به فدای حضرت زینب(س) و اهل بیت امام حسین(ع) و جدم. سید محمد، در اولین اعزام در 16 محرم به شهادت رسید و پیکرش هنوز هم برنگشته است.
سید اسحاق هم می گفت: مادرجان اگر پیکر من برگشت، بر سر پیکر من نقل و نبات بپاشید و برای من جشن عروسی بگیرید و جشن شهادت نگیرید.
او  انگشتری داشت که قالب انگشتش بود و به سختی از دستش بیرون می آمد. گفتم انگشترت را از دستت بیرون بیاور چرا که تو در سن رشدی و تا 21سالگی رشد می کنی و  برایت تنگ تر می شود ؟ می گفت مادرجان من به آن سن نمی رسم. بگذار دشمن انگشترم را هم ببرد.
همین اتفاق هم افتاد و زمانی که به دست داعش افتاد؛ سر، دست ها و پاهایش را بریده و قطعه قطعه کرده و بعد هم تصاویرش را در فضای مجازی پخش کرده بود. یک سال و چهارماه بعد از شهادتش، فقط یک تکه از بدنش را برایمان آوردند.

با این وجود فرزندانم را فدایی سر حضرت زینب(س) دادم. 5 پسرم، فدای 5تن آل عبا(ع).

 ام الشهداء از شیوه تربیتی فرزندانش که آنها را اینگونه لایق شهادت ساخته، گفت: اول خواست خدا. چرا که زمانی که خدا بخواهد فردی را بنده خاص خود کند، او را چنین بنده ای می سازد. دیگر اینکه من و پدرشان با زحمت وسختی و البته نان حلال بچه هایمان را بزرگ کردیم. زمانی که این بچه ها کوچک بودند، به همراه پدرشان در قالیشویی اطراف حرم حضرت عبدالعظیم(ع) کنار همسر کار می کردم، نگهبانی می دادم، نمی گذاشتم پدرشان که سید طباطبایی و مرد باخدایی بود، دست تنها کار کند. با این سختی ها آنها را بزرگ کردیم. راضی هستیم به رضای خدا.

 پدرشان در افغانستان حسینه دار و تکیه دار بود. خانواده ما در زمان جنگ با شوروی هم شهدای بسیاری دادیم. اگر شما بدانید که سید اسحاق و سید مهدی چگونه ما را راضی کردند که به سوریه بروند؛ خودش داستان مفصلی دارد.

" ستاره حسینی" دیگر مادرشهید مدافع حرم فاطمیون "عبدالله نبی زاده" درخصوص فرزند شهیدش می گوید: تنها آرزوی فرزندم شهادت بود که با انتخاب این راه به آرزویش رسید. او در سال 95 در منطقه حرب سوریه به شهادت رسید.

مادرشهید "سید مصطفی موسوی" اولین شهید مدافع حرم نیز درخصوص فرزند شهیدش می گوید: سید مصطفی تمام سخنرانی های حضرت آقا را بارها و بارها از شبکه های مختلف گوش می کرد و می گفت می خواهم کلمات حضرت آقا با خون و گوشت و رگ هایم عجین شود.

 دو سه روزی قبل از اعزام سید مصطفی به سوریه (که من از این موضوع بی اطلاع بودم)، به من گفت: مادر می دانی حضرت آقا (مقام معظم رهبری) در مورد شهدای مدافع حرم چه فرموده اند؟ من با تعجب گفتم شهدای مدافع حرم؟ گفت بله. گفتم مگر شهید می آورند؟ (البته لازم به ذکر است که این گفت وگو همان اوایل جنگ سوریه بود که شهدای فاطمیون را بدون تشییع مردمی و بسیار غریبانه به خاک می سپردند. پرسیدم مگر اینها مستشاری نمی روند؟ گفت چرا اما از تیپ فاطمیون بسیار شهید داریم که غریبانه به خاک سپرده می شوند.
اولین شهید بسیجی که تشییع مردمی شد و سیمای جمهوری اسلامی آن را زیرنویس کرد سید مصطفی موسوی بود)

 پرسیدم  خب حضرت آقا چه فرموده اند؟ گفت ایشان فرموده اند: تمام شهدای مدافع حرم جزء اولیاءالله هستند و نزد خدا دو اجر دارند. یکی اینکه مدافع حریم اولیاء الله هستند و دیگر اینکه مهاجر الی الله.

بعد هم آرزومندانه گفت: مادر می شود که من هم شهید شوم؟ من کمی سکوت کردم و بعد هم با نگرانی گفتم این حرف را نزن. من فقط تو را دارم. او هم در جواب گفت: مرا نداشتی، چه کسی را داشتی؟ گفتم خدا را. گفت: باز هم خدا را داری.
بعد هم با حالت خاصی گفت: مادر چهره ات دیدن دارد؛ زمانی که خبر شهادت مرا بدهند. تازه می فهمی که با یکی از اولیاءالله زندگی می کردی، خودت هم خبر نداشتی.

  پایان بخش این مراسم، تجلیل از خانواده شهدای حاضر در مراسم و دعای فرج بود که به صورت جمعی قرائت شد.

| صنوبر محمدی