شناسه خبر : 89121
شنبه 21 اسفند 1400 , 12:09
اشتراک گذاری در :
عکس روز

قلم به خون زده‌ام تا که از شما بنویسم...

هر صبح، هر نیمروز، هر شب، حتی سحرگاه؛ زیر باران، توی زلال آفتاب، گرما سرما، هیچ‌وقت، خالی نیست دورِ این سنگ‌های مرمرِ مشکی...این امامزادگان جوان بی‌ادّعا... عبدالله، فرزند روح‌الله.
درست روبه‌روی پنجره اتاق من، سایه‌بان سیمانی ساده‌ای، بقعه‌ای شده، تکیه‌گاهی شده برای خستگی دل مردمانی که شانه‌ای برای تکیه کردن ندارند. پیرزنی نورانی هر روز چهارپایه‌ای کهنه می‌گذارد کنار مزار، عینک می‌زند، قرآنش را باز می‌کند، گوشی تاشو را درمی‌آورد، جزءخوانی می‌کند با صدای پرهیزکار. دوتا شاخ شمشاد دوتا پسر نوجوان که دور سرشان را خالی کرده جلوی زلفشان را خامه‌ای درست کرده‌اند، محمود کریمی گوش می‌کنند، دم گرفته‌اند و آرام یک‌دستی سینه می‌زنند. خانم جوانی که سر و تیپش از نگاه آن پیرزن خیلی ششدانگ نیست، سر یک کیسه بزرگ نمک را باز می‌کند.نذر نمک کرده. خانم چادری جوانی با خوشرویی به کمکش می‌آید یعنی بی‌خیال نگاه معنادار بعضی‌ها. دو کارگر خسته و خاکی و محترم که از برادران افغانستانی هستند و در پروژه ساختمانی روبه‌رو کار می‌کنند، چند متریِ مزار، موکتی انداخته به نماز ایستاده‌اند. دختر هفده هجده ساله‌ای پریشان و‌ گریان پله‌های اطراف مزار را تند و تند بالا می‌آید، زانو می‌زند و می‌نشیند کنار سنگ‌های مرمر مشکی، سرش را می‌گذارد روی سکو و بی‌هیچ ملاحظه‌ای بنا می‌کند به ‌های‌های‌ گریستن. می‌فهمیم کرونای لاکردار امان مادرش را بریده، مادری که دست تنها او و خواهرش را بزرگ کرده و اگر کرونا نامردی کند او و خواهرش امسال عید هیچ بزرگتری دور سفره هفت‌سین ندارند... دو- سه نفر خانم دورش را گرفته‌اند. آنها هم همراه دخترک اشک می‌ریزند و دلداری‌اش می‌دهند. یکی می‌گوید که خوب جایی آمده. می‌گوید او شفای برادر جوانش را که کرونا راه نفسش را بند آورده بود، از همین پنج شهید گمنام گرفته. پنج شهید عزیز، پاک، معصوم، جوان، همه زیر بیست‌ویک سال! پانزده ساله، هفده ساله، نوزده ساله، بیست ساله و بیست‌ویک ساله!
سال‌هاست که با این پنج تن همسایه‌ام. سال‌هاست می‌بینم رجب و شعبان و رمضان، محرم و صفر، نوروز و یلدا و چهارشنبه‌سوری، توی هر مناسبت شمسی و قمری، ملی و مذهبی، آدم‌ها می‌آیند کنار این پنج سرو رعنا، دل‌شان را گره می‌زنند به آستان حضرت حق، استخوانی سبک می‌کنند و می‌روند. حتی گاهی شام مختصرشان را می‌گذارند صندوق عقب ماشین، زیراندازی پهن می‌کنند کنار این بقعه ساده سیمانی، نانی می‌خورند، گل کوچکی می‌زنند، بچه‌ها دوچرخه‌ای سوار می‌شوند و فاتحه‌ای می‌خوانند و می‌روند. انگار اینها غریبه نیستند، خانواده‌اند، خودمانی‌اند. اصلا مردم ما همیشه سربازان وطنشان را دوست داشته‌اند. مادربزرگ‌ها همیشه از دیدن قد و بالای نوه‌هایشان توی رخت خاکی سربازی سر کیف می‌شدند. راننده تاکسی‌ها سرباز که سوار می‌شد کرایه نمی‌گرفتند. ساندویچی‌ها سرباز کوله به دوش را به یک «نان اضافه» مهمان می‌کردند. واکسی‌ها پوتین خسته سربازها را نصف قیمت واکسن می‌زدند. سرباز وطن همیشه برای این مردم عزیز است، چه رسد به سرباز گمنام! چه رسد به این دسته‌های گل که برای این ما امام حسینی‌ها یادآور علی‌اکبر حسینند! یادم نمی‌رود توی فرودگاه آن روزی را که شهید مدافع حرم را از هواپیما پیاده و تشییع کردند. همه مردم- تأکید می‌کنم همه مردم- با چشم‌های ‌اشکبار و با احترام و تواضع، تمام‌قد، شهید وطن را استقبال کردند.
اما از وقتی همسایه همجوار این مردان خدا، سربازان گمنام وطن شده‌ام بسیارخشنود و مفتخرم به این مجاورت. اینان گمنام نیستند هرکدام شبلی و بایزیدند در قبیله خود. چه بسا ارجمندتر... ره هشتاد ساله شیوخ زاویه‌نشین را به شبی سلوک مجاهدانه طی کردند بی‌هیچ ادعای خرقه و تسبیح و سجاده.
حالا که این شهدای محترم گمنام در جای‌جای شهر، میهمان عزیز کرده ما هستند خیلی هم خوب، خیلی هم مغتنم؛ کاش بگذارند این بقعه‌های ساده بی‌ادعا برای مردم بمانند. تصمیمات نابخردانه را کنار بگذارند. مراسم رسمی  دولتی را در همان ساختمان خودشان برگزار کنند. نگذارند غباری بر وجهه قدسی این آبروداران درگاه خدا بنشیند. این مردمِ 
امام حسینی، عاشق شهدای خودشان هستند. عزت و آبروی این مکان روحانی را چه به مراسم تقدیر و تشکر اعضای شورای شهر محل از اقدامات شهردار! که تازه به اندکی از وظیفه‌اش عمل کرده. چه به تودیع و معارفه شرکت عمران فلان!
اینجا مأمن شانه‌های بی‌پناهی است که جایی برای بازکردن عقده دل ندارند. این روزها که، از دولتیِ سرِ تدبیر و امید، زیارتی که حج فقرا بود، از افق آرزوی آرزومندان بیرون رفته؛ این معابد کوچک بی‌ادعا، روشن و پرامید را برای دل امام حسینی ما باقی بگذارید. بقعه‌های بی‌نام و نشان عشق با سنگ‌های مرمر مشکی که منقش است به نام عبدالله، فرزند روح‌الله.
* فریبا طیبی
منبع: کیهان
اینستاگرام
نظری بگذارید
نام خود را وارد نمایید
متن نظر را وارد نمایید
مقدار صحیح است
مقدار صحیح وارد کنید
بدون ویرایش از شما
آخرین اخبار
تبلیغ کانال فاش در ایتابنر بیمه دیفتح‌الفتوحصندوق همیاریخبرنگار افتخاری فاش نیوز شویدمشاوره و مشاوره تغذیه ویژه ایثارگرانسایت جمعیت جانبازان انقلاب اسلامیانتشارات حدیث قلماساسنامه انجمن جانبازان نخاعیlogo-samandehi