یکشنبه 25 ارديبهشت 1401 , 12:30
سلسله گزارش های انجمن جانبازان نخاعی درباره مشکلات جاری(بخش چهارم)
بهداشت و درمان ایثارگران دستخوش تعارض منافع مفسدهانگیز
نتیجه طبیعی اینکه تصور کنیم ایران تنها تهران است، آن خواهد شد که از سایر استانها غافل باشیم؛ در صورتی که لازم است مسئولین بهداشت و درمان، خصوصاً معاونت بهداشت و درمان و مسئولین عالی بیمه دی خود را ملزم به عدالت خدمات در سطح کشور بدانند...
فاش نیوز - بسم الله الرحمن الرحیم؛ طبق مادهی ۱۳ قانون جامع ایثارگران تأمین ۱۰۰% هزینههای بهداشتی درمانی خانوادهی شاهد، جانبازان، آزادگان و افراد تحت تکفل آنان به صورت بیمه سلامت، بیمه همگانی، بیمه تکمیلی و بیمه خاص بر عهده دولت بوده و اعتبار آن هر ساله در قوانین بودجه سنواتی منظور میگردد.
۱۰۰درصد هزینههای درمانی ایثارگران شاغل و بازنشسته و افراد تحت تکفل آنان به عهدهی دستگاه اجرایی مربوطه و ۱۰۰درصد هزینههای درمانی ایثارگران غیرشاغل و افراد تحت تکفل آنان به عهدهی بنیاد شهید و امور ایثارگران است.
همچنین بنیاد موظف به تهیه و تامین امکانات بهداشتی، درمانی، تشخیصی، توانبخشی، آموزشی پیشگیری و تامین دارو و تجهیزات مورد نیاز گروههای ویژهی جانبازان شیمیایی، اعصاب و روان و نخاعی میباشد.
بنیاد علاوه بر استفاده از امکانات دولتی و غیردولتی در زمینهی بهداشتی درمانی میبایست اقدامات لازم جهت تأسیس و توسعه مراکز ویژهی مورد نیاز ایثارگران را به عمل آورد.
همچنین بنیاد به منظور ارتقاء و تامین بهداشت و درمان، پایش و کنترل وضعیت جسمی و روانی خانوادهی شاهد، جانبازان، آزادگان و افراد تحت تکفل آنان میبایست با همکاری وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی نسبت به ایجاد بانک جامع اطلاعات پزشکی و پیراپزشکی و تشکیل پروندهی سلامت اقدامات لازم را به انجام برساند.
معالاسف در حال حاضر آنچه که مشاهده میگردد، بنیاد نه تنها در تاسیس و توسعهی مراکز ویژه کوتاهی داشته، بلکه در بهکارگیری امکانات و ظرفیتهای دولتی و خصوصی جهت بهبود شرایط بهداشتی درمانی جامعهی ایثارگری حرکتی در خور نداشته است؛ نمونه آن مراکز جامع توانبخشی است که گرچه پس از یک دوره تاخیر حدود بیست ساله، تقریباً در بعضی از مراکز به مرز بهرهبرداری رسیده است، اما معاونت بهداشت و درمان از پذیرش مسئولیت مدیریت آن شانه خالی میکند و اداره آن مراکز به صورت غیرکارشناسانه به دیگر بخشهای بنیاد سپرده شده است و اکنون با کادری کاملاً ناآشنا با امور توانبخشی اداره میگردد.
درحالیکه از سالها پیش انجمن جانبازان نخاعی بر مسئولیتپذیری معاونت بهداشت و درمان بنیاد و گرفتن ادارهی مراکز جامع توانبخشی تاکید نموده است.
به طور کلی میتوان گفت که بنیاد تمامی مسئولیت خود در زمینهی بهداشت و درمان را در واگذاری آن به بیمهی تکمیلی خلاصه کرده و تمامی انتقادات در خصوص کمکاری و نارساییها از سوی جامعه هدف را به بیمه تکمیلی ارجاع میدهد.
شرکت بیمه نیز هر از چندگاهی که با مشکل شارژ و پرداخت کارکرد مراکز بهداشتی درمانی خصوصی و دولتی طرف قرارداد خود از قبیل بیمارستانها، درمانگاهها، مراکز خدمات پرستاری، داروخانهها و مراکز نگهداری مواجه میشود، سطح پوشش خدمات به جانبازان، آزادگان و خانواده شهدا را به یک باره آنچنان کاهش میدهد که از این ناحیه صدمات جبرانناپذیری به جامعه هدف وارد میشود و پاسخگویی هم برای آن نیست!
در ظاهر، همه جا عنوان میشود که شما هیچ نگرانی در خصوص مسائل و مشکلات بهداشتی درمانی ندارید؛ زیرا بیمهی تکمیلی ۱۰۰درصد و بدون سقف دارید. اما در یک بررسی اجمالی و با مراجعه به درمانگاهها و یا بیمارستانهای بخش خصوصی و دولتی و حتی بیمارستانهای تحت نظر بنیاد شهید، میتوان خلاف آن را مشاهده کرد.
باید پرسید اگر یک جانباز نخاعی شهرستانی با آن همه مشکلات در جابهجایی بخواهد هنگام بیماری حاد، به تنها مرکز قابل دسترسی در محل سکونت خود که بیمارستانی دولتی است مراجعه کند و متوجه شود که این بیمارستان یکطرفه فسخ قرارداد کرده و از پذیرش جانباز امتناع میکند، صدمات روحی، روانی و جسمانی ناشی از این حرکت آیا جایی بررسی میشود؟
در این شرایط جانباز نخاعی با آن مشکلات میبایست برای حل مشکل خود به چانهزنی با بنیاد محل زندگی خود، جهت اعزام و اسکان و هزینههای مربوطه برای سفر به تهران یا مرکز استان بپردازد؛ که این خود مستلزم صرف زمان بوده و در این مدت بیماری حاد جانباز چه صورتی پیدا میکند، خدا میداند!
علیرغم ادعای پوشش بیمهی تکمیلی ۱۰۰ درصدی، یکی دیگر از مشکلات، صف انتظار دریافت هزینههایی است که جانباز از جیب پرداخته و با وجود موانع ایذایی، پس از مدتی طولانی و گاه سالانه توسط بیمهگر پرداخت میگردد.
در مراجعات سرپایی ایثارگران به مراکز درمانی، متاسفانه نهتنها شأن و کرامت آنان از سوی پرسنل و کادر خدماتی درمانی مراعات نمیشود، بلکه از او خواسته میشود که ابتدا شخصاً اقلام مصرفی و داروییاش را تهیه کند، تا روند درمان صورت گیرد.
بارها مشاهده شده جانباز در اورژانس بیمارستان خاتم با وضعیتی وخیم ویزیت شده و به مدت ۴۸ ساعت در اورژانس منتظر مانده تا به بخش منتقل شود؛ که در این مدت در مواردی به علت نبود تشک مواج دچار زخم بستر گردیده است. و نیز در مواردی هنگام مراجعه به بیمارستان به بهانه نبود تخت خالی پذیرش نمیشود؛ که نهایتا" باید دست به دامان مسئولین بالاتر شد تا با سفارش آنان مشکل تخت خالی حل شوده!
در تمامی این فراز و فرودهای ارائه خدمات بهداشتی درمانی به جامعه هدف، رد پای برجستهی بیمهها، خودنمایی میکند.
متاسفانه با بیمهای که پشتوانه قوی مالی و اعتباری ندارد و نمیتواند کم و کاستی بیمهگزار(بنیاد) را برای چند ماه عدم شارژ مالی، با اعتبار خود جبران نماید، به صورت مکرر تجدید قرارداد میشود و در این چرخهی معیوب ناشی از تعارض منافع، رضایتمندی جامعه هدف که از فاکتورهای بسیار مهم ارزیابی و سنجش کارآمدی سیستم بیمه و ترغیبکنندهی مسئولین به تجدید قرارداد است، نادیده گرفته میشود.
بیمه ای معتبر و با پشتوانه مالی مناسب و خوشنام، هم پرسنل درمانی را به کار مسئولانه و دلسوزانهتر تشویق و ترغیب میکند و هم رضایتمندی جامعه هدف را در پی خواهد داشت.
در اینجا بد نیست نگاهی هم به پوشش بیمهای جامعهی هدف بیندازیم. از جامعه یک میلیون و هفتصد هزار نفری ایثارگران، حدود ۲۵۰ هزار نفر شامل جانبازان ۷۰ درصد به بالا، جانبازان ۵۰ تا ۶۹ درصد، جانبازان اعصاب و روان، جانبازان با بیماریهای خاص، پدران و مادران شهدا، همسران و فرزندان شهدای دارای بیماری خاص میباشند که حدوداً ۱۵ درصد جامعهی هدف را شامل میشوند.
این تعداد با توجه به شرایط سنی و جسمی و روحی روانی در معرض بیشترین آسیب و بیشترین خطر ابتلاء به بیماری و تشدید بیماری ناشی از سالمندی میباشند.
به عبارتی دیگر این تعداد بیشترین تعداد و دفعات مراجعات به بیمارستانها و مراکز خدمات درمانی را دارا هستند. بنابراین حدود ۸۵ درصد از این جامعهی هدف ممکن است سالانه حتی یک بار هم به مراکز درمانی جهت ویزیت سرپایی و بستری مراجعه نداشته باشند. در صورتی که سرانه بیمهای تمامی این مجموعه در قرارداد با شرکت بیمه یکسان است.
بنابراین در ارزیابی و سنجش کارآمدی خدمات بیمهای باید نظر کسانی را که به دفعات مراجعه داشتهاند منظور داشت و رضایتمندی این افراد و این قشر ۱۵ درصدی از جامعهی هدف ملاک تجدید قرارداد با بیمهها باشد.
بنابراین شایسته است که بنیاد با توجه به سن، وضعیت فیزیکی و روحی روانی، افراد با ریسک بالای ابتلا به بیماری را از دیگر گروههای با ریسک کمتر مجزا نموده و با سرانهای متفاوت از ۸۵ درصد جامعه هدف، در هنگام قرارداد با بیمههای تکمیلی برای ارائهی هر چه سریعتر و بهتر خدمات به این گروه، خدمات مازاد و ویژه(انواع خدمات پزشکی، پرستاری، و آزمایشگاهی در منزل، خدمات دندانپزشکی) را در نظر گرفته و در هنگام مراجعهی این گروه به مراکز خصوصی و دولتی، تسهیلات و اولویت پذیرش قائل شده تا روند پذیرش و بستری در این مراکز هر چه کارآمدتر گردد و شخص بیمار غیر از تحمل رنج بیماری، نگران مسائل درمانی خود نباشد.
از مشکلات دیگر پیش روی جامعه هدف در حوزهی درمان، میتوان محدودیت مراکز درمانی طرف قرارداد را نام برد؛ به گونهای که ایثارگران نمیتوانند مرکز درمانی دلخواه خود را انتخاب و خدمات درمانی دلخواه خویش را دریافت کنند.
گزارشاتی که از استانها داریم حاکی است که ایثارگران، خصوصاً جانبازان نخاعی از خدمات ارائه شدهی درمانی و پوششی بیمه دی رضایت ندارند.
نتیجه طبیعی اینکه تصور کنیم ایران تنها تهران است، آن خواهد شد که از سایر استانها غافل باشیم؛ در صورتی که لازم است مسئولین بهداشت و درمان، خصوصاً معاونت بهداشت و درمان و مسئولین عالی بیمه دی خود را ملزم به عدالت خدمات در سطح کشور بدانند.
دکتر عنایتالله آطاهریان
مسئول کمیته بهداشت و درمان انجمن جانبازان نخاعی
جهت اطلاع دوستان از ابتدای سال ۱۴۰۱ بنیاد در یک اقدام جالب توجه همسر و فرزندان شهدای زن را از لیست بیمه خود حذف کرده،در صورتی که قانون هیچ تفاوتی بین فرزند شهید و فرزند شهیده قائل نشده است.
به وضوح هم قابل درک است هم قابل مشاهده که تبعیض بین تهران نشینان با دیگر ساکنان شهروروستاهای ایران .
در زمان جنگ ، چه تهرانی چه خوزستانی چه بلوچی و غیره در سرتاسر مرزهای غربی و جنوبی ایران ایستادند و دفاع کردند و جانانه جان دادند و جانباز شدند .
اما امروز فقط آنانی جانانه امکانات میگیرند که بیخ گوش مسئولان یعنی در تهران زندگی میکنند.
وغیر از این اگر چیزی گفته شود فقط دروغ ودروغ ودروغه ....