01 ارديبهشت 1403 / ۱۱ شوال ۱۴۴۵
شناسه خبر : 90848
یکشنبه 29 خرداد 1401 , 10:53
یکشنبه 29 خرداد 1401 , 10:53
پربیننده های امروز
مقاله و یادداشت
صد رحمت به توپ میرزا آقاسی!
حسین شریعتمداری
وعده صادق، سقوط اسرائیل و حکومت های وابسته
امانالله دهقان فرد
باید جریان داشته باشیم!
علیرضا رجایی
تفکر انقلابی و روحیه جهادی اساس تفکر بچه های انقلاب است
داریوش بهمن یار
روحیۀ ملی، عزت نفس، پهپاد و موشک نقطهزن
سید مهدی حسینی
وعده صادق!
امانالله دهقان فرد
دیوار خیبر فرو ریخت؛ پیدا و پنهان عملیات ایران
محمد ایمانی
پاسخ موشکی به موشهای صهیونیست
سیدحسین اخلاقیدوست
ادبیات ایثار و شهادت
گزارش و گفت و گو
روایت دختر شهید عطائی از فتح قله آرارات
زهرا عطائی، فرزند شهید علیرضا عطائی که سال ۱۳۶۵ در شلمچه به شهادت رسیده است، به همراه گروهی از کوهنوردان دیگر قله آرارات در کشور ترکیه را فتح کرد.
زهرا عطایی در گفتوگویی با بیان اینکه از سال ۹۷ کوهنوردی را آغاز کرده، اظهار کرد: طی چند سال گذشته توانستم قلههایی همچون بینالود، شیرباد، چمن ۱ تا ۳، آتشگاه، سیاهنگ و شاهجهان در استان خراسان را فتح کنم.
این فرزند شهید درباره صعود به آرارات گفت: برنامه صعود به این قله بعد از ۲ سال تأخیری که به دلیل بیماری کرونا بود در سال ۱۴۰۱ برنامهریزی شد. قله آرارات یک قله کاملاً فنی بود زیرا یخچالهای طبیعی بسیار زیادی دارد، به گونهای که گویی ما صعود زمستانه داشتیم و در این مسیر نیاز به تجهیزات بیشتر و تمرینات حرفهایتری بود و صعود به این قله به همراه یک گروه ۲۱ نفره از تاریخ ۱۱ تا ۱۷ خردادماه انجام شد.
وی ضمن بیان مطلب فوق افزود: صعود به قله آرارات در دمای زیر 20 درجه سانتیگراد و باد شدیدی که میوزید، نیاز به تجهیزاتی همچون دستکش پر و کفش حرفهای کوهنوردی داشت و در این شرایط اگر برای کسی سرمازدگی رخ دهد منجر به قطع عضو وی خواهد شد.
زهرا عطایی که کارشناس ارشد مدیریت دولتی است صعود به قله البروس در روسیه را از برنامههای بعدی خود اعلام کرد و افزود: تمرینات ما از ماه جدید شروع خواهد شد زیرا در عرصه کوهنوردی باید تمرینات بسیار سخت و تجهیزات پیشرفتهای به همراه داشته باشیم و اگر این امکانات کامل نباشد به فرد آسیب خواهد زد.
وی افزود: صعود برای من به عنوان یک خانم سختیهای خاص خودش را داشت و در این مسیر همراهی مادرم که حامی خوبی برای من است، دلگرم کننده بود البته ایشان در ابتدا با کوهنوردی من مخالف بود، اما امروز با حقوق ناچیزی که دارد از من در مقابل این هزینههای سرسامآور تا جایی که توانسته حمایت کرده و لوازمی که احتیاج داشتم را برایم تهیه کرده است.
این فرزند شهید ادامه داد: در حال حاضر به ورزش سنگنوردی هم میپردازم که لوازم این رشته نیز بسیار گران است و گاهی اتفاق میافتد که برای یک جلسه تمرین، بیش از 500 هزار تومان هزینه میکنم که این مبالغ را هم مادرم میپردازد.
وی انتظاراتی نیز از مسئولان بنیاد شهید و امور ایثارگران داشت و تصریح کرد: مهمترین خواسته من این است که حداقل اگر هزینهای در این زمینه به ما نمیپردازند، تجهیزات ما را حرفهایتر کنند و به این موضوع مانند تمام اداراتی که کوهنوردهای معمولی خود را با تجهیزات حرفهای و برندهای مناسب برای صعود میفرستند، اهمیت دهد.
عطائی با ذکر این مطلب که بنیاد تاکنون در این زمینه هیچ گونه حمایتی از ما نکرده، اذعان کرد: هربار که درخواستمان را مطرح کردیم با وعدههایی مواجه شدیم که هیچگاه عملی نشد البته امیدوارم قدمی مثبت در این مسیر بردارند، چرا که دیگر سازمانها برای ورزشکاران خود به قدری ارزش قائلند که تمام هزینه و یا گاهی حداقل نصف هزینه صعود آنها را میپردازند.
زهرا عطائی، فرزند شهید علیرضا عطائی که سال ۱۳۶۵ در شلمچه و در عملیات کربلای ۵ به شهادت رسید، در خصوص پدرش بیان کرد: زمانی که پدرم به شهادت رسید من یک ساله هم نبودم و حدود 8 یا 9 ماهه بودم اما از صحبتهایی که دیگران در مورد پدرم میکنند متوجه شدهام که ایشان انسان بسیار خوب، باسواد و نیکوکاری بودند، همچنین پدرم قاری قرآن بوده و همواره در کار خیر پیشقدم و یاریرسان محرومان بودهاند.
وی افزود: مادرم میگوید آخرین باری که پدرت میخواست به جبهه اعزام شود گفته که تا دفعه بعد که برگردم، دیگر دخترم راه افتاده و قدم برمیدارد، اما متأسفانه دیگر برنگشت.
این فرزند شهید درباره صعود به آرارات گفت: برنامه صعود به این قله بعد از ۲ سال تأخیری که به دلیل بیماری کرونا بود در سال ۱۴۰۱ برنامهریزی شد. قله آرارات یک قله کاملاً فنی بود زیرا یخچالهای طبیعی بسیار زیادی دارد، به گونهای که گویی ما صعود زمستانه داشتیم و در این مسیر نیاز به تجهیزات بیشتر و تمرینات حرفهایتری بود و صعود به این قله به همراه یک گروه ۲۱ نفره از تاریخ ۱۱ تا ۱۷ خردادماه انجام شد.
وی ضمن بیان مطلب فوق افزود: صعود به قله آرارات در دمای زیر 20 درجه سانتیگراد و باد شدیدی که میوزید، نیاز به تجهیزاتی همچون دستکش پر و کفش حرفهای کوهنوردی داشت و در این شرایط اگر برای کسی سرمازدگی رخ دهد منجر به قطع عضو وی خواهد شد.
زهرا عطایی که کارشناس ارشد مدیریت دولتی است صعود به قله البروس در روسیه را از برنامههای بعدی خود اعلام کرد و افزود: تمرینات ما از ماه جدید شروع خواهد شد زیرا در عرصه کوهنوردی باید تمرینات بسیار سخت و تجهیزات پیشرفتهای به همراه داشته باشیم و اگر این امکانات کامل نباشد به فرد آسیب خواهد زد.
وی افزود: صعود برای من به عنوان یک خانم سختیهای خاص خودش را داشت و در این مسیر همراهی مادرم که حامی خوبی برای من است، دلگرم کننده بود البته ایشان در ابتدا با کوهنوردی من مخالف بود، اما امروز با حقوق ناچیزی که دارد از من در مقابل این هزینههای سرسامآور تا جایی که توانسته حمایت کرده و لوازمی که احتیاج داشتم را برایم تهیه کرده است.
این فرزند شهید ادامه داد: در حال حاضر به ورزش سنگنوردی هم میپردازم که لوازم این رشته نیز بسیار گران است و گاهی اتفاق میافتد که برای یک جلسه تمرین، بیش از 500 هزار تومان هزینه میکنم که این مبالغ را هم مادرم میپردازد.
وی انتظاراتی نیز از مسئولان بنیاد شهید و امور ایثارگران داشت و تصریح کرد: مهمترین خواسته من این است که حداقل اگر هزینهای در این زمینه به ما نمیپردازند، تجهیزات ما را حرفهایتر کنند و به این موضوع مانند تمام اداراتی که کوهنوردهای معمولی خود را با تجهیزات حرفهای و برندهای مناسب برای صعود میفرستند، اهمیت دهد.
عطائی با ذکر این مطلب که بنیاد تاکنون در این زمینه هیچ گونه حمایتی از ما نکرده، اذعان کرد: هربار که درخواستمان را مطرح کردیم با وعدههایی مواجه شدیم که هیچگاه عملی نشد البته امیدوارم قدمی مثبت در این مسیر بردارند، چرا که دیگر سازمانها برای ورزشکاران خود به قدری ارزش قائلند که تمام هزینه و یا گاهی حداقل نصف هزینه صعود آنها را میپردازند.
زهرا عطائی، فرزند شهید علیرضا عطائی که سال ۱۳۶۵ در شلمچه و در عملیات کربلای ۵ به شهادت رسید، در خصوص پدرش بیان کرد: زمانی که پدرم به شهادت رسید من یک ساله هم نبودم و حدود 8 یا 9 ماهه بودم اما از صحبتهایی که دیگران در مورد پدرم میکنند متوجه شدهام که ایشان انسان بسیار خوب، باسواد و نیکوکاری بودند، همچنین پدرم قاری قرآن بوده و همواره در کار خیر پیشقدم و یاریرسان محرومان بودهاند.
وی افزود: مادرم میگوید آخرین باری که پدرت میخواست به جبهه اعزام شود گفته که تا دفعه بعد که برگردم، دیگر دخترم راه افتاده و قدم برمیدارد، اما متأسفانه دیگر برنگشت.
منبع: ایثار
نظری بگذارید
بدون ویرایش از شما
آخرین اخبار
زنگ خاطره
نمونه شوخیهای شهید خرازی با بچههای لشکر
غلامحسین هاشمی
کمپوتی که مزهاش جاودانه شد!
محمد مجیدی
تقابل گشت ثارالله(ع) و القارعه با دسیسههای منافقین
سید مجتبی گنجی
سادهترین روش مبارزه که بعثیها را به ستوه آورد
محسن جامبزرگی
معرفی کتاب