شناسه خبر : 91078
دوشنبه 06 تير 1401 , 12:12
اشتراک گذاری در :
عکس روز

از انقلاب فرانسه ؛ تا محکمه ی میمون ها

چنان که گاندی اشاره کرده « خداوند رشته ی ارتباط مشترکی است که بشر را با هم متحد می سازد.» از رهگذر جنبش غیر مذهبی عصر روشنگری یعنی انقلاب فرانسه با قاطعیت خدا عزل شد و این رشته ی ارتباط مشترک از هم گسست؛« نقد اصلی و اساسی به غربِ امروز؛ همین کم توجهیِ جدی به جهان ملکوتی است...

فاش نیوز - چنان که گاندی اشاره کرده « خداوند رشته ی ارتباط مشترکی است که  بشر را با هم متحد می سازد.»  از رهگذر جنبش غیر مذهبی عصر روشنگری یعنی انقلاب فرانسه با قاطعیت خدا عزل شد و این رشته ی ارتباط مشترک از هم گسست؛ « نقد اصلی و اساسی به غربِ امروز؛ همین کم توجهیِ جدی به جهان ملکوتی است.»

 با انقلاب فرانسه ( 1789) زمان معاصر آغاز می شود؛ فرجام انباشته شدن نیرویی پرشتاب در پشتِ نگرشِ جدیدِ انسان به جهان هستی در قرن نوزده و بیست؛ باعث شد تا امروز (2022)  شاهد پدیداری دنیای تازه ای باشیم که در آن با بیان نیچه:« جهان حقیقی به داستان بدل می شود.»

 در این پروژه ی نوین؛ واقعیت و شیوه ی نگاهِ به دنیا و درکِ نسل نوظهور از آن را تصویرها و تفسیر ها ی چندگانه ی رسانه های نوپدید می سازند.

انقلاب فرانسه، نوید بخش ایجاد جامعه ای آرمانی مبتنی بر خرد و عدالت بود و امید می رفت که به بی عدالتی اجتماعی، نادانی و خرافه پرستی پایان دهد و انسان ها در پرتو آزادی برابری و برادری زندگی کنند.

میراث ماندگار این رخداد محوری که راه را برای تشکیل دولت مدرن هموار کرد؛ و تبدیل شد به یکی از نشانه های گذار از مذهب به سرمایه داریِ صرف؛ اکنون با لطایف الحیل بر اندیشه و انگیزه ی نسل وب تأثیر معنادار می گذارد.

جستار حاضر براین فرض استوار است: در دورانی که یقین های کهن فرو می ریزند؛ رسانه های نوپدید با فرا گیری و تسلط بر چگونگی صحبت به زبان  نسل جدید:

  •  بخشی از نوجوانان را در تله ی توهمِ غبار آلوده ی دانایی دیجیتال محور گرفتار کرده و با سر ریزآگاهی به او القاء می کنند که دیگر نیازی به آموزه های دینی ندارد.
  •  ندانم کاری و بی تدبیری برخی کارگزاران تاجر پیشه ی دولتی در رویکرد به فضای مجازی؛ موجب شده تا سیزده ساله ها راه بیافتند بیایند فضای مجازی! و با قدم زدن در راه تاریک و لغزان آن؛ معصومیت از دست رفته ی شاه و دو ملکه اش را نظاره کنند، و سرشان خوش و دَمِشان گرم باشد!!!

در همین راستا؛ پرتو افکنی بر چرایی تشکیل دادگاهِ رییس جمهور کشوری که از آش پخته شده در دیگ انقلاب فرانسه تناول می کند نیز برای این گروه سنی ممکن است جالب توجه باشد.  

فرضیه:

الف: پاسخ به این پرسش اصلی که چگونه باید به دگرگونی ( جزء جدایی ناپذیر زندگی ) نظم بخشید تا حیات زیسته ای فضیلت مند برای تک تک افراد و جامعه  تضمین شود؛ در احیای علوم دینی نهفته است.

ب: انقلاب فرانسه با معرفی مفاهیمی چون دموکراسی و آزادی به دنیای مدرن؛ ماشه ی نقد را بیرحمانه به سوی جهان بینی دینی چکاند و با هدف قرار دادن امر قدسی به طور مستقیم:

  •  زمینه ی عزل خدا را فراهم کرد.
  •  تصویری خیالی از پیشرفت ارائه کرد.

ج : چنانچه متولیان امور فرهنگی همچنان در تعطیلات تاریخ به سر برند و با سرگرم بودن به بازی بزرگان! و از روند دگرگونی جهان را فهم همدلانه نکنند؛ نیرو وکارآییِ سمبل های مذهبی و ملی و اسطوره‌ای و فرهنگی و...؛ بیش از پیش تقلیل خواهد یافت.

 

 در ابتدا شایسته ی یادآوری است که:

  • هر بحث دانشگاهی مرتبط با مذهب باید پذیرای مجادلات تند و تیز نیز باشد.
  • «سیاستِ جدا شده از مذهب، منجلابی است که باید همواره از آن دوری جست.( گاندی؛ همه ی مردم برادرند، ص3)»

ساده کردن پدیده های پیچیده و تولید حقیقت، و بسان فن مامایی یاری در زایش نفوس و کمک در به خود آمدن؛ و شکافتن ظواهر اعمال و پدیداری مبانی عقلانی آن؛ کارویژه ی دانشگاهیان است.

مورخان زندگی بشری  شناخته شده از نظر علم تاریخ را به چهار دوره ی مهم ( عهد عتیق، قرون وسطی، عصر جدید، زمان معاصر) تقسیم می کنند.

 مهمترین  ویژگی های زمان معاصر عبارتند از:

  •  بازنگری  بنیادین در واقعیت؛
  • پروژه ی فراگیر و انقلابی برای تغییر همه چیز، حتی جنسیت مذکر؛
  • خارج شدن دنیای جدید از زیر حکم طبیعت و قرار گرفتن در زیر حکم تکنیک؛

در این زمان است که نقش آفرینی مسجد و کلیسا وکنشت ( تولیدکنندگان و سامان دهندگان باورها و اعتقادات) که طی قرون و اعصار علی رغم فراز و فرودهای بنیادین هنوز هم چار چوبه ی سایبان قدسی را سرپا نگه می داشتند به ناگاه یا زیر و رو شد و یا در معرض آن قرارگرفت.

هر چند بیش از دو یست و سی سال از رشته حوادث شگفت انگیز پس از انقلاب فرانسه گذشته است؛ اما آثار خشونت، درد و مسمومیت زیبایی شناختیِ حاصل از دستپخت آن! بر سر نوشت بشر ماندگار است. ازهمان اوایل انقلاب؛ نشانه های عدم تحقق آزادی و برابری نمایان شد و انقلابیون دریافتند که آزادی بدون برابری تنها به سود تعداد اندکی افراد صاحب امتیاز تمام خواهد شد:

« زمانی که یک طبقه از انسان ها می تواند طبقه ی دیگری را گرسنگی دهد بدون آنکه مجازات شود؛ آزادی صرفا پدیده ای ظاهری و تو خالی است.»

چنانکه کورزین اشاره کرده « این انقلاب که رخدادی جهانی بود؛ به مبارزه ای بی امان میان جناح ها تنزل یافت؛ و هر جناح می کوشید بر داشت خود را از جامعه ی آرمانی به مردم فرانسه تحمیل کند. هرچند برخی از رهبران انقلاب صادقانه دل مشغول ایجاد جامعه ای آزاد و عادلانه بودند، اما دیگران با جاه طلبی به دنبال دستیابی به قدرت و شوکت بودند...؛ ( انقلاب فرانسه؛ ص19، فیدیبو)»

بَدیلِ این عملکردِ جاه طلبانه را؛ استیون لوکس در رُمانی طنز و ضد آرمانشهری که قصد ندارد جانب انصاف را رعایت کند! نشان می دهد «بدترین واقعه در زمان بازداشت پرفسور کاریتا این بود که عینکش را شکستند و له کردند. اصلا انتظارش را نداشت و فکرش برایش ترسناک بود. آنها با تضعیف نگاه و سلطه بر پدیدارها؛ سلطه ی خود را بر واقعیت اثبات و تقویت کردند. (روشنگریِ شگفت انگیزِ  پروفسور کاریتا؛ ص 12 فیدیبو)»

« حمام خون در سپتامبر 1792 امید را زایل ساخت و تمام اروپا با نفرت شاهد آغاز حکومت وحشت بود؛ دوره ای که در آن ترس و گیوتین برفرانسه حکم می راند.»

زندگانی زیر شلیک توپخانه ی عقلانیِ حاصل از شکل مدرنِ حکومت وحشت، با هول و هراسِ امر دیجیتال انحصارگر همراه شد؛ اکنون:

  • ترس از فروپاشی شرم و عفت و حریم و حیا  جان آدمی را در بر گرفته است؛
  •  شیوع نوعی پندارِ واهی و رؤیایی! بسیاری را در گهواره ی بدبختی به خو اب برده است؛

 ماهیت و کیفیت تربیت اخلاقی و صلاحیت و سلامتِ نفسِ حاکمان برجامعه؛ نقشه ی راهِ رویکردِ اخلاقیِ آحاد جامعه را ترسیم می کند. با پرتو افکنی به رخداد های پرتنوع در مهد دموکراسی و جایی که مردم هزاران مشکل از همه نوع دارند؛ مورد های عجیب و غریب پدیدار می شود، از جمله:

  • دادگاه موسوم به  محکمه ی میمون ها؛
  • دادگاه آخرین رییس جمهور آمریکا در قرن بیستم؛

به قول پستمن« اگر بخواهیم تاریخ آغاز و لحظه ی شروع انحصارگری تکنولوژی را بیان کنیم می بینیم که چندان واضح و ممکن نیست؛ من این لحظه ی غم انگیز و تعیین کننده را دادگاه جان اسکوب در 1925 در آمریکا که به محکمه ی میمون ها شهرت یافت می دانم. در این دادگاه هم مانند جریان محکمه ی گالیله؛ دعوا بر سر ماهیت حقیقت بود:

  • در یک طرف ویلیام بریان؛ برای حفظ اعتبار و اقتدار عقیده ی مذهبی تلاش می کرد و پاسخ به سؤال مربوط به آغاز حیات و پیدایش نوع بشر را به کلام خدا ارجاع می داد؛
  • در طرف دیگر جان اسکوب و وکلای مدافع او که اصرار داشتند برای درک و دانستن منشأ نوع بشر نیازی به عقیده ی مذهبی نیست؛

آنچه روان [مذهبیون] را می آزرد و جریحه دار می ساخت، حمله و هجوم علم به آن دسته از مبانی قدیمی اعتقادی بود که چهره ی نظام و نمای اعتقادی را سرو سامان می داد. اینان در آن نزاع شکست خوردند و این شکست سرانجامی تلخ داشت...؛ (تکنوپولی، تسلیم فرهنگ به تکنولوژی؛ ص87)»

اما در پایان قرن بیستم انگار سرکنگبین امر دیجیتال صفرا فزود و چهره ای مضحک و مسخره از فرهنگِ دنباله های طرفِ پیروز را در انظار جهانیان نمایش داد:

 در 1998 بیل کلینتون با دادن افسار عقل به دست نَفس! و نابالغی در اندیشه ورزی؛ به جرم ارتباط نامشروع با مونیکا لوینسکی ( کارآموز کاخ سفید ) جلوه ای از جنایتی هولناک علیه طبیعت انسانی یا سیاست و حکومت در آمریکا را به جهان معرفی نمود.

البته واقع گرایی از پژوهشگران انتظار دارد امور را به دور از غرض ارزیابی کنند و فراموش نکنند که این شیوه ی زندگی برای برخی از حکومت گران در کشورهای دیگر نیز شناخته شده است:

این حدیثم چه خوش آمد که سحرگه می گفت

بر در میکده ای با دف و نی ترسایی

گرمسلمانی از این است که حافظ دارد

وای اگر از پس امروز بود فردایی

 بنا بر عرف سیاسی رئیس جمهور برای انجام صادقانه ی مسؤلیت و صیانت و دفاع از قانون سوگند یاد می کند؛ این رئیس جمهور بی ادب و معرکه پردازِ غیرِ مسئول که میل دارد دیگران کشورش را «جلوِه فروش دانایی و بینایی» تصور کنند مجبور به شهادت در هیئت عالی آمریکا شد.

« وی که پیش از آن در یک کنفرانس خبری ارتباط خود با لوینسکی را انکار کرده بود؛ در این دادگاه، و پس از برملا شدن حقیقت، در توضیح این که چرا در در کنفرانس خبری به سؤال « آیا میان شما و خانم لوینسکی ارتباطی وجود دارد؟ پاسخ منفی داده است؛ ( طلال اسد و دیگران؛ آیا نقد سکولار است؟ کفرگویی، جراحت، آزادی بیان،ص335 فیدیبو)» با استراتژیِ دستکاریِ نقشه مند اندیشه ها به مغالطه های (گول زننده و فریبکار) حق به جانب و دلیل تراشی توسل جست!

تعرض یک سیاست پیشه ی شناخته شده به یکی از « کارمندان اداری / کارگران یقه سفید» که ساعت هایی از هفته را برای لقمه ای نان در کاخ سفید سپری می کرد؛ به بهانه ی دوری از اضطراب! چیزی جز تجاوز به قانون و زیر پا گذاشتن آن نیست.

 اشاره به این موضوع به این دلیل حائز اهمیت است که بخشی از نسل وب آموزه های ریشه دار در انقلاب فرانسه را الگوی کاملی برای صورتبندی دانایی می دانند؛ بدون توجه به این نکته که آرمان های دروغِ بزرگِ دموکراسی حتی نزد مدعیان آن نیز اعتبار ندارد؛ به عنوان مثال:

  فرانسه اصولا یک کشور دموکرات نیست؛ حتی شخصیت تآثیرگذاری چون شارل دوگل علی رغم حیات سیاسی طولانی « در واقع یک دموکرات نبود و به هیچ وجه با دموکراسی سازش نداشت؛...  او رهبریِ حزب را نمی پذیرد؛ چرا که[خوب میداند که] حزب نمی تواند نماینده ی حاکمیت ملی باشد...؛  و در 1969 از ریاست جمهوری استعفا می دهد.»     

فرهنگِ سرمایه داریِ صنعتیِ غربی را «مهارت زداییِ تدریجی از مردم» توصیف کرده اند. بدیهی است وقتی مونتسکیو (یکی از پدران فکری انقلاب فرانسه)؛ در روح القوانین به ندرت به اهمیت افکار عمومی  اشاره کرده، و هیچ حرفی از تآثیر تعیین کننده ی نظام سیاسی بر مجموعه ی اجتماعی به میان نمی آورد؛ انقلابی هم که از  سرچشمه ی اندیشه ورزانی چون او سیراب شده باشد به آدمیان می آموزد که « با تحقیر قانون»، چگونه در برابر قانون آن بیاستند.

نتیجه گیری:

 گسترش حیرت انگیز نوآوری های تکنیکیِ غوغا سالار! در حال تغییر  وضع واقعی امور زندگی روزمره است؛ از این رو به سرمشق های فکر دینی برای ایجاد نظم بیش از پیش ضروری است. هرگاه این سرمشق ها تغییر کنند سیاست‌ها را نیز با خود تغییر می‌دهند.

دعوا بر سر ماهیت حقیقت ریشه ای دیرینه دارد؛ در تاریخ اندیشه ی سیاسی به موارد زیر نیز اشاره شده است:

  •  قرن نهم، جدال تنصیص ( امپراتور و پاپ/ اقتدار دنیوی و مرجعیت اخروی )
  • قرن هفدهم، دادگاه تفتیش عقاید ( محاکمه ی گالیله)

اساسا یک دوره ی به سر رسیده و آغاز دوره ی دیگر؛ به معنی پایان جنگ میان کهنه و نو نیست و آثار و طرز تفکر و خلق و خوی گذشته که در عمق جامعه ریشه دوانده اند به راحتی دگرگون نمی شود؛ و در دوره ی جدید به زندگی ادامه می دهند. تاریخ نشان داد که انقلاب فرانسه هرگز موفق به عزل خدا نشد و اعتبار عقیده به مذهب هر چند در حاشیه؛ حفظ شد.

 محکمه ی میمون ها نیز که مذهبیون را به عنوان عقب مانده و با لحاظ عقلانی مرتجع و واپسگرا محکوم کرد؛ در صدد زدن تیر خلاص به مذهب بود تا به یک معضل و درگیری دائمی در امریکا، برای همیشه پایان بخشد؛ اما در مجموع کاری از پیش نبرد.

سخن آخر:

هدف از تاکید بر تلویح و تصریحِ برتری نظام مبتنی بر جهان بینی دینی بر دموکراسی غربی، صرفِ تلنگر به عقل فطری در نسل وب و پرتو افکنی بر پیچیدگی هایِ درِ تنگِ گذرگاهِ تاریخ فردا است که اکنون دیجیتالیسم را به نگهبانی ورودی های آن گماشته اند! زیرا این داروغه با لحنی اغواگر، آزادی از هر قید و بند را ترویج  می کند و بر ساز وکارهای مکارانه و بی ریشه ی عقلِ ابزاری امید بسته است.

« انقلاب در جامعه ی ماقبل صنعتیِ فرانسه که ترکیبی از پادشاهی مطلقه با فئو دالیسم بود؛ به معنای دقیق در چهاردهم ژوئیه1789 با ویرانی قلعه ی باستیل به عنوان نماد استبداد در پاریس شروع شد و ده سال بعد خاتمه یافت. کنترل انقلاب به سرعت و برای مدتی به پابرهنگان انقلابی در پاریس که فقیر و افراطی بودند، منتقل شد. تقاضای آنها کنترل شدید قیمت مواد غذایی به ویژه نان بود. قیمت نان بسیار گران بود و نیمی از هزینه[ی زندگی روزمره] را به خود اختصاص می داد. (مک لین، فرهنگ علوم سیاسی، 390)»

 

* جانباز دکتر مهدی حسینی

اینستاگرام
نظری بگذارید
نام خود را وارد نمایید
متن نظر را وارد نمایید
مقدار صحیح است
مقدار صحیح وارد کنید
بدون ویرایش از شما
آخرین اخبار
تبلیغ کانال فاش در ایتابنر بیمه دیفتح‌الفتوحصندوق همیاریخبرنگار افتخاری فاش نیوز شویدمشاوره و مشاوره تغذیه ویژه ایثارگرانسایت جمعیت جانبازان انقلاب اسلامیانتشارات حدیث قلماساسنامه انجمن جانبازان نخاعیlogo-samandehi