چهارشنبه 26 مرداد 1401 , 15:24
خاطره تکاندهنده مدیرکل بنیاد استان تهران!
پس از ۱۵ سال قرار شد تا پیکر حسین را تبادل کنند. آنها قبر حسین را بازکرده و دیده بودند پیکر پس از ۱۵ سال هیچ تغییری نکرده و صورت و محاسن حسین تازه بود.
فاش نیوز- "اصحاب کریمی" مدیرکل بنیادشهید و امور ایثارگران استان تهران در همایش "الماس های درخشان" در تهران، به نقل خاطره ای تکاندهنده و جانسوز از دوست و همرزم آزاده اش پرداخت که بسیار تاثیرگذار بود.
متن کامل این خاطره جالب را در ادامه می خوانید.
«من اهل منطقه خزانه هستم و آزاده شهید "حسین پیراینده" همکلاسی و همرزم من بود. او در کودکی پدرش را از دست داد و با مادرش زندگی می کرد و ارادت زیادی هم به محضر سیدالشهدا(ع) داشت. او در دوران جنگ به اسارت بعثی ها درآمد و سال 69 که بحث تبادل اسرا مطرح شد، بنده مسئولیت تخلیه اسرا را در تهران برعهده داشتم. در فرودگاه تهران مستقر بودم و با مرز ارتباط داشتم و همین طور هم دنبال حسین می گشتم و وضعیت را پیگیری می کردم. از دوستان آزده سراغ حسین را گرفتم که گفتند او هم آماده بازگشت به ایران است.
وقتی هواپیمای اسرا از کرمانشاه به فرودگاه تهران آمد تعداد زیادی از اسرا را دیدم که روی باند فرودگاه ایستاده اند و تکان نمی خورند و روی بازوهایشان سیاه بسته اند. جریان را که سوال کردم گفتند موقع تبادل یکی از رفقای ما را به شهادت رساندند و خواسته شان این بود که با خانواده این شهید دیدار کنند. آنها لباس خونی حسین را درحالی آورده بودند که خون روی آن هنوز تازه بود. از دوستان خواستیم درباره نحوه شهادت او بگویند که گفتند به نقطه ای که منافقین و بعثی ها ایستاده بودند که رسیدیم روی یک سمت لباس حسین "السلام علیک یا اباعبدالله" و سمت دیگرش عکس حضرت امام(ره) بود. به حسین گفتند یا به این اسم و یا به این عکس توهین کن. اما حسین به حرفشان گوش نداده و با آنها درگیر شد. آنها هم گلوله ای بر سر حسین شلیک کردند؛ و حسین درحالی که در چند قدمی آزادی بود به شهادت رسید.
وی در ادامه این خاطره شنیدنی گفت: پس از 15 سال قرار شد تا پیکر حسین را تبادل کنند. آنها قبر حسین را بازکرده و دیده بودند پیکر پس از 15 سال هیچ تغییری نکرده و صورت و محاسن حسین تازه بود. اول فکر کرده بودند اشتباه کرده اند؛ اما بعد از بررسی دیدند پیکر متعلق به حسین است. آنها پیکر را چند روزی زیر آفتاب گذاشته بودند؛ باز هم اتفاقی بر این پیکر نیفتاده بود. آب آهک بر روی پیکر ریختند. باز هم پیکر تغییری نکرد و به ناچار پیکر حسین را سوزانده بودند. ما زمانی که به فرودگاه رفتیم تا پیکر را تحویل بگیریم، دست روی تابوت که گذاشتم، به دوستانم گفتم به گمانم اشتباه شده. تابوت خیلی سنگین است. پیکر را به معراج الشهدا بردیم و دیدیم پیکر شهید هنوز تازه است و فقط صورتش کمی سوخته و جالب آن که هنوز از جای گلوله خون می آمد.
پیکر او سه روز در تهران تشییع شد و من هر شب در معراج شهدا کفن حسین را عوض می کردم؛ چون کفن پر از خون می شد. حتی روزی که می خواستیم حسین را در قبر بگذاریم دیدیم کفن خونی است و باز قبل از خاکسپاری کفن او را عوض کردیم و او را در قبر گذاشتیم. حسین گریه کن "ابا عبدالله" بود. او از اعتقاداتش دفاع کرد. به خاطر امام ایستاد و امام حسین(ع) هم اینگونه به او توجه کرد.»
در حین شکنجه بعثی ها او را وادار به اهانت علیه امام خمینی(ره) کردند اما او علیرغم شکنجه فراوان امتناع کرد. در این هنگام افسر بعثی به شکل زننده ای شروع به فحاشی کرد.حسین که طاقت این وضع را نداشت، خود را از چنگ بعثی ها رها ساخته و به او رساند و با ضربه مشتی باعث شکستن فک و در نهایت بیهوشی افسر بعثی شد.
پس از این اقدام شهید بزرگوار را به اردوگاه 18 بعقوبه که مخصوص فعالیان سیاسی بود منتقل کردند. شرایط در این اردوگاه بسیار سخت بود. فضا برای هر اسیر تنها به اندازه 4 موزائیک بود و مجبور به نشسته خوابیدن بودند. این شرایط در نهایت منجر به از کار افتادن کلیه های شهید پیراینده شد. افسر عراقی که توسط حسین مجروح شده بود به علت کینه ای که از حسین داشت پس از بهبودی با تلاش و رایزنی با استخبارات خود را به اردوگاه 18 بعقوبه رسانده و در آنجا دو سال تمام حسین را به شدت شکنجه کرد.
در تاریخ 26 مرداد ماه 1369 مصادف با اولین روز تبادل اسرا، عزیزان در بند تصمیم گرفتند منافقین کوردلی را که تا کنون با نیروهای بعثی همکاری داشته و اسرار را شکنجه می کردند تنبیه نمایند. در حین درگیری، افسر عراقی که کینه زیادی از حسین در دل داشت از موقعیت استفاده نموده و او را به ضرب گلوله از ناحیه پهلو هدف قرار داد و آزاده شهید حسین پیراینده با ذکر یا حسین به دیدار معبود شتافت.
خدا نبخشد کسانی را که به خانواده های شهدا ظلم میکنند در هر لباس و پست و مقامی که هستند.
من سردار اصحاب کریمی را میشناسم.و واقعا ارادت قلبی ایشان را به خانواده ایثار گر کاملا واقف هستم و از ایشان تشکر فراوان و خاص میکنم که تمام عمرشون رو صرف خدمت به اینگونه خانواده ها نموده اند