شنبه 24 دي 1401 , 13:55




گل همیشه مونس پروانه هاست!
در مورد شخصیت والای زن حضرت علی علیه السلام میفرماید: زن ریحانه است و این گل را نباید رها کرد. این گل باید فقط در دست باغبان باشد. جمال برای زنان سرمایه است و زکات جمال همان عفاف است...
فاش نیوز - زن گل خوشبو و ریحانه هستی و مظهر زیبایی خداوند است. اوست که به دنیا می آورد، پرورش و تربیت می کند و شخصیت میدهد. زن قسمت زیبا و لطیف آفرینش است. باران محبتش شکوفه های عشق و همدلی را در خانه میمی رویاند و لطافت و طراوت و نشاط را در فضای زندگی میپراکند.
زیبا که بنگری هر موفقیت و کامیابی را مدیون مادر و بانویی خواهی یافت که دامان نجیب و پاک، و صفا و صداقت و صبرش او را شایسته واژه مقدس «مادر» ساخته است.
در جاده زندگی هر دانشمند صاحب نام یا مصلح جهانی، رد پای روشن زنی را که یا مادری فداکار یا همسری شایسته یا خواهری دلسوز و غمخوار بوده خواهی یافت.
آری زن همان مربی جامعه و پرورش دهنده زنان و مردان بزرگ و قهرمان هشت سال دفاع مقدس ماست.
آن روزهای پر حادثه شاهد زنانی بود که در موشکباران شهرها ماندند و همسران و فرزندان خود را با وجود دشواریها و دلبستگی ها برای رفتن به میدان جنگ و جبههها تشویق می کردند. شاهد پرستاران سفیدپوشی بود که بیمارستان ها و پست های امدادی را از حضور عاشقانهشان سرشار کردند. شاهد مادران شهیدی بود که شور و روحیه ایستادگی و مقاومت را در قلب مجاهدان راه خدا روشن نگه داشتند.
به راستی اگر زنان شجاع و انسان ساز از ملت ها گرفته شوند، ملتها به شکست و انحطاط کشیده خواهند شد. «نبودن»هایی هست که هیچ بودنی جبرانش نمیکند و آدمهایی هستند که هرگز تکرار نمیشوند؛ و تو آنگونهای مادر!
مادر! بوسه بر دستان خسته تو جانم را زنده میکند و دیدار تو عشق را در دلم به ارمغان می آورد. ایمانم از برکت دعای توست. اولبار نام خدای مهربانم را از زبان تو شنیده ام و عبادت را تو به من آموخته ای. مادر! بودنت مایه آرامش و نعمت است و نبودنت همه چیز را سخت میکند. همهی چیزهای عالی را، همهی چیزهای حیاتی را، از نفس کشیدن تا حرف زدن و خندیدن...
من چقدر خوشبختم که سایه پرمهر مادرم بالای سرم هست و دستان گرمش در دستانم. نگاه آرامش منتظر من است و قلب سرشار از عشقش برای من میتپد.
من بینهایت خوشبختم. مادر! می دانم هر چین و چروک و خطی که بر صورتت افتاده حکایت غریبی دارد و اگر پای درس تفسیر خط و خطوط چهره ات بنشینم، حاصلش چندین کتاب از سختیها و رنج هایی خواهد بود که به عشق همسر و فرزندانت کشیده ای.
گاهی چقدر ناسپاس بوده ام و قلب تو در مقابل ناسپاسی من چقدر با گذشت و بزرگ. تو همیشه الگوی من در زن بودن و مادر بودن هستی.
در مورد شخصیت والای زن حضرت علی علیه السلام میفرماید: زن ریحانه است و این گل را نباید رها کرد. این گل باید فقط در دست باغبان باشد. جمال برای زنان سرمایه است و زکات جمال همان عفاف است.
زن با خودداری و خویشتنداری های ظریفانه، نه تنها شخصیت خود را حفظ میکند، بلکه به مرد نیز شخصیت میدهد. زن مربی جامعه است و از دامن زن، مرد به معراج میرود. ارزش زنان را مردان تعیین نمیکنند. این خود زنان هستند که زندگیشان را میسازند. اگر بخواهند به قله میرسند. اگر پیرو فرهنگ و باورهای غلط دیگران باشند، جایگاهشان در قعر دره خواهد بود.
خلاصه تمام مهربانی های دنیا و طلایی ترین روزها ارزانی نگاه مهربانت و هزاران گل مریم و یاس پیشکش!
|| بتول شایسته
منتظر نوشته های بعدی تان هم هستیم.
دو سال پیشش هم یکی از عمو زاده های پدرم به این وضع دچار شده بود . یکبار از روی ویلچر لیز خورده بود و افتاده بود زیر چرخ . دخترش هر چه تلاش می کند نمی تواند به تنهایی او را جا به جا کند . دو تا از برادر زاده های نوجوانش را می گوید بیایند . ولی از دست آنها هم کاری بر نمی آید. دلش می شکند و توسل می کند به خدا . در همین حین زنگ در به صدا در می آید چند مرد از بستگان ، که برای دیدن عمو زاده پدرم آمده بودند می آیند توی اتاق و کمک می کنند تا حاج عمو را روی تخت بخوابانند.
همین صحنه برای ما نیز اتفاق افتاد . یه روز پدرم از روی تختش لیز خورده بود و در حال سقوط از روی تخت بود. پدرم فکر می کرد با تقلا می تواند به توانایی اش اعتماد کند و جا به جا شود یا به تنهایی راه برود. ولی این فقط یه فکر بود. این اواخر دیگر حالش خوب نبود. دو نفری باید به او رسیدگی می کردند.
آن روز من در خانه بودم . یه عکس از یکی جانباز نخاعی دیده بودم که همسرش رفته بود بالای تخت و از زیر بازوهای جانباز گرفته بود که او را بکشد به سمت متکا. من به خواهرم گفتم شما برو دستهایش را همینجوری بکش بالا. اما نشد . وقتی نشد قلبم به تلاطم افتاد. صدای قلبم را از توی گوشم می شنیدم . اصلا همه بدنم قلب شده بود. من ناگهان در آن لحظه به این فکر کردم الان کدام همسر جانباز نخاعی در این وضعیت قرار گرفته و دارد تقلا می کند. اما تلاشش به نتیجه نمی رسد. در همین حین با صدای خواهرم به خودم آمدم او گفت تو هم پاهای آقا بگیر تا سبکتر شود. بخدا بخدا بخدا هر چه کردم نمی شد . حالا دیگر اشکهایم سرازیر شده بود . خواهرم هم گریه می کردم . مادر سالمند و کم توانم نیز گریه می کرد. پدرم آرام و ساکت، به ما می نگریست . بعد از تقلای زیاد هر جور بود سر پدرم را به روی متکا گذاشتیم . اما خدا شاهده از آن روز تا حالا که دیگر پدرمان پر گشوده به سمت آسمانها، یک لحظه نیست که به یاد خانواده جانبازان نباشیم . هر بار دور هم جمع می شویم حتما یه چند دقیقه درباره جانبازان و مخصوصا جانبازان نخاعی صحبت می کنیم .
خدایا ، ما که در این یکسال شاهد صحنه های رنج پدر بودیم ، این خانواده جانبازان بخصوص همسران و دختران جانبازان نخاعی که سالهاست در این شرایط هستند چه از دل و قلبشان می گذرد؟ خود جانبازان نخاعی چه حسی دارند ؟
من از همین راه دور دست همه شما همسران جانباز و جانباز نخاعی را می بوسم . دست همسران جانباز نخاعی که با مهربانی، کارهای شخصی جانباز را انجام می دهند می بوسم .
پروانه های صمیم مزد شما را فقط حضرت زهرا علیه السلام می تواند بدهد. من فدای قلبهای مهربان و صبور شما بشوم . روز زن بر شما مبارک عزیزانم .
روز زن و مادر بر شما بانوی بزرگوار و فداکار مبارک❤️



