شناسه خبر : 97199
پنجشنبه 22 دي 1401 , 15:21
اشتراک گذاری در :
عکس روز

ردّپای غول فرنکِشْتاین بر در و دیوار شهر

اغتشاش مهار شد؛ ولی تحمیل غم و اندوه جانکاه آن بر خانواده ها و جامعه و فرهنگ با هیچ بیانی التیام یافتنی نیست!...

فاش نیوز- تبدیل  شدن دیجیتالیسم به روحِ زمانه؛ جهان اجتماعی (جامعه و فرهنگ) را با دو مشکل و مسأله ی جدی و اساسی روبرو کرده است: 

  • چالش حاصل از فناوری فکر غربی؛
  • پدیده ی ردّ پای یک غول بر در و دیوار!

اغتشاش مهار شد؛ ولی تحمیل غم و اندوه جانکاه آن بر خانواده ها و جامعه و فرهنگ با هیچ بیانی التیام یافتنی نیست!

اکنون، گرم ماندن خاکستر آن و ردّپای نمادین و پر معنا بردرو دیوار؛که«گویی به مَثَل پیرهن رنگرزان» شده! از احتمال برخی تغییرِ جهت های اجتماعی و فرهنگی نزد بخشی از نوجوانان و جوانان خبر می دهد.

پس باید هوشیار بود! یک راهکار؛ تبدیل مشکل به مسئله و جستجوی راه حل علمی مبتنی بر یافته های جامعه شناسی است....

دراین نوشتار می کوشیم منشأ شعار پرتکرار در اغتشاش اخیر را نشان دهیم؛ چراکه حق مُسلَّم فرزندان ایران است که به قول اینگلیس درفرهنگ و زندگی روز مره، صفحه ی 82  « مانند ماهی؛ در دریای فرهنگی خودشان زندگی کنند!»...

مفروض است:

 در جنگ فرهنگی جدید؛ نظام لیبرال- دنیوی، با صید دو واژه ی" زندگی و آزادی" از متن کوتاه بیانیه ی استقلال امریکا (1776) و الصاق واژه ی زن به آن؛ به شیوه ای مکارانه! بخشی از نسل جدید را مغزشویی داد!

 با این ترفند:

اولا: چالش فکریِ هزینه بر، برای جریان های فعال دینی و سیاسی فراهم کرد!

ثانیا: عرصه ای جدید نیز برای رقابت میان «بساط کهنه ی قدما و طرح نو متأخرین» گشود!

دو ویژگی مهم این نبرد عبارتند از:

  1. رسانه های نو پدید به قواعد بازی شکل و صورت خاصی داده اند!
  2. رقابت سیاسی و فرهنگی در این میدان، بسیار مشکل تر از پیش شده است!

هرچند هنوز تا« شناخت دانشورانه» فاصله داریم؛ اما با باروت خیس! نیز وارد این «معرکه ی جهان بینی ها »  شدن؛ نتیجه ای جز واگذاری عرصه ی نبرد به حریف ندارد! پس باید با تجهیزات مناسب تری پای به میدان نهاد.

فرضیه

الف: معنی شعار "زن، زندگی، آزادی" را نمی توان جدا از چهارچوب فرهنگی منشأ آن مورد واکاوی و مطالعه قرار داد؛ بنابراین طرح رئوس مطالب و دسته بندی مسائل کارگشا خواهد بود؛

ب: هر نوشته ی هنجارشکن، با رنگ پاک می شود؛ ولی نگرانی از شیوع نوعی لج و لج بازی نوجوانانه و امید به تصمیمات عملی و اقناعی، باقی می ماند؛

ج: رسانه های آمریکایی ازآن کشورکه تأثیرش تاپیش از جنگ دوم جهانی در تحولات مثبتِ دنیا چندان عمیق نبوده؛ در ذهنیت نسل جوان کعبه ی آمال ساخته اند!  

 

چنانکه مشهود است:

در یک خلاف آمدِ عادت این بار به جای خوارزم؛ بادِ خُنَک از جانب غرب وزید! و با عبور از تابستان و در" برگْ ریزانِ آبانی"  شکل در و دیوار شهر را دگرگون کرد....

 تحلیلی ریشه شناختی می تواند تا حدی معنای این امر تأمل برانگیز را روشن کند.

در ابتدا لازم است اشاره کنیم که هیچ رشته ای همانند جامعه شناسی مذهب؛ جایگاه والای زن را پدیدار نکرده است....

مقاومت فرهنگِ والایِ ایرانی اسلامی در برابر تفکر « مثل غرب شدن از فرقِ سر تا نوکِ پا در دوره ی پهلوی» پیش چشم همگان قرار دارد.

در جستجوی چرایی و چگونگی آموزشِ رسم مثلث "زن، زندگی، آزادی" حتی به بچه های کلاس اول ابتدایی؛ پایمان به بیانه ی استقلال امریکا گیر کرد!

   این کشور برای رهایی از سلطه ی انگلیس و پادشاهِ « نالایق و بی اعتنا به عدالت؛» دربیانیه ای اعلام کرد که« هیچ گونه اجباری به اطاعت از تاج و تخت انگلیس نداریم،...» و در نتیجه به تعبیر« مجیر شیبانی» درکتاب انقلاب و استقلالِ امریکا صفحه ی 45 « جمله ی خدا نگه دار شاه، را به خدا نگه دار ملت» تغییر داد.

نکته ی مهم در این بیانیه تأکید بر دو واژه ی" زندگی/ آزادی" بود؛ و تصریح این که هرگاه حکومت مایه ی زوال این حقوق شود، آمریکائیان حق دارند آن را براندازند.

این امر نیاز به اندکی تأمل دارد:

قرار دادن این"یک حرف و دو حرف حتی بر زبانِ کوچولوهای مهدکودکی! " تأثیر معنادارِ فناوری فکری بر فرایند اندیشه ی امروز و فردا را نشان می دهد:

"  آدمیزاد با خوانش جالب یونانیان باستان، موجود "فرانگرنده" ای است که هم زمان با نگریستن؛ حسابگر نیز می باشد!

برخی از این حسابگران! با ایمان به فناوری، و پرش از روی اندیشه ی رایجِ پیش قراولان؛ با دو حرکت (استقلال امریکا / انقلاب فرانسه) خدارا عزل و از اعتقادات دینی گذرکردند...

نتیجه ی اصرار بر اینکه « جهان چیزی نیست جز آنچه در پیش روی ما قرار دارد؛ » و آزادی بی بند و بارانه و نفیِ آرمان های متعالی، بلایی است که امروز بر سر" انسان نو" آمده است!

شتاب فزاینده ی تکنولوژی در اوایل قرن نوزده و رواج اندیشه های نوپدید ازجمله برق درمانی! بر ادبیات داستانی نیز تأثیر گذاشت....

 نتیجه ی اندیشه و بیان خلاق بانوی رمان نویس انگلیسی« مری شلی» که تولد یک هیولای محصول علم! را درسر می پروراند، ورود یک بچه غولِ به ظاهر مهربان به این عرصه بود!

این مادر بزرگ فیمنیسم! نام نورسیده را فرنکِشْتاین گذاشت؛ و کتاب رمانش را با همین عنوان منتشر کرد.

این نام در عصر دیجیتال، تبدیل به یک استعاره ی پرکاربرد شده است. آن تازه غول؛ اکنون چهره ای کریه پیدا کرده و تبدیل به دزدِ حریم و حیا شده! و هیچ کاری ندارد به غیر از سر گردنه و بزرگراهِ اطلاعاتی! را گرفتن و مسیر فرایند دانایی را دگرگون کردن!

 جلوه های ویرانگریِ خروج غول از چراغ جادوی نظام لیبرال- دنیوی، این روزها علاوه بر در و دیوار؛ بار دیگر در برخی از نشریات گستاخ! نیز هویداست.

این اژدهای هفت سر! دارد آرام آرام نحوه ی نگرش به جهان اجتماعی (جامعه و فرهنگ) را در بخشی از نسل نوظهور؛ متحول می سازد؛ و برای قداست زدایی از اندیشه ی" انسان نو" دست به هر کاری می زند  ...

و این درحالی است که آزادشدگان از «عبودیت تاج و تخت انگلیس» در بیانیه؛ «خود را قویا تحت حمایت خداوند متعال قرار دادند و خداوند را به درستیِ نیتِ خود به شهادت طلبیدند!»

اما نبیره های آنها!  به عنوان مثال؛ به هیچ روی مایل به پاسخ نیستند که چرا در« ماجرای کاریکاتورهای دانمارکی در سال های 2005 و 2008 » و نشریه ی هتاک فرانسوی در 2023 لالمونی می گیرند؟!

به باد ریشخند گرفتن آداب و سنت و« توهین به مقدسات و ماجرای کاریکاتورها! موجب طرح مسائل تازه ای در زمینه ی احکام پذیرفته شده ی مربوط به آزادی بیان می شود؛» و نیاز به مجالی بیشتر دارد....

پر واضح است که تأملات بی شماری در مورد نقش ارتباطات نوین و تأثیر بر سیاست فرهنگی صورت گرفته است؛ نکته ی مهم، کار کرد این غول در ایجاد تنش های جان گیر و پرهزینه است....

البته می توان با ایستادن بر شانه های غول؛ جایگاه "زندگی و آزادی" را در بیانیه ای که از قضای روزگار حتی به "وجدانِ مقدس" نیز اشاره دارد؛  نشان داد:

« ما می گوییم که آدمیان برابر آفریده شده اند و نگارنده ی ایشان[پروردگار] حقوق لاینفکی عطایشان کرده است؛ و از آن جمله اند "زندگی و آزادی" هرگاه حکومت مایه ی زوال این اهداف می شود، مردم حق دارند آن را براندازند و حکومتی نو بنیاد کنند...؛ در راه حفظ اعلامیه، جان و وجدان مقدس خود را فدا می سازیم.»

اهل نظر به خوبی آگاهند که غرب چگونه کاشف این دو عنصر و نگارنده ی آن (توماس جفرسون) را از فرش به عرش! برده است....

  اما جامعه شناسی مذهب؛ یکی از سرچشمه های زندگانی آزاد و فضیلت مند را در تاریخ قدسی (سال 61 هجری/ روز واقعه) و اندیشه ی ذیل جستجو می کند:

"حسین (ع) ای آموزگار آزادی؛ تو بر حلقوم ما تا ابد فریادی"

این شعار حاوی و بیانگر یک مبارزه ی مداوم برای آزادی انسان است؛ و بر نگرشی که بر اساس آن « دوره ی مباحثات خاتمه یافته؛ در آخرین لحظه، اسلحه! سرنوشت مناقشات را تعیین خواهد کرد؛» مُهر باطل شد! می زند.

اینکه به نظر می رسد چنین جایگاه و « پناگاه جِد و جَهد محققانه » به درستی شناخته نشده و کلام آموزگار آزادی در هیاهوی آرمان شهرِ فن آورانه ی جدید گم شده! بحثی دیگر است....  

ولی نباید فراموش کرد که معنا و مفهوم غیر قابل توصیف این شعار پُر پندار! بویژه امید و احترام و اعتمادِ حاصل از آن؛ تضمین کننده ی زندگی و آزادی و درهای ورودی به یک اندیشه اند.

 علی رغم تلاش رسانه های آن ور آب و البته برخی کج سلیقگی ها در اردوگاه خودی از سوی برخی مجریان ندانم کار! اما جوان فرانگرنده و هوشمند و حسابگر ایرانی؛ به خوبی از مکر جدید قدرت رسانه ای آگاه است و قدر احترام و اعتماد به سلف صالح بنیان‌گذار جمهوری اسلامی را می داند....

نتیجه گیری

 امروز تمام جنبه های زندگی روزمره تحت تأثیر معنادار شبکه های اجتماعی است؛ باید این تحول را دریافت و فهم کرد!

آگاهی از قابلیت های «زلزله ی الکترونیکی» و تأثیر اثیری براندیشه و انگیزه ی نوجوانان و جوانان؛ و چاره اندیشی، امکان تبدیل بلوای احتمالی به اغتشاش را کاهش می دهد!

در هنگامه ی تبدیل جهان مجازی به مثابه بستر سازِ انقلاب های اجتماعی؛ و برتری آن  بر بسیاری از ابزارهای دگرگون ساز پیشین، هرگونه چاره اندیشی الزاما باید بر ارزیابی از عملکرد نهاد های تعلیمی و تربیتی و تهذیبی تمرکز کند نه مطایبه ی فیلترینگ!

در این اوضاع و احوال؛ تبیین علمی ضرورت رها نکردن « سَرِ طُره ی یار»  و اتخاذ تصمیمات عملی و اقناعی؛ بسان نان شب! واجب است؛ بنا براین به نظر می رسد متولیان امور فرهنگی هرچه زود تر باید از تعطیلات تاریخ برگردند.

اغتشاش اخیر نشان داد که چگونه یک غول بی شاخ و دم؛ توانست کارِ شیوه ی تعامل و مناسباتِ میانِ بخشی از نسل جدید و حکومت داری دینی را به بند بکشد! برای فهم چرایی این بند بازی و به بندکشی!  بیشتر باید اندیشید....

شایسته ی یاد آوری است که فناوری فکر غربی هرگز دست از مسئله سازی و مشکل آفرینی بر نخوهد داشت؛ بازی زبانی و اضافه کردن واژه ی زن به واژگان زندگی و آزادی مطابق با بیانیه! پرورش اندیشه ای است که راه به حیات پسا انسانی! می برد.

چنان که «سجاد ستاری» در مقاله ای با عنوان" قدرت و وضعیت استثناء جبری در ایران" [ تألیف 13/4/1401] که در شماره ی  31 فصلنامه ی دولت پژوهی در پائیز به چاپ رسانده؛ و ارتباطی مستقیم با وقایع اخیر دارد؛ خاطرنشان کرده است:

 از آنجا که « بسط جبری تکنولوژی دیجیتال در جامعه؛ زمینه ی افول سنّت را هموار می کند»

بیم آن می رود که به صورتی غیرمنتظره؛ رفتار هنجارشکنِ در حال شیوع! اتفاقِ کنفرانسِ برلین (1379) را در بیابان و خیابان و دانشگاه و در ملاء عام بازسازی کند!

اصرار بر قبح شکنی و سلیطه گریِ برخی آتش بیاران معرکه ی اغتشاش از آن ور آب؛ و وجود خریدار برای متاع آنها! نمونه ای از بسط جبری تکنولوژی دیجیتال در جامعه است.

بنا بر چهارچوب نظریه ی تحلیلِ  ساختی محاوره ای؛ انسان همواره مایل بوده تا رمزو راز روابط خود با دیگران را دریابد، این فکر جدیدی نیست....

اما به انحصاردر آوردن شیوه ی « اعتقاد به دو بُعد خوب و بد و کشمکش بین آنها... (شفیع آبادی،؛ نظریه های مشاوره و روان درمانی، ص216)» و تلاشی عجیب و غریب برای دمیدن روح زندگی و آزادی! با خوانش غربی به کالبد جامعه و فرهنگ ایرانیان! فکری کاملا جدید است.

با اغتشاش اخیر، این فکر به ذهن «جو بایدن» خطور کرد! او می خواهد با پرت و پلا گویی به زعم خودش ایران و اسلام را دچار زوال تمدنی کند.

 بجای سخن آخر

برخی ازپیام های مهم دیده شدن ردّپای غول در همه جا ( ماهواره و اینترنت و نشریه و در و دیوار...) عبارتند از:

  • تلاش فزاینده آن در ابداع شعارهای خسته کننده و اقدامات حال به هم زن!
  • ضرورت پیش بینی پلکان اضطراری برای پایین آمدن از برخی سیاست گزاری های فرهنگی؛

تبدیل امر دیجیتال به روح زمانه؛ موجب شد تا برخی از جامعه پژوهان ضمن اشاره به محاسن و مزایای محاسبه نشدنی آن؛ به آثار ویرانگر آن نگاهی عمیق تر بیافکنند.

 از جمله در جستاری با عنوان« تکنولوژی و معمای باز تولید» به احتمالِ باز اندیشیِ ساختاری؛ به منزله ی تنها راه حل دفاعی! در برابر قدرت بن فکن تکنولوژی در همه ی جوامع امروزین اشاره کرده اند.

حداقل به دو دلیل:

  • فقدان«ردّپای نحوه ی نگرش پوزشْ گرانه!»
  •  فراوانی ردّپای غول فرنکشتاین بر درو دیوار شهر؛

به علاوه ی کژکارکردی برخی از مجریان قانون که با ندانم کاری به جای کلاه، سر آوردند! ضرورت اقدام عاجل در بازاندیشیِ برخی سیاست‌گزاری های فرهنگی را نشان می دهد.

* دکتر جانباز سیدمهدی حسینی

اینستاگرام
نظری بگذارید
نام خود را وارد نمایید
متن نظر را وارد نمایید
مقدار صحیح است
مقدار صحیح وارد کنید
بدون ویرایش از شما
آخرین اخبار
تبلیغ کانال فاش در ایتابنر بیمه دیفتح‌الفتوحصندوق همیاریخبرنگار افتخاری فاش نیوز شویدمشاوره و مشاوره تغذیه ویژه ایثارگرانسایت جمعیت جانبازان انقلاب اسلامیانتشارات حدیث قلماساسنامه انجمن جانبازان نخاعیlogo-samandehi