شنبه 08 بهمن 1401 , 10:10




بلندگوی مجازی و مهرجوییِ یک شازده پسر
در عصر دیجیتال؛ هر اراده یا عاطفه یا اندیشهای" بارِ تغییر را بر دوش میکشد" تدبیر این تغییر، بسان زدودن غم نان، مهم خواهد بود...
فاش نیوز- معروف است ایلان ماسک (مالک توئیتر) در پاسخ به سؤال دربارهی تهدیدات زندگی بشر امروزی؛ بعد از اشاره به تغییرات آب و هوایی، لبخندزنان پاسخ جالبتوجهی داده! «فقط امیدوارم کامپیوترها با ما مهربان باشند.»
سرشت ابهامآلود در جمعِ بین باورهای عقیدتی و حس مهربانی و عواطف...؛ با ابزار فناوری فکری یکی از موضوعات مهم در تمدن تکنیکی است که در آن به شکلی عجیب و غریب با علم بدرفتاری و از جهل ستایش میشود!
به قول وضعکنندهی هوش مصنوعی (مک کارتی)، «حتی یک ترموستات دارای عقاید سه گانه است، وقتی نشان میدهد الان خیلی گرم است، یا اینجا سرد است، یا الان دما مناسب است؛ یعنی اینکه باور عقیدتی دارای تعریفی نوین گشته است!... آنچه در این سیر تفکر درخور توجه است، آن نتیجه ی تحقیرآمیز و انحطاطآوری است که در ذات این نگرش وجود دارد.(پستمن؛ تکنوپولی، تسلیم فرهنگ به تکنولوژی، ص 183)»
نگرانی از نقش کامپیوتر بر حیات زیسته از سوی یک کارشناس ارشد که «فرصتهای وسوسهانگیز برای ایستادن بر روی بالکن مجازی» را البته نه برای همه! فراهم کرده است؛ یعنی:
«چیزی که در دستکاری معانی، احساسات و تمایلات تبحر دارد » احتمالا انسان را تسخیر خواهد کرد و به قول «دیوید بل» در درآمدی بر فرهنگ سایبر صفحه ی 96 این «کمینگر، به طور باور نکردنیای احمق است.»
این روزها ابزار تبهکاری و جلوهی اهریمنانهی تکنیک؛ پس از" از تن در کردن خستگی اغتشاش" به محل نمایش دعواهای کودکانه در آوارگان غرب (سلطنتطلبها، منافقین، و...) تبدیل شده و موجبات نشاندن لبخند بر لبان اهل فراغت! را نیز فراهم کردهاند.
فرض بنیادین در این نوشتار عبارت است از اینکه:
برخی مشکلات اقتصادی و اجتماعی و سیاسی و فرهنگی جاری؛ سوداگران بازار اندیشه را دچار اشتباه تحلیلی در شناخت افکار عمومی ساخته است:
اولا: ایرانیان خود، تصویری دقیقتر از شرایطی بهتر را به دست خواهند آورد!
ثانیا: جرأت و شهامت بزرگترین موهبت الهی برای حفظ انقلاب اسلامی است؛
ماجرای طنزِ دادنِ وکالت به یک شازده پسر؛ از سوی جمعی از اینجا رانده و درآنجا مانده! نشان از تحول و دگرگونی جهان تفکر بهویژه در زمینه ی افول ایمان تاریخی به عقلانیت ابزاری دارد!
(منبع کاریکاتور روزنامه همشهری)
فرضیه:
الف: در عصر دیجیتال؛ هر اراده یا عاطفه یا اندیشهای" بارِ تغییر را بر دوش میکشد" تدبیر این تغییر، بسان زدودن غم نان، مهم خواهد بود؛
ب: امریکا هرگز منطق درونی و مبانی قدرت رهبری در ایران که الهام گرفته از آموزههای دینی و متکی به اسلام است را در محاسبات سیاسی خود منظور نخواهد کرد؛
ج: فداکاریها برای پیوند معنویت و سیاست و ترسیم چارچوب زیستِ دینی؛ در افکار عمومی ایرانیان جاودانه خواهد ماند؛
چنان که « ریمون آرون» در مراحل اساسی سیر اندیشه در جامعهشناسی صفحه ی 401 نشان داده «...جامعه موضوع یک احترام حقیقی از جانب افراد است و طبیعت خاص خود را دارد و هدفهای خاص خود را دنبال میکند»
از این منظر، جامعه اقتدار اخلاقی دارد و بر وجدان افراد مسلط است و میخواهد برای تأمین منافع اجتماع! به قواعدی گردن نهند که حتی در برخی موارد ممکن است خلاف میل آنها باشد.
پر واضح است که تبعات و پیامدهای تورم حاد و پیچیده و افزایش نرخ بیکاری و گرانی لجام گسیخته و... بر زندگی روزمره، امانِ مردم را میبُرد! و سیاستهای غلط پولی و مالی و... باعث رونق بازار احتکار و بورسبازی و اقتصاد بیمارگونه میشود.
اما حداقل دو دلیل یعنی:
- تغییر تاریخ سیاسی و اجتماعی با ابتنا بر خصال خویشتن؛
- طرح نوین مناسبات اجتماعی و زیست دینی و بازسازی وجود تاریخی؛
کفایت میکند تا جهانیان با « پرهیز از اشتباهِ اندیشهورزی ناپخته، پدیدهها را همزمان از چند چشمانداز ببینند.»
از جمله اینکه به شهادت تاریخ، در زیر آسمان کبود، فرهنگی والاتر و ملتی شجاعتر از ایرانیان نبوده است که اینقدر مشتاقِ به خاک مالیدن پوزه ی دشمنانش باشد!
جهان بار دیگر همانند دوران پر افتخار دفاع مقدس اعتراف خواهد کرد که ایرانیان را به قول «کالریج» «نباید شمرد، بلکه باید سنجید! (باکاک؛ صورتبندیهای فرهنگی جامعهی مدرن ص93)» زیرا تبدیل شدن انسان به عدد و تقلیل روابط انسانی به کمیّت، حاصلی جز ویرانگری زیست-جهان ندارد؛ و خوشایند زیستِ دینی نیست.
نتیجهی تعریف نوین از باور عقیدتی در تمدن تکنیک "نهان گشتنِ کردارِ فرزانگان و ارجمند شدن جادوی" بود؛ به قول «روسو» « آموزش مدرن نه فقط اخلاقیاتِ بشر را بهبود نمیبخشد، بلکه به آن آسیب میرساند؛» و بر همین اساس «برگسون» کتاب دو سرچشمهی اخلاق و دین را با این جمله به فرجام میرساند:جهان، ماشین خداسازی است. ...
بیجهت نیست که امکان تیشه به ریشهی دو سرچشمهی دین و اخلاق زدن برای آوارگانی در دیار تباهی که «در وضعیتی بدتر از جهالت» زیست میکنند؛ فراهم شده است!
از یک طرف فیل شازده یاد هندوستان کرده؛ از طرف دیگر منافقین، وکیل مدافع مردم شدهاند...؛ اما هیچکدام افکار عمومی ایرانیان را نشناختهاند:
منبع: روزنامه همشهری
امر سیاست مانند یک" تجارت شو" است، امروز بینوایانِ محتاج والدینی که بیاید و همه چیز را درست کند با توهینی غیرمنصفانه به افکار عمومی؛ چنین وانمود میکنند که مردم گول تبلیغات شارلاتانیسم رسانهای را خوردهاند ...
با کشف سیارهی دیجیتالی و از راه رسیدن اینترنت دو نوع خوشبینی ایدهآلنگرانه! و افراطگرایی سیاسی طی دهههای 1990 تا 2000 شکل گرفت:
- نوعی نوآوری فکری آمده که اساسا" زندگی را بهتر خواهد کرد؛
- ماهیت طراحی اینترنت به گونهای است که هرنوع آگاهی را به کاربران میدهد؛
فراگیری تدریجی ابزاری که برای این طراحی شده بود تا با ارائهی آگاهی جعلی، نیازهای جدید بیافریند؛ برخی مخالفان و معاندان و فراریان و... را از بدست آوردن یک تریبون و بلندگوی تأثیرگذار؛ حسابی ذوقزده کرد! اما اینک فرآیند مهرجوییِ یک بچه شاه، نشانه ی واهی بودن چنین امیدی تاکنون است!
بدیهی است که در پشت این واقعیت؛ جریان «فوقالعاده هولآور اندیشهی جدید» قرار دارد؛ همان روندی که هرگز قادر به فهم منطق درونی چرایی پیوند معنویت و سیاست نیست!
این جریان برای استحالهی فرهنگی و بیگانهسازی نسبت به « آن مطلقی که زمانی وسیلهی ارتباط گرفتن با ملکوت به شمار میرفت؛ (مانهایم؛ ایدئولوژی و یوتوپیا، مقدمهای بر جامعهشناسی شناخت،ص136)» دست به هر شیطنتی میزند.
البته شازده و برو بچ! بر خصلت مهربانی کامپیوتر تکیه دارند و برای تحریف کردن و به بیراهه کشاندن و پنهان ساختن معانی راستی و درستی؛ دست به دامان ایلان ماسک نیز شدهاند.
و چنان که مشهود است پیرو تبدیل دینباوری به فن باوری جادویی؛ سرخوشانه وعده میدهند که اگر بیایند تمامی مسائل دیگر را میتوانند با پیشرفت فناورانه حل کنند.
باید سحر آنها را باطل کرد:
« اکنون درِ جعبهی پاندورا باز شده و پر هیاهوترین شیاطین از خواب کهن خود بیدار شدهاند. به همین دلیل ضروری است که انسان در همهی سطوح حاضر باشد، و برای هر درِ مخفی کلیدی خاص داشته باشد تا بتواند به قول دیدروِ باریکبین با "بیست دهان سخن گوید". (شایگان؛ افسونزدگی جدید، هویت چهل تکه و تفکر سیار، ص200)»
در همین راستا؛ مددکاران و روانشناسان اجتماعی و تمام کسانی که به نحوی با تعلیم و تربیت نوجوانان و جوانان سر و کار دارند؛ به منابع متنوع رجوع میکنند.
از جمله « شفیعآبادی و ناصری» هنگام واکاوی نظریهی شخصیت از دیدگاه فروید، به یک شاکلهی رفتاری ریاکارانه اشاره کردهاند؛ یعنی عمل مغایر با اخلاقیات جامعه اما به اصطلاح جبرانشدنی:
« مثلا مرد رباخواری که باطنا" نسبت به عمل خود احساس نامطلوبی دارد، به ساختن مسجد میپردازد و خیرات میکند تا بدین وسیله عمل ناشایست و دامن آلودهی خویش را پاک کند؛ ( نظریههای مشاوره و روان درمانی، ص57)»، این موارد نادر به بیان «بودریار» «بازسازی نام دارد [و به معنی] نفیِ تاریخ و باز خیزش ثبات گرای مدلهای پیشین است.»
تا پیش از 1990، چنین نیتهایی کاملا پنهانشدنی بود؛ ولی انقلاب فکری دیجیتال محور با دو تغییر و تحول زیر:
- شتاب فزایندهی تراکم و فشردگی زمان/ فضا؛
- دریافتِ آنیِ هر گونه اندیشه؛ و به اشتراکگذاری اندیشهورزی؛
رازها را از پرده برون میافکند! اکنون توپخانهی هولناکِ اندیشهی جدید با تأکید بر مثل پارسی: تغاری بشکند ماستی بریزد ...؛ و با چاشنی شایعه و هیاهو! ...
از هرگونه لغزش و کژکارکردی، گلولهای آتشین ساخته و به بنای محکمی که تار و پود آن پیوند معنویت و سیاست است؛ شلیک میکند تا روزنهای باز کند و شازده خیال بازگشت نماید!
واقعگرایی از همگان دعوت به عمل میآورد تا به فرآیند تبعیت از قواعد پیوند معنویت و سیاست، نگاهی واقعگرایانه داشته باشند.
حال که دیجیتالیسم در حال گشودن فصلی نو در تاریخ الهیات سیاسی است؛ برای پیشگیری از استحالهی فرهنگی و تقلیل جهان بینی به ایدئولوژی! تأکید بر قواعد این پیوند و آثار آن در جامعه بیش از پیش اهمیت یافته است.
یکی از نشانههای این استحاله بروز احساس ازخود بیگانگی است؛ تبلیغات و تریبون دیجیتال از رهگذر ایجاد بینظمی روانی و غریبهسازی «فرد را در بی میهنیِ انسانِ مدرن غوطه ور میکند...»
با این مخاطره، افراد «بهسرعت و بهسادگی ارزش و منزلت خود را از دست میدهند» و ممکن است در مسیری قرار داده شوند که انتهای آن را «هانا آرنت» «با مفهوم ابتذال شیطانی که در آدولف آیشمن جنایتکار جنگی نازی مجسم بود؛» توصیف میکند!
نتیجه گیری
اگرچه کامپیوترِ مهربان آورندهی «هزاران گونه پیغام است؛» اما به تیر غمزهی آن، «جهان بس فتنه خواهد دید!» زیرا با "ویژگی محراب گردانی" عامل ازخود بیگانگی و ایجاد اضطراب نیز شده است!
مهمترین دلایل ناخرسندی از ایمان تاریخی به عقلانیت ابزاری عبارتند از:
1- تارنمایی سرچشمههای دین و اخلاق؛
2- بزرگنمایی هرگونه لغزش و کژکارکردیِ توبه فرمایان؛
3- ایجاد اختلال در تأثیر معنادار آموزههای دینی بر عمل اجتماعی؛
اکنون شارلاتانیسم رسانهای با کمترین هزینه قادر است با نفوذ در نحوهی تحلیل افکار عمومی؛ بر تمام دنیا اثر بگذارد، منشأ و منبع آن نیز مثلث قدرت (رسانه ها، سیاسیون؛ نظامیان) در امریکا است. ...
البته کژکارکردی برخی کارگزاران دولتیِ تاجر پیشه نیز مسیر این هوچیگر را هموارتر میکند!
اکنون جهان مجازی به مثابه رفیقی شفیق، در ذهن برخی از نسل وب خودش را جا کرده است! غافل از اینکه این ابزار به ظاهر مهربان؛ قادر است حتی در 2023 «ابتذال شیطانی» را بازآفرینی کند.
راه چاره؛ صرفا" بازگشت به فرهنگ ایرانی اسلامی است که همواره ساختاری زنده؛ پویا و تعالی بخش دارد!
به درستی و به دلایل قابل بحث؛ تناسب چهارچوب (شرط اصلی ماندگاری و کارکردِ صحیح) این فرهنگ تا حدودی دگرگون شده است؛ و با پرهیز از تحریف واقعیت و خودفریبی! باید گفت که:
" بر اثر برخی ندانمکاریها، این عدم تناسب شکلی نازیبا نیز به کوچه و خیابان داده است ..."
با اذعان به ارزشمندی هرگونه تلاش معاش در چهارچوب عرف و شرع! اما رواج «کارهایی نظیر زبالهگردی (تلاش برای یافتن اشیاء قابل فروش در میان زبالهها و فاضلابها)، گدایی و انواع مشاغل فاسد و غیرقانونی... (ساعی؛ مسائل اقتصادی جهان سوم، ص 113)» هرگز زیبندهی جامعه نبوده و در فرهنگ والای ایرانیان محلی از اِعراب نداشته است!
احتمالا باید گناه این غفلت را به گردن «آلفرد سووی» انداخت که هنگام مفهومسازیِ جهان سوم در کتاب افکار عمومیاش، یادش رفت ایران را استثنا کند!
افکار عمومی که با ظهور نظرسنجی علمی در 1930 معنی دقیقتری یافت؛ غالبا" ناظر بر خواستهای اقتصادی و بهبود وضع زندگی است ...
مفهوم افکار عمومی (معمایی و جنجالیترین موضوع در علوم اجتماعی) فراتر از پژوهشهای جامعهشناسانه و روانشناسی اجتماعی است؛ واکاوی این مفهوم روسویی (نظر دیگران در جامعه؛ بیان جمعی ارزشهای اخلاقی و اجتماعی ملت، احساسات و اعتقادات مشترک) نیز نیاز به مجالی مناسبتر دارد.
اما به دلایل ذیل اشارهای به آن داشتیم:
1- مهارت دیجیتالیسم در تعیین جهت عقربهی افکار عمومی؛
2- بازار افکار عمومی همواره برچسبهای تازه میطلبد؛
چرا که افرادی بسان گربهی مرتضی علی بر روی بالکن فضای مجازی پریده و گوشها تیز و پشت خم کرده! و در فکر تضعیف روحیهی ملی و ربایش اندیشه و انگیزهی نسل جدیدند.
به بیان مور گنتا، در سیاست میان ملتها صفحه 238 «روحیهی ملی به شکل افکار عمومی عامل ناملموسی به وجود میآورد که بدون حمایت آن، هیچ حکومتی، نمیتواند سیاستهایش را با کارایی تمام، به انجام برساند.»
شایستهی تأکید است که وجود عدم تعادل و تناسب میانِ نظامِ ارزشی و اخلاقی با فضای زندگی روزمره و فرهنگ! بدون تردید آنها را با بحرانهای درونی رو به رو خواهد کرد.
برخی جامعهپژوهان؛ الگوی گونهشناسی وبری (کنش عقلانی معطوف به هدف) برای پرتو افکنی بر روند کاهش احتمالی احترام حقیقی از جانب افراد و جلوگیری از بروز بحرانهای درونی در جامعه! را پیشنهاد میکنند.
بجای سخن آخر
یکی از جلوههای پیوند سیاست و معنویت در هنگامهی مردآزمایی تجلی یافت و جوانان شجاع و غیرتمند ایرانی را از خاک تا افلاک رساند. به طوری که آوازهی کردارشان در جهان طنینانداز شد و راه راستی و درستی را به همگان نشان دادند؛ «روسو» چه زیبا نگاشته که «درستکاری برای نیک مردان عزیزتر است تا فضیلت برای فاضلان!»
پیشگیری از عادیسازیِ نادرستی! بسیار مهم است: «گاه رویدادها دو بار در تاریخ تکرار میشوند، یک بار از اهمیت تاریخی واقعی برخوردارند و بار دیگر تنها تداعی مضحک یا صورت مسخ شدهی آن رویداد هستند...؛ این تکرار رقتانگیز ریاکاری؛ در وسایل ارتباط جمعی در همه جا قابل رؤیت است. (بودریار؛ جامعه ی مصرفی، ص144)»
نکته ی پایانی:
اهل نظر از طایفهی انصاف به خوبی میدانند که هرچند پیش بینی وقوع دقیق رویدادها ممکن نیست، اما حدس زدنِ جهت عقربهی افکار عمومی بر اساس قابلیت مقایسهای و روشهای رفتارگرایی علمی، چندان پیچیده نیست.
بنابراین راهپیمایی بیست و دوم بهمن ماه امسال بسیار پر شکوهتر از همیشه عزم جزم ایرانیان بر ایستادگی بر عهد و پیمان استوار با آرمانهای امام راحل(ره) و سلف صالح او را به جهانیان نشان خواهد داد!
* جانباز دکتر سید مهدی حسینی
با سپاس بیکران از جناب قنبری وفا ، عزیز دل برادر
درود خدا بر شما ، انشا الله در یک فرصت مناسبت و به زودی در همین جا هم اندیشی می کنیم.
التماس دعای بیش از پیش
استاد ضمن سپاس و تشکر فراوان
بی صبرانه در انتظاربوده و بر ما منت می گذارید بابت این هم اندیشی ، که غنیمتی بزرگ است
با بدو احترام شایسته
عرض سلام و ادب و احترام خدمت جناب قنبری وفا، عزیز دل برادر
و رنج کش خصوصیِ میدان مردآزمایی و غیرت؛ درود خدا برشما
بنده نیز مطالب بسیار عالی و روشنگرانه ی حضرتعالی را در فضای پرمهر و حسینیه ی فاش نیوز دنبال می کنم و نظاره گر صفای درونی شما که در کلمات زیبایتان تجلی یافته، هستم.
ضمن تبریک ایام الله دهه ی فجر و همچنین اولین ماه از فصل عاشقی یعنی ماه رجب.
بر فرض بعیدِ معتبر و مستند بودن حرف ننه ی شازده ؛ و پیش از اینکه سستی این قضاوت را برر سی کنیم بهتر است توجه ناظران بحث و مخاطبان فهیم آن را به چند نکته جلب کنیم:
1: سنگ پای قزوین
خانوم خانوما با چه رویی دم از هویت و وطن زده درحالی که علاوه بر خاطرات حسین فردوست و سایر نزدیکانش و کتاب های پرتنوع دیگر؛ فیلم ها و عکس های بی هویتی و وطن فروشی و فساد اخلاقی او در اینترنت به راحتی در دسترس نسل جدید قرار دارد!
2: پرورش و تخم گنجشک
شناخته ترین نوجوانان و جوانان ایرانی پرورش یافته در حکومت ناروای طاغوت که با نواخته شدن طبل جنگ تحمیلی؛ غیرتمندانه و مردانه از خاک ایران و شأن و شرف و حریم و حیا دفاع کردند،افرادی چون شهیدان قاسم سلیمانی ها و چمران ها و خرازی ها و همت ها و هادی ها و ... بودند که در آن دوره یعنی قبل از انقلاب لحظه ی از دین و آموزه های دینی غفلت نکرده اند؛ گواه آن نیز مستندات بسیار و بیانات و زندگی نامه ها یشان و نیز خاطرات هم رزمان و دوستان و هم روزگارانشان است که مع الاسف در هیاهوی رسانه های شارلاتان به گوش بخشی از نسل جدید نخورده است!
اما در همین راستا، مادر شازده پسر؛ که اموال ایرانیان را به یغما برده و اکنون خرج بسیاری از رسانه های شارلاتان نیز به گردنش افتاده؛ با موج سواری و هیاهو؛ توانسته البته با رطب و یابس بافتن! خودش را به دروغ در ذهن بخشی از نسل جدید آدم خوبه جابزنه! غافل از اینکه نوجوانان و جوانان هوشمند ایرانی به خوبی قادرهستند خوب را از بد و خیانتکار را از خدمت کار تشخیص دهند!
اما بعد و با بهره از نوشته ی دغدغه مندانه و زیبای شما:
حماسه آفرینی شما بسیجیان غیور 16 و 17 ساله و دستکاری شناسنامه ی توسط برخی سننین اندکی پائین تر که نامتان زیور دفتر افتخار ایرانیان در امروز و تاریخ فردا خواهد بود و آوازه ی آفرینش موج خروشان در این سنین در خط و خاکریز اول دفاع مقدس و به راه انداختن صحنه های بی بدیل که موجبات حیرت جهانی شد واقعیتی انکار نا پذیر است و مهمترین پیامد آن بازدارندگی دشمن است که جرأت نخواهد کرد بار دیگر به این سرزمین؛ نگاهی چپ چپ بیاندازد و برای ملت بزرگ ایران قیافه بگیرد!
اما چنانکه شما دوست عزیز و برادر بزرگوارم ؛ بهتر از هرکسی ماهیت فضای مجازی و تفکر تکنیکی را می شناسی و تأثیر آن بر اندیشه و انگیزه ی نسل نوظهورحتی در فرزندان برخی از خانواده ی بزرگ ایثارگری را لمس می کنی ؛ به هیچ روی نباید از مکررسانه های موذی بیگانه و نقش آنها در تعیین جهت عقربه ی افکار عمومی واثر گذاری آنها بر زندگی اجتماعی بخصوص در جامعه ی هدف غفلت کرد!
در خاتمه ؛ ضمن تشکر از مدیر محترم و دست اندر کاران پرتلاش سایت وزین فاش نیوز که در غیبت بسیاری از رسانه ها ؛ نشان افتخار دفاع از اندیشه ی دینی و نشر آن در عصر دیجیتال را به خود اختصاص داده اند؛ یعنی همانان که :
« با قلم تباهی درد را به چشم جهانیان پدیدا می کنند»
درود می فرستیم و از ذات اقدس الهی برایشان توفیق روز افزون مسئلت می کنیم.
ضمن سپاس ازدیدار مجدد و توجه و حوصله ی حضرتعالی و مخاطبان عزیز و گرامی
با پوزش از اطاله ی کلام
ایام بکام و به امید دیداری دوباره
همواره سالم و سربلند پر افتخار باشید
عرض سلام و ادب و احترام خدمت استاد ارجمندم آقای دکتر حسینی
بسیار اظهار لطف میکنید ، بنده نوازی می فرمائید و بنده در برابر الطاف و محبت شما شرمنده هستم ، امیدوارم بتوانم در حق شما ادای شاگردی بنمایم . پوزش بابت تاخیر در جواب به جنابعالی.
قصد ندارم به این بحث اول شما زیاد بپردازم و به همان مواردی که شما اشاره فرمودید : سنگ پای قزوین و پرورش جوجه گنجشگ ، که بنده شخصا" آن را به جوجه فاخته یا (پرنده کوکو) تشبیه کنم ، چرا که این جوجه ، در آشیانه پرندگان دیگر پرورش می یابد و این شازده پسر نیز در میان انبوه ثروت ایرانیان پرورش یافته و بجز القاب شاه و شازده پسر ، چیزی دیگری از پدران خود ارث نبردند و از زمانی که چشم باز می کنند تا زمان فوتشان ، در میان اموال ملی مردم ایرانی ، به عیش و نوش پرداخته و به قول خودش دم را غنیمت می شمارند.
تمام این سخنان شما استاد کاملا" متین ، فقط در بحث فضای مجازی موضوعی است می خواهم به آن بپردازم.
در فضای مجازی مردم عادی فکر می کنند ، در آنجا هیچ سانسوری و ممیزی وجود ندارد و هر فردی ، هر سخنی به هر کسی بخواهد می تواند بزند ، چه مخالفان یا موافقان به هر موضوعی ، مع الوصف در ابتدای سال جاری ، زمانی که در پیج اینستاگرامی خانم (معصومه)مصی علینژاد ، هنگامی که صحنه درگیری آقای پرویزپرستویی با یکی از دست اندرکاران جشنواره لس آنجلس ، آقای پرستویی به خاطر توهین به شخصیت شهید حاج قاسم سلیمانی با شخصی هتاک درگیر شدند ، بنده کامنت گذاشتم و در آن فقط نوشتم : (درود به شرف حاج کاظم ، درود به شرف حاج قاسم) پس از آن از طرف مدیران اینستاگرام به بنده هشدار دادند که این کامنت را حذف کنید و در توضیح آن گفتند : مطلب کامنت شما از مصادیق تشویق و حمایت از ترور و تروریسم است (به زبان انگلیسی) ، اما از آنجائیکه من اگرسخن حقی که به هر دلیلی زده باشم پس نمی گیرم ، به آن توجهی نکردم و پس از آن از دوم ماه مه میلادی برابر با 12 اردیبهشت ، پیج اینستاگرامی بنده بلاک گردید وازدسترس خارج شد و دیگر قید این فضای مجازی (اینستاگرام) با انواع بی تربیتی اخلاقی و سیاسی را زدم.
حال که خوب میدانم در ، فضای مجازی و یا شبکههای خبری فارسی زبان بیگانه ، چگونه با حرف ها و اخبار خودذهن مخاطب را شانتاژ خبری کرده و با اسم بی طرفی یا عدم خودسانسوری مخاطبان را فریب میدهند و با شیطنت های خاص خود ، به ویژه رسانه های فارسی زبان انگلیسی ، حقایق را تحریف می کنند و از آنجایی که در موضوع سواد رسانه ای کمی علاقه ، سواد و تجربه داشته ام ، سعی می کنم بعضا" اخبار روز این رسانه ها را تحلیل کرده و در اختیار مخاطبان این سایت بگذارم تا آنان نیز ازپشت نا پیدای این اخبار بیشتر آگاه شوند ، خود بنده به هیچ عنوان و به هیچ صورتی ، هیچ اخباری را چشم بسته قبول نمی کنم و سعی می کنم با ذهن باز و عاری از تعصب ، اخبار مورد نیاز خود را از میان تمام رسانه ها کسب بکنم و در همین جا فقط یک ، افسوس و گلایه دارم که متاسفانه در رسانه های داخل کشور ما ، خودسانسوری زیادی انجام می گیرد و این رسانه ها توقع دارند ، هر چه آنان می گویند مانند یک پکیچ آماده برای مصرف ، مخاطبان ها چشم و گوش بسته بپذیرند و همین موضوع باعث شده که حتی اخبار کاملاً صحیح و درست نیز مورد شک و تردید قرار بگیرد ، برای مثال اخباری که در یک شبکه خارجی پخش می شود ، گاهی بیشتر از رسانه های داخل کشور مورد استقبال قرار می گیرد ، مقصر اصلی رسانه های داخلی هستند ، که شفاف عمل نمی کنند ، شاید دوستان هم سن و یا بالاتر از ما ، بیاد داشته باشند که چگونه در اوایل جنگ تحمیلی ، در رسانه ملی آنزمان در یک شب یک تن طلای قاچاق ، به آهن مبدل شد و لطمه شدید و غیر قابل جبرانی به اعتماد مردم به ، رسانه ملی و حتی رسانه های داخلی وارد شد ، ضمن اینکه یکی از ارکان اساسی در رشته ارتباطات این است (یک رسانه حرفه ای باید هر خبری که اتفاقی میافتد پوشش دهد ، نه هر خبری که این رسانه ها دوست دارند اتفاق بیفتد را فقط منتشر کنند)، که شما استاد کاملاً به این مقوله اشراف نظر دارید ، چرا که هر مخاطبی برای رفع نیاز کسب خبر مورد نیاز، اگر در رسانه های داخلی نیابد ، به رسانه های بیگانه و رقیب که در حال حاضر با یک کلیک اشاره ، سایتهای خبری بیشماری که مانند گیاه قارچ ، بدون هویت سر درآورده اند مواجه می شوند ، که حتی منابع مالی آنان ناشناس بود و صرفا" در پی نشر اکاذیب هستند ، ما توقع بیشتری از دوستان داریم .
پوزش ، یک درد دلی بود با ، دوستان همدل
با احترام شایسته از استاد آقای دکتر حسینی که قبول زحمت فرمودید ، برای این هم نشینی!
از دوستان تقاضا داریم با اظهار نظرات خود ، ما را در این هم نشینی دوستانه و مشابه یاری فرمایند ...
ایام فجر، مبارک همگی .
ضمن سپاس بیکران از حسن نظر جنابعالی که عزیز دل برادر
و یادگار دورانی هستی که در آن نماز عشق راست نمی آمد الا به خون:
هرگز ننوشت آنچه برازنده ی توست/ تاریخ که تا همیشه شرمنده ی توست
ایثار؛ وفا؛ عشق؛ عمل؛ آیینه؛ صبر/ اینها همه محتوای پرونده ی توست
با تشکر از دیدار مجدد
1: باشه، از بحث اول بگذریم، فقط به یک نکته اشاره کنم؛ ضمن بهره بردن از تشبیه زیبای جوجه فاخته یا (پرنده کوکو) و پرورش آن در آشیانه ی پرندگان دیگر که به درستی وصف حال این شاه بچه است؛ و تشکر از توضیح کوتاه و گویای شما در این زمینه.
2: هدفم از بکار گیری واژه ی پرورش ؛ اشاره به شهیدان والا مقام نام برده در دوره ی حکومت ناروای طاغوت بود؛ و مردام از گنجشک ، اشاره به کلام نغز و شیرین سخنگوی وجدان ایرانی سعدی شیراز مبنی بر اینکه:
این که مسکین است اگر قادر شود
بس خیانت ها از او صادر شود
گربه ی محروم اگر پر داشتی
تخم گنجشک از زمین برداشتی
و سود جویی دزد چمدانها! که اکنون با امکان فضای مجازی و دادن خرج رسانه های شارلاتان ؛ دایه ی مهربانتر از مادر شده است.
اما در مورد فضای مجازی:
درود بر شما و شناخت ستودنی و دقیق از این فضای لجام گسیخه و بی درو پیکر و مهمتر از همه اینکه جنابعالی سلطه ی آن را زمانی که پیج اینستاگرامی تان را بلاک گردند وازدسترس خارج شد ازنزدیک لمس نمودید.
اما به نظر میرسه نباید صحنه را خالی کرد و اتفاقا باید پررنگ تر ظاهر شد؛ هرچند مدیران و متولیان امور فرهنگی انگار اهمیت این حضور و سامان دهی اقتضاعات آن را یا درک نکرده اند و یا نخواسته اند درک کنند ؛ ولی بنده و جنابعالی و سایر دوستان کوتاه نخواهیم آمد!
همانطور که به درستی اشاره فرموده ای شبکههای خبری فارسی زبان بیگانه با حرف ها و اخبار خودذهن مخاطب را شانتاژ خبری کرده و با شیطنت حقایق را تحریف می کنند ! چنانکه مشهود است این مکر عجیب قدرت رسانه ای بخصوص بر روی ذهن بخش وسیعی از نسل نوظهور تأثیر معنادار گذاشته است.
کاربردی ترین راهکار نیز باز اندیشی در سیاست گذاری های فرهنگی و رفع افسوس و گلایه ی بجای حضرتعالی است که از شما دلسوزتر و صادقتر برای بیان مشکل و رفع این نقص پرهزینه نمی توان یافت.
کاش یک تن طلای قاچاق که به آهن مبدل شد و لطمه شدید و غیر قابل جبرانی به اعتماد مردم وارد کرد؛ همان حالت نوستالوژیک خودرا حفظ می کرد و به اشکال گوناگون نسبت به عملکرد برخی متصدیان و سیاست پیشگان اعتمادزایی نمی شد!
همانطور که نگاشته اید: یکی از ارکان اساسی در رشته ارتباطات این است (یک رسانه حرفه ای باید هر خبری که اتفاقی میافتد پوشش دهد ، نه هر خبری که این رسانه ها دوست دارند اتفاق بیفتد را فقط منتشر کنند)
در غیر اینصورت ممکن است به نسل جدید احساس فریب خوردگی دست دهد و آنها را بیش از پیش مشتاق گوش سپردن به رسانه های شارلاتان آن ور آبی کند!
درخاتمه ضمن تشکر مجدد از شما برادر بزرگوارم و همینطور دوستان فاش نیوز و سایر ناظران این گفتگو
حقیقتا چقدر لذت بخش بود این هم نشینی! کیف کردم؛ درود خدا برشما
دهه ی فجر و ولادت امیر سخن و بیان مولای متقیان حضرت علی (ع) مبارکباد
ایام بکام
به امید دیدار دوباره
عرض سلام و ادب مجدد خدمت استاد گرامی
من دیگر قصد ندارم در این موضوع بیشتر منور دهم ، فقط به دو مورد اشاره کنم :
اول : مقصود شما از تخم گنجشک ، گویا عجله کردم و متوجه موضوع نشدم ، پوزش میطلبم
دوم : در خصوص خالی نکردن صحنه فضای مجازی ، متاسفانه افرادی در این فضای مجازی وجود دارند که اصلاً و ابدا" دارای سواد نبوده و هرچه را که می شنوند پس میدهند ، روزی سر موضوعی با نوجوانی بحث می کردم ، این نوجوان بنده را ساندیس خور خطاب کرد ، بعد از آن متوجه شدم این نوجوان اصلاً معنای این اصطلاح را نمی داند و همینجوری آن را پرانده!
استاد چگونه میشود با این ادبیات با این افراد بحث کرد ، حالم گرفته شد و بگذریم و این موضوع در همین جا مختومه و انشالله در بحث های دیگر در سوژه های روز سیاسی جامعه به همنشینی خواهیم پرداخت و در کنار شما از فضل و کمالات شما بیشتر بهره خواهیم برد.
دعا گوی سلامتی شما هستم ، فعلاً بدرود تا وقتی دیگر و بحثی دیگر
باشه چشم
در ضمن به نظرم ساندیس نظام تبرکه و با افتخار باید نوشید و بعدش هم گفت سلام بر حسین شهید!




بار دیگر پای سخنان حکیمانه و پر مفهوم شما نشستیم و بهره بردیم ، اما این بار مواردی در این مطلب به چشم ما خورد که نتوانستیم بی تفاوت از آن بگذریم ، چون گوشه هائی از آن جای تامل و توجه زیادی دارد ، بر همین اساس با اجازه شما از سه متن از سخنان خود شما به عینه وام میگیریم ، تا با استناد به نظریات شما تحلیلی از دست مطلبی که قبلا شنیده بودیم ، ارائه دهیم .
از جمله اینکه به شهادت تاریخ، در زیر آسمان کبود، فرهنگی والاتر و ملتی شجاعتر از ایرانیان نبوده است که اینقدر مشتاقِ به خاک مالیدن پوزه ی دشمنانش باشد!
ملکه سابق سلطنت پادشاه پهلوی دوم و مادر این شازده پسر، در حوزه جنگ تحمیلی و مقطع دفاع مقدس اشاره ای داشتند که : (این نوجوانان و جوانان ایرانی که در جنگ تحمیلی در برابر عراق از خاک ایران دفاع کردند ، افرادی بودند که در آن دوره یعنی قبل از انقلاب به عنوان نسل کودک و نوجوانان رشد کرده بودند ، از نسل پرورشی سلطنت ما بودند و ما به آنان هویت دادیم ، برای دفاع از وطن خود)
همین مطلب کوتاه بازخوردهای زیادی در میان مردم داشته تا در قشر زیادی اثر گذار باشد ، مانند این که حضور جوانان در جنگ تحمیلی نیز از الطاف پادشاهی گذشته بوده ، یعنی مانند امثال خود من که در زمان انقلاب سال ۵۷ ده سال داشتم و تا زمان انقلاب در کلاس پنجم ابتدایی تحصیل میکردم و در آنزمان در قالب فرهنگی آن زمان مانند تلویزیون و سینما ، زمان کودکی ما شکل گرفت و مستقیماً تحت تاثیر فرهنگ آن زمان بودیم ، در سنین 16 و 17 سالگی تحت عنوان بسیجی داوطلب نه صرفا" خودم ، بلکه موج خروشانی در این سنین در خط و خاکریز اول دفاع مقدس ، صحنه های بی بدیلی آفریدیم که موجبات حیرت جهانی ، چه دوست و چه دشمنان شدیم ، حال که میدانیم حماسه آن زمان را امثال ما و یارانمان آفریدیم ، به ما اشاره می کنند تا شخصیت ما را به دوران خود منحصر کنند ، در حالیکه واقعیت امر برعکس می باشد و ما هر آنچه در آن زمان گرفتیم به صورت معکوس در شخصیت ما در نوجوانی تکامل یافته ، چرا که ما در زمان انقلاب حضور داشتیم و انقلاب را به چشم دیدیم ، در حالیکه خودشان مخالف باوردینی ما بودند و هستند ، ولی در هر صورتی به دنبال جلب نظر رای ایثارگران هستند.
برخی مشکلات اقتصادی و اجتماعی و سیاسی و فرهنگی جاری؛ سوداگران بازار اندیشه را دچار اشتباه تحلیلی در شناخت افکار عمومی ساخته است:
اولا: ایرانیان خود، تصویری دقیقتر از شرایطی بهتر را به دست خواهند آورد!
ثانیا: جرأت و شهامت بزرگترین موهبت الهی برای حفظ انقلاب اسلامی است؛
ولی حال که میدانند ، امثال ایثارگران پشتوانههای انقلاب می باشند ، می خواهند حتی اگر این فرهنگ انقلاب اسلامی را باور نداشته باشند ، اما اگر بتوانند موفق شوند جریان فرهنگی پرشور علیه نظام و حاکمیت برای نسل های بعدی هدایت کنند و ما ایثارگران ، نیز آنان را تایید کنیم و این بزرگترین موهبت الهی برای حفظ انقلاب اسلامی را دچار تردید کرده ، تا این پشتوانه انقلاب و نظام دچار اضمحلال اندیشه شود ، تا اگر در برابر مقاومت آنان قرار بگیرند بتوانند با این الفاظی های فریبننده ، ایثارگران را از سنگر دفاع از حفظ انقلاب و نظام ، به سنگر سلطنت طلبان جابجا کنند ، تا با یک تیر دو نشان زده و ما را در برابر عداوت با نظام اسلامی قرار دهند تا در برابر دفاع از آن!
هر چند این موضوع در بین خود ایثارگران محلی از اعراب ندارد ، در بین مردم عادی غیر ایثارگر دهان به دهان شده و در فضای مجازی ، بازخورد زیادی داشته است و اگر همین مطلب برای آنان نیز تحلیل و تفسیر شود ، آنان نیز در کم و کیف پشت پرده سخنان ملکه سابق ، قرار خواهند گرفت . زمانی که در فضای مجازی مانند اینستاگرام ، پستی از لحظه شهادت یک جوان می گذاشتیم ، کامنت می گذاشتند این شهدا تربیت شده زمان قدیم و نسل گذشته هستند و معلوم بود رسانه های تکنولوژی جدید ، چه نافذ در ذهن این قشر اثرگذاری کرده و متاسفانه متولیان فرهنگ ایثار و شهادت در کشورمان ، در بیان رسالت خود کوتاهی کرده و فکر می کند هنوز با شیوه سنتی دهه 60 زمان جنگ تحمیلی ، می تواند نسل جدید مطالبه گر را اقناع کند!
پر واضح است که تبعات و پیامدهای تورم حاد و پیچیده و افزایش نرخ بیکاری و گرانی لجام گسیخته و... بر زندگی روزمره، امانِ مردم را میبُرد
سخن پایانی ؛ در حالیکه در شرایط اقتصادی و مدیریتی ، عدهای از مسئولان نسبت به ایثارگران کوتاهی و جفا می کنند و در برابر مردم عادی در این شرایط امان بُریده خود ، در رسانه به شعارهای در واگذاری رانتهای دولتی برای ایثارگران می نگرند ، دچار پیشداوری نابجا شده و متاسفانه به ایثارگران را نسبت های ناروائی می دهند مانند (ساندیس خورهای حاکمیت و ...) که ما داریم مفت می خوریم ، می خوابیم ، از دولت و ملت طلبکاریم ، در حالیکه خود ایثارگران می دانند ، این باور چقدر به مظلومیت ایثارگران دامن زده (آش نخورد ، دهان سوخته) ، یعنی قضاوت نابجای گروهی از مردم عادی ، بی توجهی عده ای از مسئولان و این موضوع طرح شده نشان می دهد ، چگونه فرصت طلبان سلطنت سابق به دنبال انحصار عقیده ، حتی در میان ایثارگران به حساب منافع خود هستند ، تا به بازگشت قدرت خود مشروعت مردمی بدهند ، زیر اگر ایثارگران مانند جانبازان و خانواده شهدا با حاکمیت و نظام ، دچار زاویه شده و تضاد منافع پیدا کنند ، رسانه های موذی بیگانه آنرا سوژه پررنگ می کنند تا دراذهان عمومی با بهره گیری از رسانه های نوین با همان شیوه جنگ نرم بگویند : ایثارگران هم رضایت خاطر ندارند و در صورت هر فشاری به جمهوری اسلامی ، هیچ گروهی در برابر آنان نه تنها مقاومت نکرده ، بلکه با طرحهای خیانت باری چون دادن وکالت به شازده پسر ، آینده کشورش را چشم بسته دودستی واگذار می نمایند ، اما 43 سال است که به بن بست خورده اند ...!!!
استاد گرامی مشتاقانه در انتظار مطالب دیگر شما و پوزش از اطاله کلام
با تجدید مراتب احترام . قنبری وفا