10 فروردين 1403 / ۱۹ رمضان ۱۴۴۵
شناسه خبر : 98703
دوشنبه 22 اسفند 1401 , 10:23
دوشنبه 22 اسفند 1401 , 10:23
پربیننده های امروز
مقاله و یادداشت
دلنوشته ای برای برادرم حمزه
رمضان مرتضی آخوندی
گلزار شهدای تبریز قدم میزدم...
سید علیرضا آلداود
پاک بودن دامان نظام از تخلفات برخی نامزدان و منتخبان
امانالله دهقان فرد
تعاون و اقتصاد جمهوری اسلامی
محسن ناطق
کفّار افرادى بىتفاوت و بهانهگیر هستند!
احمدرضا بهمنیار
متن ها و مکث ها
سید مهدی حسینی
نگاهی به معایب و محاسن تک فرزندی و چند فرزندی
سعیده نام آور
بهارِ دوستی، خانه ای درخورد دیجیتالیسم
سید مهدی حسینی
نکاتی پیرامون قبل و بعد از انتخابات
امانالله دهقان فرد
بازگشت قدرت به صحن منَشاء تحولات بزرگ
سیدمحمدرضا میرشمسی
منافع ملی، بزرگی و مجازی سازی
سید مهدی حسینی
ادبیات ایثار و شهادت
عیدانه ای برای مجاهدان بی مثال وطن
شهیدگمنام
مثل شهدا
مجتبی رحماندوست
قهرمان را باید مثل یک قهرمان تشییع کرد!
زهرا خراسانی
گزارش و گفت و گو
از خودگذشتگی
فاش نیوز - یکی از شبهای زمستان که برف روستا را سفید پوش کرده بود، اسحاق گفت: «دختر عمو، برو خانة بابای من و یه کلنگ بگیر و بیاور. اگه پرسیدند میخواهی چکار کنید هیچی نگو...»
به خانة پدرشوهرم رفتم و کلنگ را آوردم. پرسیدم: «میخوای چیکار کنی؟»
- برای این که در خونه رو از جا بردارم.
اسحاق این را گفت و شروع کرد به کندن! همانطور که کار میکرد ادامه داد: «می برمش برای همان پیرزن و پیرمردی که چند روز پیش بردمت خونهشون.»
یادم آمد با هم به خانة پیرمرد و پیرزنی در تایباد رفتیم که از یک پلاستیک برای در خانهشان استفاده کرده بودند. برف آنقدر زیاد بود که درون خانهشان هم رفته بود. آنها حتی هیزم یا کُندهای نداشتند که آتش درست کنند! برای گرم کردن خودشان زیر یک لحاف و کرسی کوچک رفته بودند.
کارش که تمام شد پرسید: «بالاخره این رو ببرم برای اونها؟ ثواب دارههااا.»
گفتم: «اشکالی نداره، میتونی ببری.»
در را روی شانهاش گذاشت و بیرون رفت.
همان شب، هر طور که بود خودش را به تایباد رساند و در را برای خانة پیرمرد و پیرزن نصب کرد.
خاطرهای از شهید اسحاق اسدی جیزآبادی
راوی: رضوان اسدی، همسر شهید
مریم عرفانیان
منبع: کیهان
نظری بگذارید
بدون ویرایش از شما
آخرین اخبار
زنگ خاطره
روایتی از نماز خونآلود یک رزمنده امدادگر
عبدالحسین قاهری
مثل گندم درویمان کردند
علی کرمی
روایتی از فوتبال پیرمردها مقابل دشمن بعثی
محمدعلی نوریان
معرفی کتاب