شناسه خبر : 98803
شنبه 27 اسفند 1401 , 09:47
اشتراک گذاری در :
عکس روز

ساختارِآگاهی و قوقولی خروس در سَحَرِ دیجیتال

افکار مهم نیستند، اما پاسخ شما به این افکار مهم اند؛ پرسشِ مهم این است: چه چیزی افکار را کنترل کرده و تعیین می کند فرد از شر افکار منفی رها شود...

فاش نیوز - از آنجا که تمثیل راه استدلال را کوتاه می کند؛ باید گفت به راستی در سحر و سپیده دم دیجیتال، خروس قوقولی قوقو خوانده ولی هنوز آفتاب نزده است.

ساختار آگاهی، یکی از مفاهیم اصلی در جامعه شناسی شناخت است، و بر افکار مثبت و منفی( ویژگی ذاتی بشر) نیز اشاره دارد.

"« افکار مهم نیستند، اما پاسخ شما به این افکار مهم اند؛ پرسشِ مهم این است: چه چیزی افکار را کنترل کرده و تعیین می کند فرد از شر افکار منفی رها شود یا در دام ناراحتی عمیق و مداوم گرفتار شود(1)»"

برای پاسخ، به لحاظ نظری اگر از ندانم کاری ها و کژکارکردی ها و بحث از مسائل اقتصادی و... بگذریم! ناگزیر باید به همان امر دیجیتال بسنده کنیم....

در جریان جدال میان "طرح نو متأخرین با بساط کهنه ی قدما" بسیاری از ساز و کارهای مرسومِ آگاهی سازی و رهایی از افکار ناخوشایند! به مثابه لباسی مندرس به گازر سپرده شده تا بشوید و روی بند پهن کند! 

بیش از سه دهه است که ایرانیان در گیر مسائل منفیِ حاصل از فناوری فکر غربی شده اند. پمپاژ قرائتی خاص از سبک زندگی روزمره در فضای جامعه و فرهنگ، آرامش روانی را از خانواده ها می گیرد و اضطراب ایجاد می کند!

مفروض است:

در سَحَر دیجیتال؛ جدید ترین محصول الکترونیک «ژاکتی طلایی و تک سایز!» است که با الهام از قصه ی طوطی و بازرگان طراحی شده! وتبدیل به روپوش مورد علاقه ی برخی از دختران دانش آموز گردیده است.

 پرتو افکنی بر:

  • انحصار ساختارِآگاهی و تبلیغ؛
  • چراییِ بالا رفتن تدریجی تقاضای محصول جدید؛

و جستجوی پاسخ برای سوال از جنس تار و پود و هدف از این تخصیص و تحدید؛ نکات مهمی را پدیدار می کند.

داستان پیشرفت تکنولوژی دیجیتال و نقش آن در مسئله ی مسموم سازی! ضرورت بازنگری در سیاستِ قهر با اساتید پر تجربه ی دانشگاه های علوم اجتماعی و اندیشکده های سیاسی را نیز نشان می دهد!

 حداقل برای کسانی که این داستان را فقط تا نیمه خوانده بودند؛ وقایع نیمه دومِ سال! فصل تقسیم تاریخ به قبل و بعد از دیجیتال و بخش نتیجه گیری را بازگویی کرد!

فرضیه

الف: تأمل در رویکرد اهالی کلبه ی الکترونیک به قصه ی طوطی و بازرگان! نافهمی عمیق آنها از هنجار آرمانیِ دخترِ امروز و مادرِ فردا؛ در تفکر ایرانیان را آشکار می سازد!

ب: تمرکز «نیکوکاران خبیث (با خوانش چانگ)» بر افرادِ به لحاظ جسمانی ضعیف تر! تداعیِ نوعی داروینیسم اجتماعی و فراهم کننده ی نا امنی برای ایراندخت؛ می شود.

ج: شتاب نوآوری دیجیتالی و تأثیر معنادار بر ساختار آگاهی در برخی والدین گرامی، موجب پراکندن افکار منفی شد.

 

رَویه ها و فهم کارگزاران از جهان اجتماعی (جامعه و فرهنگ) در هر قلمرو سرزمینی، بر ساختار آگاهی سایه می گستراند. مثلا دانش آموزان تحت تأثیر قانون گذاری و قواعد و رویه های مورد نظر متولیان امر سیاست قرار دارند.

اساسا «دنیا با کار برد قواعد (چگونگیِ عمل در یک شرایط اجتماعی خاص) و مبتنی بر رویه ها ساخته می شود (2)» پرتاب خانواده ها به دام ناراحتی عمیق از رهگذر مسموم سازی دانش آموزان دختر! و کنترل افکار؛ رویکرد ی تازه و پیچیده و بسیار دوراندیشانه است!

پرتو افکنی بر منطق درونیِ هیاهوی بی سابقه در گسترش تفکر منفی نسبت به یک «جنایت بزرگ و موجب ناامنی روانی جامعه» که هنوز اثبات نشده است؛ یکی از مهمترین خلاقیت! های رُویه ی تاریک امر دیجیتال را پدیدار می کند.

از دیدگاه جامعه شناسیِ شناخت؛ در داستان مسموم سازی، این سیاهچاله با ایجاد:

  •  انشعابِ ذهنی؛
  • نا امنی روانیِ اجتماعی؛
  • بی اعتمادی به منابع رسمی خبررسانی؛

و القای هیجان و بالا بردن اضطراب؛ توانایی خود را هویدا ساخت.

جامعه پژوهان با مشاهده ی طلوع ستاره ی دیجیتال در آسمان عصر جدید؛ پیش بینی کردند که این تکنیک منابع و مراجع شناخته شده ی اطلاع رسانی و آگاهی سازی را به تدریج متزلزل می کند....

  هیا هوی حیرت افزا در بلوای مسموم سازی و کُپی برداری وتکرار کلید واژه های مرسوم در شبکه های اجتماعی از سوی برخی از والدین محترم و در شهرهای مختلف! درستی یافته های خوشه چینانِ خرمن سخن دانی دردانشِ جامعه شناسی سیاسیِ تکنولوژی را اثبات کرد.

همچنین جای خالی تبیین علمی و ارائه ی بحث های تفصیلی در زمینه های:

  • « جهانِ در حال شدن
  •  چرخش روانی در سیاست(3)»
  • « اهمیت نهادهای اجتماعی در شکل دهی به هنجارهای فرهنگی(4)»

و تأثیر نوآوری های فناورانه بر اندیشه و نقش« تکنولوژی روان بر زندگی روزمره» در رسانه های رسمی را نشان داد.

 در غیاب جامعه شناسی سیاسی روانکاوانه و عدم تبیین علمی رویدادها، ارائه ی آگاهی کاذب شیوع می یابد و در نتیجه امر خطیر کنترل افکار و تعیین شیوه های رهایی از ناخرسندی های زندگی روزمره به دست بی کفایتِ! دیجیتالیسم می افتد.  

اینکه برخی از والدین بزرگوار، باور دارند دروغ هایی که در" شب نشینی با رسانه های آن ور آب "شنیده اند راست است! یک دلیل مهم دیگر نیز دارد:

" بی اعتمادیِ حاصل ازمشاهده ی هرگونه سوء مدیریت و کژکارکردیِ برخی افرادِ به ظاهر نیکوکار که «چانگ» و «حافظ »آنها را نابکار  و توبه فرما! نامیده اند."

 صد البته دو نکته ی مهم دیگر را نیز نباید از نظر دور داشت: یعنی تأثیر معنا دار افتادن بارِ بخشی از امر تعلیم و تربیت و تهذیب بر دوش تکنولوژی آموزشی؛ و عادی شدن «بی جهت به خداوند سوگند خوردن،[که] چیزی جز بی حرمتی به نام او نیست!(5)»

 دیجیتالیسم همواره نتایج پیش بینی نشده ای در جامعه دارد. چنان که مشاهده شد، این «اَبَررخداد (6)» در مسئله ی مسموم سازی؛ پیش از اثبات افکار بعضی از والدین عزیز و محترم را کنترل کرد و آنها را در دام ناراحتی عمیق گرفتار ساخت....

 نه والا بالله! گزارشگران و نه حتی شیرین زبانیِ دانش آموزان بوی سمّ نشنیده ی کلاس اولی! مقبول نیافتاد.

 انحصار بیداری صرفا به قوقولی خروس در سحر دیجیتال! آینده ای نگران کننده را پیش روی جامعه قرار می دهد!!!

بنا بر نَقلِ راویان اخبار و ناقلان آثار و طوطیان شکرشکن شیرین گفتار:

« یک خروس با چند مرغ و جوجه هایشان در خانه ای زندگی می کردند. مرغها و جوجه ها از آغاز زندگی مشاهده می کردند که در سحرگاهان ابتدا خروس قوقولی می خواند و سپس خورشید طلوع می کند.

 تکرار مداوم و هم زمانی این دو رخ داد زمینه ساز تشکیل این باور شد که چون خروس می خواند و آنگاه خورشید طلوع می کند، پس آواز خروس عامل اصلی بیداریِ خورشید و طلوعِ آن است.

تا آنکه یک روز صبح متوجه شدند که خروس ناخوش است و نگران شدند اگر آواز نخواند فردا از خورشید خبری نیست. دارو و دوا درمان و سوپِ مرغ ها اثری نبخشید. هنگام غروب مرغ ها و جوجه ها نگران بودند فردا چه عواقب ناگواری دامنگیرشان خواهد شد، و در انتظار وقوع فاجعه در یک کنج کز کرده بودند...

با گذشت زمان کم کم هوا روشن تر شد و خورشید در آمد... جوجه پَر طلا از مادروخاله ها پرسید امروز خروس آواز نخواند و خورشید طلوع کرد! پس شاید طلوع خورشید هیچ ربطی به آواز خروس نداشته باشد.

مادر جواب داد: عزیزم خورشید با آوازخروسِ دهاتِ بغلی بیدار شده وگرنه در خواب می ماند. جوجه متقاعد شد!(7)»

چنین القائات ساده انگارانه ای در ساختار آگاهی،حد اقل دو واکنش را بر می انگیزد:

  •  چابک سوارانِ میدانِ دانشِ جامعه شناسی سیاسیِ تکنولوژی توسن خوش خرام سخن را اینگونه به جولان درمی آورند:

« تکنولوژی با فربه تر شدن در جامعه،  اساساً نظام اجتماعی دیگری را بَر می سازد؛

 و از اهمیت و اعتبار اخلاق سنّتی و قدرت معناسازی آن در زندگی روزمره می کاهد.»"

  • صرافانِ سَرِ بازارِ معانی نیز با توجیه تبدیل پول به مذهب مختار! و شالوده شکنی از آرمان مقدسِ مادرِ فرداییِ ایراندخت! برای تأسیس شعبه! به مدارس دخترانه می روند.

بدون شک، مهمترین پیامد چربیدن پولِ این صرافانِ ماهر در بازارِ سرمایه سالارِ غرب پسند! بر استدلالِ چابک سوارانِ میدان علم و فرهنگ! ساختن حلقه ای جدید ازمسئله ی مسموم سازی برای زنجیر اغتشاش خواهد بود.

به طور کلی «تلفیق تکنولوژی با تکنیک های پیچیده ی روان کاوانه » و تعارض آن با دین و آزادی و زندگی روزمره! بلایی است که کمترین اثر آن افزایش اضطراب و احتمال افسردگی اجتماعی است!"

با فرایند تدریجیِ دیجیتالی شدن نظام تعلیم و تربیت،آینده سازان ایران اسلامی از همان کلاس اول ابتدایی پا منبری دائمی واعظ دیجیتال و مُعتَکفِ دیرِ گوگل! شدند و در میان رایانه ها بالیدند...

البته این امر به هیچ روی به معنای پرهیز از «خدمات علمی و فناوری" های-تِک" و دانش بنیان» نیست....

 تحقیقات نشان داده اند که در «دوره ای در فاصله کودکی و بزرگسالی؛ فرد برای هویت یابی دست به آزمایشگری می زند.(8)»

بر همین اساس، دایه های مهربان تر از مادر که از ذوق و شوق و ابتکار و استعداد بر و بچ ایرانی جماعت! به خوبی خبر دارند؛ به طمع افتادند تا به عنوان مثال متناسب با مطالب درس 5 (رهایی از قفس) از کتاب فارسی چهارم ابتدایی؛ از میان دانش آموزان برای ایفای نقش در داستان مسموم سازی بازیگر انتخاب کنند!...

« بازرگان، چشمش به طوطی ها بود که ناگهان دید یکی از آنها به خود لرزید و از بالای درخت افتاد و...»

بنا بر انصاف، این دقت نظر لمیدگان بر صندلی راحتی در کلبه ی الکترونیک در ساحل اقیانوس آرام؛ و به روی صحنه بردن مجّانی و نمایش گسترده ی این داستان در شهرهای مختلف، احسنت واجب! شده است:

"«در این ساحل و در اواخر دهه ی 70 - 60 م. با از هم گسیختگی پیوند دلار و طلا و پیدایش دلار نفتی؛ اختراعات  شگفت انگیزِ میکرو - الکترونیک جوانه زد(9)» و استاد و دانشجو را به شعف آورد... «قشر پیشانی و مغز این مکان دانشگاه استنفورد در کالیفرنیا  بود. (10)»"

 استفاده ی سوء از دانش دیجیتال؛ باعث شد سیاست مداران خبیث با نگرش داروینیسم اجتماعی و طعمه سازی از معصوم ترین عناصر جامعه ی ایران اسلامی در اجرای طرحی پیچیده و دوراندیشانه! در تصوری باطل «رقیبِ هم قدرتِ خود را در صورت امکان منهدم کرده و از میان بردارند؛(11)» اما لعن و نفرین همه ی آزاد اندیشان جهان را تا ابد برای خود به ارمغان آوردند.

نتیجه گیری:

اگر در بر همین پاشنه بچرخد و برای ساختار آگاهی دهی درست و اعتماد ساز چاره اندیشی نشود؛ دیجیتالیسم به تدریج با ایجاد تزلزل در مرجعیت های سنتیِ آگاهی؛ علیه نظم اخلاقی موجود! نزاعی تاریخی به راه خواهد انداخت.  ...

سررشته ی ناامنی روانی حاصل از مسموم سازیِ "معصوم ترین عناصر جامعه" در سیر تکاملی امردیجیتال و استاندارهای دوگانه ی آن! قرار دارد.

به موازات اغتشاش اخیر، این امر بار دیگر زنگ بیدار باش را برای متولیان امور فرهنگی و اجتماعی به صدا درآورد!

 کنترل افکار در سَحَرِ دیجیتال باعث شد تا« عده ای فراوان از انسانها زیر نفوذ عده ای چنین اندک درآیند؛(12)» و به تعبیر طباطبایی «فاتحه ی حریم زندگی خوانده شد؛» شاید دلیل الفاتحه! دروغ بزرگ «دموکراسی [باشدکه] به چنان فسادی دچار شده که فقط خدا می داند.(13)»

دیجیتالیسم در همین سحرگاه تولد!  با تبلیغ این دروغ؛ بر خانواده و اخلاق و ادامه ی نسل تأثیری معنادار گذاشت! تا میلِ قلبی و «اسرار گناهکاری ملل ثروتمند» برملا نشود.

«چانگ» نمونه ای از این دروغ را نشان داده:

«تنها راه برای جان سالم به در بردن از فجایعِ حرکت بر خلاف موج تاریخی[؟] پوشیدن ژاکت مهارکننده ی طلایی تک سایزی است که[غرب] در مسیر خود به سوی پیشرفت آن را برتن داشته و هیچ جایگزینی ندارد... (14)»

مهندسان کلبه الکترونیک دراوایل دهه ی 1980 با درکی اساسا اشتباه از فهم و شعور و غیرت و مرام و منش جوانان  ایرانی و تحریف تاریخ؛ پس از پایان ساخت و افتتاح کلبه نه تنها نردبان را انداختند! بلکه موانعی جدّی (بحران های رنگارنگ سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و...) ایجاد کردند.

درست است که با ورود جهان به عصر دیجیتال برخی کارگزاران تاجر پیشه ی دولتی با «بی خردیِ خویش و نادانی!» نخواستند پیام «ناصر خسرو» مبنی بر اینکه «در مسجد جای سجده را بنگر/ تا بر ننهی به خار پیشانی» را بشنوند...

اما بافندگان ژاکت تک سایز! با قرار گرفتن در پشت بام کلبه ی الکترونیک و انداختن نردبان! با تبختر به مردم کشوری که نیاکان آنها بشریت را وارد دالان تاریخ کرد! حکم می کنند که فعلا« به زیر نردبان بنشین!»

و با تبلیغات دروغین همین هایی که" از پله ها بالا رفته و در پشت بام بالا و پایین می پرند!" را تنها زمینه ساز طلوع آفتاب عالمتاب! معرفی می کند.

بدتر از همه اینکه عدم چابکی و پویایی اقتصادی مزید بر علت شده تا پس از عقب نشینی کنونیِ عرف و فرهنگ در برابر القائات شبکه های اجتماعی! و دگرگونی تدریجی رنگ و روی کوچه و خیابان! کُپی برداری کمرنگ از روی قصه ی طوطی و بازرگان؛ را به پای نظام سیاسی بنویسند!...

علاوه براین، زمینه سازی اجرای نمایش مسموم سازی با بازی برخی نو گوگلیان! موجبات نگرانی و ناراحتی عمیق برای والدین دلسوز؛ و تاریخ فردا! را فراهم کرد.

اشاره به تاریخ فردا از این رو حائز اهمت است که برنامه های درسی آموزش و پرورش در ایران امروز علی رغم همه ی تلاش های صادقانه و شبانه روزی و کسب موفقیت های چشم گیر و افتخار آمیز جهانی؛ حس و روحیه ی متناسب با مسائل سیاسی و اجتماعی کشور را به قدر کفایت در دانش آموزان ایجاد نمی کند....

 و در نتیجه بخشی از نسل جدید نسبت به مسائل ملی آن گونه که باید و شاید مسئولیت پذیر نیستند.

بجای سخن آخر

«همیشه دختر امروز مادر فرداست؛» و در مورد ارتباط این امر با ماهیت دیجیتالیسم حرف های غیر معمول و البته جالب توجه و گفتنی هست که باید آن ها را به سمع و نظر مخاطبانی دیگر و غیر از دوستان بسیار فهیم و مخاطبان عزیز و دانای سایت وزین فاش نیوز رساند....

با این امید که دریچه ای جدید و متفاوت از فضای ذهنی ای که به آن عادت کرده اند؛ در اندیشه ی ایشان باز کند و آنها را با مسائل پیرامونی خود پیوند دهد!

هرچند مسئله ی مسموم سازی ایراندخت «هزار نکته ی باریکتر ز مو» دارد! اما «خوشش باد آن نسیم صبحگاهی/که درد شب نشینان را دوا کرد؛» و با اشاره به ناامنی روانی حاصل از مسموم سازیِ "معصوم ترین عناصر جامعه" و با صلابت و قدرت! در واقع کلام بانوی ادبیات ایران را نیز به یاد اهل نظر از طایفه ی انصاف آورد:

چو ناخداست خردمند و کشتیَش محکم

دگرچه باک زامواج و ورطه ی طوفان

رمز و راز این صلابت و خردمندی و استحکام را شاید بتوان در مهم ترین ابتکارِ فکریِ « فوکو» جستجو کرد. آنجا که در ادامه ی پاسخ به سؤال « حسین [ع] کیست؟» می گوید:

"«... پس از کشتار سپتامبر [17 شهریور] به ایران وارد شدم، به خودم می گفتم با شهری وحشت زده روبرو خواهم شد. در آن جا مردمانی شاد و مسرور دیدم، از ترس خبری نبود و حتی شجاعت شان بیشتر هم شده بود؛ مردم در انقلاب شان خطر مسلسل هایی را که همیشه در مقابل شان قرار داشت، پشت سر گذاشته بودند.( 15)»"

نکته ی پایانی:

«مارتین انالز» «رئیس سازمان عفو بین الملل در سال 1354 رسما اعلام نمود که در هیچ کشوری از جهان وضع حقوق بشر اسفناک تر از ایران نیست! (16)»...

هرچند گفتمان انقلاب اسلامی چشم اندازی روشن از احیای تمدن درخشان اسلامی در جهان امروز ایجاد کرده است، اما «مادامی که فهمی عمیق از سبک دینداری در عصر تکنولوژی و تحولاتی که در رفتار و عملکرد ایجاد کرده! به دست نیاید؛ سیاست گذاری برای احیاء این تمدن، آب در هان کوبیدن و گره بر باد زدن است. (17)»

یک نکته از این معنا! گفتیم و همین باشد.
 

منابع:

  1. آدریان ولز؛ راهنمای عملی درمان شناختی،اضطراب و افسردگی
  2.  حمیرا مشیر زاده؛ تحول در نظریه های روابط بین الملل
  3. سجاد ستاری؛ گفتارهای نو در جامعه شناسی سیاسی
  4. اسمیت و دیگران؛ اقتصاد سیاسی بین الملل در سده ی بیست و یکم «موضوع ها و تحلیل های معاصر»
  5. و.ت. جونز؛خداوندان اندیشۀ سیاسی، جلد دوم
  6. سجاد ستاری؛ « قدرت و وضعیت استثنائی در ایران» فصلنامه دولت پژوهی پائیز 1401
  7. علی صاحبی؛ تمثیل درمانگری، کاربرد تمثیل در باز سازی شناختی
  8. ف. فیلیپ رایس؛ رشد انسان« روان شناسی رشد از تولد تا مرگ»
  9.    ژان-ژاک سروان شرایبر؛ تکاپوی جهانی
  10. نیکلاس کار؛ اینترنت با مغز ما چه می کند؟
  11. ملک یحیی صلاحی؛ اندیشه های سیاسی غرب در قرن بیستم
  12. نیل پستمن؛ زندگی در عیش مردن در خوشی« زوال فرهنگ در بستر عشرت، در عصر رسانه های تصویری»
  13. ویل دورانت؛ درباره ی معنای زندگی
  14. ها- جون چانگ؛ نیکوکاران بد طینت «اسراری از گناهکاری ملل ثروتنمد و تهدیدی برای خوشبختی جهانی»
  15. میشل فوکو؛ ایران: روح یک جهان بی روح
  16. صادق زیبا کلام؛ مقدمه ای بر انقلاب اسلامی
  17. کارل میچم؛ فلسفه ی تکنولوژی چیست؟

* دکتر سیدمهدی حسینی

اینستاگرام
به نام حق
عرض سلام ، ادب و احترام خدمت استاد بزرگوارم دکتر حسینی
اکنون که مدت زیادی است که اگر قابل باشد در مقام شاگردی شما ادای تکلیف می نمایم ، خداوند بزرگ را شاکرم که از پی شاگردی شما ، مطالب و درس های زیادی آموختم که به غیر از شما شخص دیگری ، نمی توانست این چنین برای بنده مفید واقع گردد.
روزی را به یاد می آورم که در قدیم ، که برای بنده نقطه عطفی محسوب و در یکی از مطالب شما یکی از دوستان عزیز مخاطب ، که متاسفانه اکنون مدت زیادی ما را از حضور خود محروم نموده ، به شما خرده گرفتند که سخنان شما فهمش سخت است ، جالب این بود آنچنان که این عزیز خودشان را معرفی کرده بودند ، از تحصیلات آکادمیک بالا هم برخوردار بودند ، که در آن مطلب ورود کردم و با لحن دوستانه جوابشان را دادم ، که از شما بعید است با این میزان تحصیلات سخنان استاد را فرا نمی گیرید و یکی از جملات شمارا مثال زدم که متن دقیق این سخن را به یاد ندارم ، اما با این محتوا مرزهای خیر و ثواب ، خوبی و بدی به یک کلیک دست و یک کلیک مغز مشخصه خوبی و بدی است و این جمله در بیان یکی از مکتب های فلسفی امروز تفسیر و تعبیر نمودم ، آنروز گذشت ولی اعتراف می کنم ، نکته ای از همان مطلب برای بنده روشن شد ، که گویا در پی معانی اصطلاحات روز آنچنان به دنبال به قول خودتانism) ها) گشتم که از معانی اصطلاحات ادبیات فارسی خودمان غافل شدم ، چرا که به خودم آمدم دیدم هر چی یاد گرفتم اصطلاحات "ایسم" است و از ادبیات فارسی غنی خودمان خیلی غافل شده ام و هنگامی که مطالب شما را دنبال میکردم تا به امروز ، اصطلاحات ادبی فارسی زیادی به کار برده اید و دیدم اگر معانی آنها را نیز ندانم ، بیشتر مطالب شما برای بنده نیز قابل درک نیست و اصطلاحاتی که بعد از آن از شما آموختم مانند : تباکی ، مطایبه آمیز ، رطب و یابس ، نهضت ردیه نویسی و ...که کمیت و کیفیت فراگیری حاصل از مقام شما را به مراتب بیشتر کرد.
پس از آنکه شما مطالب زیادی از سوی افرادی مانند هانا آرنت نظریه پرداز برجسته مکتب توتالیتاریسم (تمامیت خواهی)، هربرت شیلر و پروفسور فرهنگ رجایی ابراز داشتید که برایم بسیار جالب بود ، چرا متاسفانه در زمان تحصیل اساتید محترم ما به جز کتاب و جزوات درسی از منابع غیر درسی سخنی به میان نیاورده و ما از آشنایی با اندیشه های این افراد محروم بودیم و پس از آن وقتی به آدرس های مستقیمی که دادید و سخنرانی دکتر فرهنگ رجایی تحت عنوان ( آسيب شناسي انديشه ورزي در ايران معاصر) در آذر 98 و به تازگی نیز سخنان دکتر رجایی پیرامون کتاب : (هانا آرنت ، محبت به دنیا ، زندگی یک زن بی وطن) ترجمه خود ، دکتر رجایی آذر ۱۴۰۱ که به راستی لذت بردم و برایم بسیار آموزنده بود ، که صادقانه همگی را مدیون شما هستم و بازهم صادقانه اعتراف می کنم تا کنون هیچ فردی به اندازه شما برایم منبع آگاهی نبوده و حتی آدرسها هم به درستی مسیر انجامید.
هرچند کوشش نداشته وندارم همیشه در مطالب شما ورود پیدا کنم و سعی می کنم گاه و بیگاه چیزی بنویسم ، که بدانید حتماً پیگیر مطالب شما هستم ، بصورت ساکت و تلمیذ ، برای مثال در آخرین مطلب شما که به موضوع (تله ایثار) اشاره فرمودید ، تله ایثار در یک مجموعه بنام طرحواره در موضوع بسیار تخصصی در حوزه روانشناسی است و این تله های طرحواره خودش ۱۸ نوع تله های زندگی وجود دارد ، که نه تنها بخواهد برای یک ایثارگر پیش بیاید برای هر فردی شاید این تله زندگی به وجود بیاید ، که از زمان پیاژه معرفی شد و در زمان جفری یانگ فرگیر شد و خودم حوالی سال ۹۸ در تست اینترنتی طرحواره جفری یانگ شرکت نمودم و آن را تحلیل نمودم ، ولی نمیخواستم در مطلب شما خلط مطلب کنم و این رشته دراز را بگشایم و فقط یک اشاره به آن کردم ، که متولیان امر از آن بی تفاوت نگذرند.
حال با توجه به ایام سال جدید میخواستم بابت تمام این زحمات از شما تشکر کنم ، ضمن اینکه هرگاه در مطالب شما کامنت گذاشتم و اظهار نظر کردم ، شما با اصطلاح "عزیز دل برادر" که از الفاظ رضا متقالی بود به ظرافت طنز گونه ای ، بنده نوازی نمودید که همین برایم جای دلخوشی بود که این چنین مطایبه آمیز سخن به میان آورده و بنده را مخاطب قرار می دادید ، استاد گرانقدرم بابت تمام این نکات ریز و درشت که از شما آموختم سپاسگزارم و سال خوب ، همچنان عمرباعزت و سرفرازی را برای شما آرزو دارم . بابت عیدانه چه کند برگ سبزی است تحفه درویش . پوزش بابت اطاله کلامم را پذیرا باشید.
با بدو احترام
یکی از زیباترین سخنان هانا آرنت : جهان سوم واقعیت نیست ، بلکه یک ایدئولوژی است
بانام و یاد خدا
جناب مرتضی قنبری وفا ؛ عزیز دل برادر و مهربان و با صفا و متواضع
با تشکر از نوشته ی سرشار از محبت و وفا ودوستی و درس آموز حضرتعالی
درود خدا برشما که قلم زیبایتان نشانگر روح والا و دیگر دوستی و ایثارتان است.
اما بعد:
1. از آخر شروع کنم. عزیز دل برادر؛ چون به زیبایی اشاره فرمودی می گویم! این تکه کلام را خیلی جلوتر از فیلم مارمولک و هنر پیشه ی توانای کشورمان که الحق و لانصاف بعد از آژانس شیشه ای شاهکار هنر بازیگری ایشان بود؛ از دوست جانباز قطع نخاع دکتر مرتضی رضیعی آموختم؛
2. دکتر که برادر شهید هم می باشد و در حالی که با افتخار بر صندلی چرخدار تکیه زده و بازی بزرگان را می نگرد! از دانشجویان ممتاز دانشگاه تهران( دانشکده ی پزشکی ) است که موفق شد به درجه ی علمی فوق تخصص پوست دست یابد !(و اکنون بایکی از مصائب عمومی جنگ / مشکلات کلیوی) دست و پنجه نرم می کند و ازهمه بر ایش التماس دعا دارم؛ (بحق محمد و آل محمد(ص))! ... درخطاب به بنده و برخی از دوستان دیگر؛ صمیمانه ترکیب دلچسب و روح نواز( عزیز دل برادر) را بکار می برد و حقیقتا لذت می بردیم!
3. بدون تعارف قلم شیوا و فن بیان و نکته سنجی و مسئله آموزی !... و تحلیل تست اینترنتی طرحواره جفری یانگ ؛ نشانه ی برازنده بودن صفت استاد برای حضرتعالی است ؛ بقیه اداشو در میارن! دررابطه با این موضوع بسیار تخصصی در حوزه روانشناسی؛ صرفا به منابع محدود و در دسترس از جمله ( زندگی خود را دو باره بیافرینید جفری یانگ ؛ و تحلیل رفتار متقابل ، ون جونز ؛ و یکی دو منبع دیگر در همین زمینه رجوع نمودم)
4. از اشاره ی دوست بزرگوارم در ذیل آن مطلب همچنین ابراز محبتتون در مطلب پیش از آن و سایرمطالب بسیار سپاسگزارم.
5. اتفاقا چقدر خوب می شود که حضرتعالی و سایر دوستان وارد بحث شوید و ... حقیقتا به این باور رسیده ام که نقد بیرحمانه ی مطلب بزرگترین لطف و هدیه به نگارنده است! و امید وارم شما دوست عزیز و فرهیخته ام و سایر مخاطبین بسیار عزیز و گرامی دریغ نفرمایید!
6. ضمن تشکر از نگاه کریمانه ی حضرتعالی, با شما هم نظر هستم که (متاسفانه در زمان تحصیل اساتید محترم ما به جز کتاب و جزوات درسی از منابع غیر درسی[کمتر] سخنی به میان [ آ ]ورده و ما از آشنایی با اندیشه های این افراد محروم بودیم ) ولی به لطف خدا فرصت مناسبی برای جبران فراهم شده است؛ بخصوص آرنت را که پرفسور رجایی گفت به دانشجوهای «علوم سیاسی» در کشور کانادا وضع بشر اورا تدریس می کند!
7. ولی دانشجوی "علوم انسانی" در اینجا شاید بعد از فراغت از تحصیل فرصت بیابد که مثلا نگاه آرنت به قابلیت انسان برای کردار نامیرا وتوانایی او برای بدست آوردن نامیرندگی و طبیعتی الهی و... ( وضع بشر صفحه 56) را بخواند و در آن بیاندیشد و یا از دریچه ی نگاه هگلینها نیز ببیند که واقعیت انسانی با خطر کردن در پیکار جانبازانه در پی آزرم و آبروی محض محقق می شود ...( خدایگان و بنده صفحه34)
به هر حال ؛ ضمن تشکر از متولیان حسینیه ی فاش نیوز و ضمن تبریک فرا رسیدن سال جدید و همچنین سومین ماه از فصل عاشقی.
و التماس دعای بیش از پیش در ایام سحر و پیش از افطار
همواره پیروز سربلند باشید
ایام بکام و به امید دیداری دوباره
با پوزش از تصدیع اوقات
نظری بگذارید
نام خود را وارد نمایید
متن نظر را وارد نمایید
مقدار صحیح است
مقدار صحیح وارد کنید
بدون ویرایش از شما
آخرین اخبار
تبلیغ کانال فاش در ایتابنر بیمه دیفتح‌الفتوحصندوق همیاریخبرنگار افتخاری فاش نیوز شویدمشاوره و مشاوره تغذیه ویژه ایثارگرانسایت جمعیت جانبازان انقلاب اسلامیانتشارات حدیث قلماساسنامه انجمن جانبازان نخاعیlogo-samandehi