دوشنبه 07 فروردين 1402 , 09:00




در سایه کملطفی جامعه و مسئولان
زندگی جهادی همسران جانبازان اعصاب و روان
م - اغلب همسران جانبازان خود با میل و افتخار خدمت به جانباز را تقبل کرده اند اما در عنفوان جوانی ازدواج کردند و خدایی اش هم همسران جانبازان جهاد کردند؛ چون آن موقع نمی دانستند مشکل اعصاب و روان و موج گرفتگی اصلا یعنی چه. رفته رفته با مشکلات جانبازان آشنا شدند و کمتر کسی تاب و تحمل این را داشت که با یک نفر که سر کوچکترین حرفی یا عملی که برای دیگران عادیست اما در خانواده جانباز اعصاب و روان همسر و فرزندان آسیب های فراوانی دیدند و گاهی حتی دست و اعضای همسر یا فرزندان شکسته و بچه ها فراری از خانه شده اند.
نه تفریحی، نه سفری، نه ارتباطی حتی با فامیلی بوده و خلاصه عین زندانی محکوم به حبس ابد با اعمال شاقه بوده اند. البته به قشر جانبازان توهین نشود؛ چون در درمان روح و روان آنها کاری توسط مسئولین به موقع انجام نگرفته؛ دردها در جانباز جمع شده و آنها در اثر فشارهای روحی، کمبودهای مادی و نداشتن امکانات و عدم رسیدگی کارشناسی شده از طرف مسئولان ذیربط در محیط خانه، با اعضای خانواده درگیر می شوند و کار متاسفانه به جدایی و طلاق کشیده و فرزدان آسیب زیادی می بینند.
همسران از درد و فشار تکیده شده اند و حق برستاری هم شده آش نخورده و دهان سوخته که بعضا می گویند شما همسران که حق پرستاری می گیرید. در حالی که بیشتر و اکثر همسران هرگز از این حق استفاده نکرده و دست خالی بوده اند و زحمات آنها را حتی پرستاران دوره دیده هم نمی توانند انجام دهند. پرستاران یک روز کار و یک روز استراحت دارند اما همسران جانبازان تمام شیفت هستند و حتی بخدا شب ها هم درست و حسابی استراحت نمی کنند.
حالا در صورت فوت و شهادت جانبازان، وجدانا حق چه کسی جز همسرش ضایع می شود و در سنین میانسالی که خود آنها هم دچار انواع بیماری های روحی و افسردگی و جسمی و حرکتی هستند، آیا ظلم نیست دست آنها را اینگونه خالی می کنید و آنها را سربار فرزندان می کنید که بعد از شهادت همسرشان، از بچه ها پول بخواهند؛ چرا؟ چون حقوق را برابر با فرزندان خانه می دهید. آیا مادر چرخ زندگی را می چرخاند یا بچه ها؟ خرید و میهمانی و خرج و مخارج زندگی افتاده دوش مادر و باید از بچه بخواهد مقداری به او پول بدهد؟ این انصاف بود و هست؟ این چه قانونیست؟ نصف مادر، نصف فرزند، حقوق می گیرند.
بنده ۳۶ سال هستش که ۳ ساعت خواب بی کیفیت ،با زور دارو شب زنده داری می کنم .
بقیه عوارض بماند .
کی حاضره بک عمر بی خوابی بکشه؟؟؟؟?؟؟
جانباز موج انفجار .
تشخیص ptsdشدید.
فقط کنترل میشه .
با دارو و کمکی ورزش .
اعصاب و وان بهم بریزه زندگی آدم آتش میگیره .




موضع موچ گرفتگی در صورتجلسه سانحه وجود دارد و کمیسیون بهداشت و درمان نزاجا یا کمیسیون 120 نیز تعیین درصد قطعی کرده اما کمیسیون بنیاد طفره میرود و ایراد بنی اسراییلی گرفته تا درصد و خدمات مربوط را ارایه ندهند. اما از جانب خداوند بطور اتفاقی با پزشکی آشنا شدم که اعتقاد داشت مشکلات اعصاب و روان یا موج گرفتگی ربطی به افسردگی ندارد بلکه موضوع اختلال استرس هست لذا با اینکه سالها توسط پزشکان بنیاد درمان افسردگی داشتم راضی شدم تا درمان افسرگی مزمن را ترک کنم و طبق تجویز پزشک درمانهای اختلال استرس را شروع کنم. گرچه هزینه داروهای خارجی که هیچوقت بنیاد قبول نکرد خیلی زیاد شده و مادام العمر باید مصرف شوند اما خوشبختانه از آن زمان درمانها نتیجه بخش بودند و با پیگیری اقای دکتر ساقی که پرونده ام را به جریان انداخت قادر به کار شدم و به دنبال ادامه تحصیل امسال توانستم در آزمون دکتری شرکت کنم میدانم باور کردنی نیست جانبازی که هنگام حمله عصبی وارد تاریکی مطلق شود و حوادثی که میدانیم بگذراند لیکن از جانب خداوند و پیگیری دوست گرانقدر آقای دکتر ساقی بتواند قادر به کار شود و ادامه تحصیل بدهد واقعا باور کردنی نیست اما حقیقت دارد و همیشه دعا گوی دوست عزیزمان هستیم.