تاریخ : 1402,یکشنبه 28 خرداد13:36
کد خبر : 101059 - سرویس خبری : شهدا

مأموریت مخفی سحرگاهی



فاش نیوز - آقا وحید، سومین پسرم بود، مادر بودم و نگرانش. وقتی می‌گفت می‌خوام برم سوریه، نگرانش می‌شدم، ولی چیزی بهش نمی‌گفتم، روزها حال خوبی نداشتم و شب‌ها تا صبح نمی‌خوابیدم‌، ولی با خودم می‌گفتم؛ بالاخره نیاز هست که این بچه‌ها برن.
پسرم آقا وحید زمانی‌نیا دوست داشت که بره. منم مایل بودم که وحیدم از خودش و کارش چیزی برای ما تعریف کنه. ولی او چیزی نمی‌گفت.بهش می‌گفتم:
- مادر! شما ساعت ۳ یا ۴ صبح کجا می‌ری؟ می‌گفت:
- مامان کار داریم!
بعد از شهادتش فهمیدم که صبح به اون زودی‌، برا بردن حاج قاسم و انجام کارهاشون از خونه می‌رفت بیرون.
موضوع: شهید مدافع حرم وحید زمانی‌نیا 
منبع: روایت مادر شهید، کانال قرارگاه شهدا
 
* ابوالقاسم محمدزاده

منبع : کیهان