تاریخ : 1402,جمعه 20 مرداد20:55
کد خبر : 102655 - سرویس خبری : شعر

با چای روضه بود که دل‌ها جلا گرفت


با چای روضه بود که دل‌ها جلا گرفت

محسن پالیزدار

وقتی دلی شکست، یقیناً بها گرفت

در سرسرای عرش معلا سرا گرفت

قربان عاشقی که دلش بیقرار شد

بعد از نماز شب، ز خدا کربلا گرفت

یادم نمی‌رود که به اعجاز تربتت

وقت اذان صبح، مریضی شفا گرفت

حال و هوای هیئتتان خوشتر از بهشت

با چای روضه بود که دل‌ها جلا گرفت

بال مگس کلید معمای چشم ماست

چشمی‌که اعتبار ز آب بقا گرفت

«صد مرده زنده می‌شود از ذکر یا حسین»

ارباب ما شفای مسیح از خدا گرفت

زهرا نوشت نامه، خدا هم قبول کرد

باید وجود گریه‌کنان را طلا گرفت

بال ملک به زیر قدم‌های زائرش

اما خودش ز دار جهان بوریا گرفت

تفسیر سوره‌ای که به نیزه نشسته است

باید فقط ز دختر شیر خدا گرفت

تن‌های کشتگان همه در زیر سم اسب

خورشید اهل بیت، روی نیزه جا گرفت

وقتی فضای روضۀ مکشوفه گشته باز

خواهی بگویمت که چرا دل نوا گرفت؟

مادر میان قتلگه و شمر هم رسید

مویش کشید و بعد برید و هوا گرفت

لرزید دست و پای کریهش ولی به عمد

سر را مقابل حرم و بچه‌ها گرفت

خورشید هم تحمل این صحنه را نداشت

فوراً غروب کرد و عالم عزا گرفت

محسن پالیز دار