تاریخ : 1402,شنبه 25 شهريور17:55
کد خبر : 103576 - سرویس خبری : جانبازان

آقای قاضی‌زاده، پرپرشدن مظلومانه جانبازان پیش چشم شما نتیجه سیاست تخریب خلاق است یا تخریب اخلاق؟!


آقای قاضی‌زاده، پرپرشدن مظلومانه جانبازان پیش چشم شما نتیجه سیاست تخریب خلاق است یا تخریب اخلاق؟!

ابراهیم برادر شهید هم بود و با مادر حدود ۸۵ ساله خود زندگی می‌کرد و این مادر از جگرگوشه خودش مراقبت می کرد؛ در حالی که خود این والده معزز شهید نیاز به نگهداری و پرستاری داشت. حدوداً چهار ماه پیش تماسی با او داشتم. گفت ضایعه نخاعم تا گردن پیش رفته و...

فاش نیوز - بر اساس رویه معمول هر چند روزی به یکی دو نفر از دوستان و آشنایان تماس می‌گیرم و احوالی از آنها می‌پرسم. امروز پنج‌شنبه ۲۳ شهریور، هنگام نماز ظهر به ذهنم رسید با او تماس بگیرم و احوالی بپرسم. زنگ زدم اما کسی گوشی را جواب نداد. شب برای هیئت به منزل یکی از دوستان مشترک رفتم. همین که وارد شدم گفت، ابراهیم رفت! گفتم کدام ابراهیم؟ گفت، ابراهیم موحد. برایم خیلی غیرمنتظره نبود؛ چون قریب سه سال بود که با وضعیت بسیار بسیار سختی زندگی می‌کرد.

او جانباز ۷۰ درصد با یک پای قطع بالای زانو و یک پای دیگر بسیار داغان، دچار بیماری نادری شده بود که نخاع او را نیز درگیر کرده بود و روز به روز سطح بی‌حسی‌اش از پایین به بالا پیشروی داشت. ابراهیم که با این یک پای قطع شده موتورسوار قابلی بود و تمام رفت و آمدش را با این وسیله انجام می‌داد، از چند سال پیش که این مشکل را پیدا کرده بود، رفت و آمدش محدود و تقریباً خانه‌نشین و رفته رفته ویلچری شده بود.

ابراهیم برادر شهید هم بود و با مادر حدود ۸۵ ساله خود زندگی می‌کرد و این مادر از جگرگوشه خودش مراقبت می کرد؛ در حالی که خود این والده معزز شهید نیاز به نگهداری و پرستاری داشت. حدوداً چهار ماه پیش تماسی با او داشتم. گفت ضایعه نخاعم تا گردن پیش رفته و دستانم دارد از کار می‌افتد. دیگر نمی‌توانم از ویلچر روی تخت بروم، یا از روی تخت روی ویلچر بیایم. سوال کرد که آیا می تواند برای مدتی در یکی از آسایشگاه ها اقامت داشته باشد. گفتم پیگیری می کنم. در اولین اقدام با معاونت بهداشت و درمان بنیاد تهران که خود از فرزندان معزز شهداست تماس گرفتم و وضعیت ابراهیم را توضیح دادم و از ایشان در خواست کردم که کسی را مامور کند و به صورت حضوری گزارشی از وضعیت ابراهیم تهیه و در صورت امکان، در یکی از آسایشگاه‌ها بستری گردد. ایشان دو نفر از مددکاران را برای سرکشی به منزل او فرستاد. متعاقباً از او سوال کردم که مددکاران اعزامی چه کردند؟ گفت آمدند چند لحظه نشستند و گفتند چون با اسنپ آمده ایم نمی‌توانیم خیلی بمانیم و رفتند. مجدد از معاون بهداشت و درمان پیگیری کردم. با یکی از آسایشگاه‌ها هماهنگ کردند که در اتاق مهمان آن آسایشگاه تختی به او بدهند.

با ابراهیم تماس گرفتم گفتم چنین امکانی وجود دارد. می‌خواهی استفاده کنی؟ گفت اگر در اتاقی که انفرادی نباشد نمی‌توانم بستری شوم؛ چون از طرفی مشکل مزاجی دارم و از طرف دیگر چون تعادل دمای بدن ندارم، چه در تابستان، چه در زمستان هم پنکه روشن می‌کنم و هم سیستم گرمایش؛ و لذا حتماً باید اتاقی مستقل باشد.

لازم به یاد‌آوری است گویا جانبازانی که در اتاق مهمان آسایشگاه ها بستری می‌شوند، نمی‌توانند از امکانات پرستاری استفاده کنند و فقط اسکان و خورد و خوراک فراهم است. با مسئول آن آسایشگاه‌ها صحبت کردم؛ که آنها هم اظهار داشتند امکانات آنها فقط در حد اتاق مهمان است نه بیشتر. مجدد با مسئول رسیدگی به امور ویژه بنیاد مطلب را در میان گذاشتم و خواهش کردم برای سرکشی به منزل ابراهیم برود و هر طوری شده برای مدتی او را در یکی از آسایشگاه ها بستری کنند. وی وعده داد که سرکشی می‌کند، اما ظاهراً به این وعده عمل نشده است؛ چون باز هم هیچ کاری برای او نشد.

یکبار هم با دهکده نشاط هماهنگ شد که مدتی در آنجا بستری شود؛ اما او می گفت به دلیل شرایط مزاجی و ... نیاز به پرستار دارد و چون این امکانات در آنجا فراهم نبود، و این گزینه هم منتفی شد. در جلسه‌ای با معاون سلامت و توانمندسازی بنیاد موضوع را مطرح کردم و وضعیت ابراهیم را به عنوان یک نمونه از نیاز و ضرورت به کارگیری فضای مازاد مراکز جامع توانبخشی را به ایشان متذکر شدیم؛ اما باز هم هیچ!

ابراهیم دوسه باری هم سکته کرده بود و مشکل قلبی هم داشت و پزشکان به او گفته بودند قلب تو خیلی اورژانسی نیاز به عمل دارد؛ اما در عین حال با این وضعی که تو داری قطعاً عمل را تحمل نخواهی کرد. در تماس‌های بعدی ابراهیم گفت وضعیتم خیلی به هم ریخته است. الان روی تخت مزاجم به هم ریخته و کسی نیست مرا جمع کند. یکی از مشکلات ابراهیم این بود که به دلیل درگیر شدن نخاع، سیستم اورولوژی و ادرار او نیز مختل شده بود و چون در ناحیه تناسلی نسبتا حس داشت از سوندهای خاصی باید استفاده می‌کرد. می گفت از این بابت هم در مضیقه است و آخرین بار یک فرد خیری با هزینه ۵۰ میلیون تومانی، تعدادی از خارج برایش آورده است. او به دلیل تحلیل رفتن عضلاتش در معرض زخم بستر بود و نیاز به استفاده از تشک روهو داشت که بنا بر شنیده ها از این جهت هم او را در مضیقه قرار داده بودند.

روز های آخر به واقع غیر از پوست و استخوانی از ابراهیم باقی نمانده بود. امروز ۲۴ شهریور تشییع جنازه و تدفین آن جانباز شهید بود و مدیر بنیاد منطقه در مراسم خاک‌سپاری او شرکت کرده بود. شرکت در چنین مراسمی گرچه تکلیف است، اما در خور سپاس و ستایش است. لکن ای کاش در زمان حیات ایثارگران آنچه که باید بشود بشود. ابرهیم با همه رنج ها و آلامش در پشت درب پذیرش آسایشگاه به دیدار معبودش رفت و زندگی خاکی او به اتمام رسید. ان شاالله به پاداش رنج هایش مشمول غفران الهی و در جوار حق جا خواهد داشت. اما ابراهیم های بسیاری از (اولیا معزز شهدا، جانبازان اعصاب و روان، جانبازان نخاعی و قطع عضو و....) هستند که با وضعیت بسیار بد و با سختی های فراوان در منازل زندگی می کنند که می توان با استفاده از امکانات موجود بنیاد، برای نگهداری آنان در مراکزی خاص و به طور مشخص "با به کارگیری فضاهای اضافه و موجود مراکز جامع توانبخشی"شرایط را برای آنان بهبود بخشید.
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
در این فرصت جای این سوال از آقای رئیس وجود دارد که تکلیف ۱۲۰۰۰ تخت خانه های ایثار که آقای رئیس وعده اش را داده بودند، چه شد؟ مراکز جامع توانبخشی که به زعم آقای رئیس نباید کاربری آسایشگاهی داشته باشد، غیر از تعداد انگشت شماری از آنها - آن هم در بخش‌های ورزشی - تقریبا هیچ‌کاربری دیگری ندارند و در فضای اقامتی آن جریان هوا جاری است. امروز برخی از اقشار ایثارگری بیش از هر وقت دیگر نیازمند نگهداری در مراکز استاندارد توانبخشی و آسایشگاهی هستند و عدم درک به‌موقع و تعلل در این امر علاوه بر سخت کردن زندگی بر آنان، عواقب جبران‌ناپذیری را به‌همراه خواهد داشت. اگر قرار باشد ۱۲۰۰۰ تخت خانه های ایثار بعد از ابراهیم ها آماده شود، هیچ عقل سلیمی آن را تایید نمی کند و این واقعیتی است در حال وقوع می باشد و قاطعانه می گوییم.۱۲۰۰۰ تخت خانه های ایثار به جمعیت کنونی ایثارگری وصال نخواهد داد.
 
بارها به آقای رئیس، چه به صورت حضوری و چه مکتوب متذکر شده ایم که در دسترس‌ترین گزینه حل مشکل نگهداری ایثارگران، کاربری آسایشگاهی از فضای مازاد مراکز جامع توانبخشی است. بیایید و نگذارید برای سایر ایثارگران هم باز خیلی زود دیر بشود. از ابراهیم گذشت! بیایید مادر داغدیده دو شهید را در یابید. سخن از انگیزه اولیه ساخت، ساختار و فراز و نشیب‌های مراکز جامع توانبخشی بحث مفصلی است که مجالی دیگر می طلبد.
 
|| دکترحسن ابوطالبی