تاریخ : 1402,دوشنبه 10 مهر11:41
کد خبر : 104090 - سرویس خبری : شهدا

پدر به جای خودش به جبهه برود، من هم به جای خودم



فاش نیوز - خواهر شهید جعفر عباسی تعریف می‌کند: «پدر به جعفر گفت: «من به جبهه می‌روم. تو درس‌ات را بخوان.» جعفر در جواب او گفت: «پدر تو به جای خودت به جبهه می‌روی من هم به جای خودم.» سپس برگه رضایتنامه والدین اعزام به جبهه را جلوی پدر گذاشت!»

نوربالا| پدر به جای خودش به جبهه برود، من هم به جای خودم

به گزارش خبرنگار حوزه حماسه و مقاومت خبرگزاری فارس، شاید در سال‌های اخیر وقتی از اعزام نوجوانی ۱۳ ساله به جبهه‌های جنگ دفاع مقدس می‌شنویم، برایمان چیز عجیبی نباشد؛ اما در سال‌های جنگ این مسأله برای خانواده‌ها امری عادی به شمار نمی‌رفت.

روایتی که می‌خوانید، خاطره‌ای از خواهر شهید جعفر عباسی است که در کتاب «سیرت شهیدان» به قلم غلامعلی رجایی آمده: 

«جعفر نوجوانی ۱۳ ساله بود. روزی رو به پدر که تازه از جبهه برگشته بود کرد و گفت: «پدرجان، حالا نوبت من است که به جبهه بروم.»

پدرم به او لبخندی زد و گفت: «تو درس‌ات رو بخون، جبهه با من.»

چهره جعفر سخت و محکم شد. با لحنی قاطع گفت: «پدر تو به جای خودت به جبهه می‌روی من هم به جای خودم.» سپس برگه رضایت‌نامه والدین اعزام به جبهه را از جیبش در آورد و جلوی پدر گذاشت! 

به پدر نگاه کرد و گفت: «بابا! امضا کن.»

پدر مات و مبهوت مانده بود. پرسید: « واقعاً قصد جبهه داری؟ ولی تو فقط ۱۳ سالته. خیلی کوچیک و ضعیفی.»

جعفر با همان لحن محکم گفت: «تو امضا کن، بقیه کارها با من.»

سرانجام با رضایت پدر به جبهه رفت و جواز بهشت را هم گرفت.»