تاریخ : 1402,چهارشنبه 12 مهر13:16
کد خبر : 104136 - سرویس خبری : مقاله و یادداشت

معانی خوب برای زندگی خوب


معانی خوب برای زندگی خوب

علیرضا رجائی

فاش نیوز - زندگی مثل چرخ و فلک بالا و پایین دارد، نه از پایین آمدن کسی شاد شویم و نه از افلاک رفتن خودمان مغرور. همیشه و در هر کجای این چرخ و فلک، ایمانمان را حفظ کنیم و چرخ و فلک زندگیمان را بدهیم به دست خدا.

 
 مهربان بودن عالی است اما عالی تر این است که از محبتی که کردیم رد بشویم و دریافت کننده محبتمان را مدیون قلمداد نکنیم. ما در اصل کاری برای او نکردیم که انتظار پاسخ از او داشته باشیم. اینکه اخلاقا، جواب محبت، محبت است، درست. اما ما با طرف مقابل کار نداریم. ما برای اطاعت امر پروردگار و رضای او عمل کردیم. نگوییم بشکند این دست نمک ندارد! دست بی نمک دستی است که خیری را به دیگران رسانده و همینطور دراز مانده که کی طرف می خواهد جبران کند.ما مراممان محبت کردن است و همین که محبت می کنیم یعنی از لحظه ای که نیت کردیم پاسخ را از پروردگار هستی دریافت کرده ایم. منتظر پاسخ از هیچکس نباشیم. بی توقع مهربان باشیم.
 
 مهم نیست کف پاتو شستی یا نه؛ حتی مهم نیست کف پات نرمه یا زبر؛ اما این مهمه که وقتی از زندگی کسی رد می شی، رد پای قشنگی از خودت به جا بگذاری؛ همیشه میشه تمام کرد فقط بعضی اوقات دیگه نمیشه دوباره شروع کرد...! مواظب همدیگر باشیم از یه جایی بــه بعد دیگه بزرگ نمیشیم؛ پـیـــر میشیم؛ از یه جایی بــه بعد دیگه خسته نمی شیم، می بُریم؛ از یه جایی بــه بعد دیگه تکراری نیستیم، زیادی هستــیم..! پس قدر خودمون؛ دوستامون؛ زندگی مون و حضور خوشرنگ مون رو توئ صفحات دفتر خلقت بدونیم.
 
 تمام روزهای سختی که فکر می کردیم نمی گذرند، گذشتند! تمام تلخی هایی که گمان می کردیم ماندگارند، از یادمان رفتند! همه شب های سیاهی که طلوع خورشید برایمان آرزو بود، روز روشن را بغل کردند. ما از اتفاق های بد زیادی عبور کردیم، آدم هایی که هم مسیرمان نبودند را از دست دادیم و تیکه هایی از خودمان را برایشان جا گذاشتیم؛ زنده ماندیم و به زندگی ادامه دادیم، و هنوز هم می گذریم و ان شاالله زنده می مانیم و ادامه می دهیم. این واقعیت زندگی است.
 
 آدمی اگر هیچ چیز در این دنیا نداشته باشد، باز هم چیزی هست که باید بابت آن هر ثانیه شادی کرد و آن " زندگی" است. بودن برای عشق ورزیدن به تمام کسانی که ما را در زندگیشان پذیرفته‌اند. ان شاءالله امروز برای تک تک دوستان و عزیزانمان همان روزی باشه که آرزوشو دارند. روزی پر از خیر و برکت و دلخوشی؛ پر از موفقیت و محبت در زندگی...
 
آدم های مهربان در مقابل خوبی هایِ یکطرفه هرگز احساس حماقت نمی کنند؛ چون خوب بودن برای آنها عادت شده. آنها از سر احتیاجشان مهربان نیستند، دنیا را کوچکتر از آن می بینند که بدی کنند. آنها خود انتخاب کرده اند که نبینند، نشنوند و به روی خود نیاورند نه اینکه نفهمند. هزاران فریاد پشت سکوت آدم های مهربان هست. سکوتشان را به پای بی عیب بودن خودمان نگذاریم. مهربان باشیم با مهربانان.
 
اگر ماندنمان حالِ یک نفر را خوب خواهد کرد، بمانیم؛ اگر خندیدنمان یک نفر را می خنداند، بخندیم؛ اگر رفتنمان باری از دوشِ یک نفر بر خواهد داشت، برویم؛ اگر نوشتنمان برای یک نفر زیباست، بنویسیم؛ اگر صدایمان برای یک نفر دلنشین است، حرف بزنیم. مطمئن باشیم با یک گل هم، بهار خواهد شد.
 
در زندگی هدف داشته باشیم. هدف که باشد، به خاطر آن می جنگیم، از سختی ها می گذریم در راه رسیدن به آن از زندگی و همه فراز و نشیب هایش لذت می بریم. طعم فتح قله ها را کسی می چشد که با تمام جانش، مسیر سر بالایی کوه را طی کرده باشد. بعد از آن، قله در تسخیر " اراده " ماست‌.
 
چرا گاهی مجازی های زندگی آدم مهم تر می شوند از حقیقی ها؟ شاید یکی از دلایلش این باشد: ما نسلی هستیم که عادت کرده ایم فقط از دور برای هم زیبا باشیم، هر چه دست نیافتنی تر بهتر... نزدیک هم که می آییم، دنبال عیب ها می گردیم، دنبال نقطه ضعف ها و کمبودها... دور که باشیم اما، خوب سنگ صبورهایی هستیم برای هم، خوب شانه هایی برای سر گذاشتن.
 
در جدول ضرب، دو دو تا همیشه چهارتا می شود. چهار عمل اصلی را یاد گرفته ایم تا فقط اعداد را به بازی بگیریم؟ نه.جدول ضرب را آموختیم، تا عشق، را در محبت ضرب کنیم، حاصلش بشود زندگی. و تفریق را آموحته ایم تا نفرت را از مهربانی کم کنیم و نتیجه اش باشد؛ گذشت. بعلاوه را آموختیم تا همه فرصت‌ها را جمع کنیم و تقسیم را؛ تا شاید ذره ای لبخند، هر روز سهمِ لب ها باشد از شاد بودنمان.
 
خداوند طلوع را در فطرت آفتاب، صبحدم را در فطرت زمین، و تولد را در فطرت آفرینش، نور را در ضمیر خورشید، طواف را در ضمیر زمین، و عشق را در ضمیر آفرینش، قرار داد، تا آسمان، عرصه ی خورشید، زمین، عرصه ی انسان و انسان، عرصه ی عشق باشد. تا شعر و غزل و مستی در معبد سحرگاه فراگیر شود. سحرها را ازدست ندهیم.

وقتش که برسد، زخمِ روی انگشتمان پیوند می خورد. دانه آفتابگردانی که کاشتیم، به عشقِ خورشید، سر را از خاک بیرون میاورد، کسی می‌آید که دستانمان را محکم میگیرد و با کمال میل تا آخر دنیا با ماخواهد آمد. می دانی؟! می خواهم بگویم صبوری کن. به معنای واقعی جمله، همه چیز را به خدا بسپار.

هرگز تصور نکنیم حق با ماست و دیگران خطاکار هستند. اگر احساس کنیم که حق با ماست، همیشه دیگران را سرزنش می‌کنیم و می‌پنداریم که آنان اشتباه می‌کنند! هیچکس را محکوم نکنیم و به خودمان مغرور نشویم. مردم را همان‌گونه که هستند بپذیریم. بی هیچ قضاوتی.

در زندگی هیچ لذتی بزرگ‌تر از غلبه بر سختی‌ها وجود ندارد. لذت عبور از یک پله و رفتن به پله‌ی بعدی، ساختن آرزوهایی جدید و تماشای به ثمر نشستن آن‌ها. هیچ کوششی در این دنیا بدون‌ نتیجه نخواهد ماند. امکان ندارد که دانه‌ای بکاری، و نور خورشید آن را به جوانه‌ای سبز و شاداب تبدیل نکند. اُمیدوار باشیم، و توکل بخدا ادامه بدهیم. بگذاریم اُمیدواری در تلخ‌ترین روزها، هنر ما باشد.

مواظب باشیم. اینجا فضاى مجازى است نکند در عمق تنهاییمان، چمدان دل‌ تنگی هایمان را به نغمه‌ نغمه‌های پوچ و غیرواقعی دلخوش کنیم! یادمان باشد اینجا هرکه و هرچه می‌خواهد، می‌ تواند باشد! قاضی، وکیل، نویسنده، شاعر هنرپیشه، خواننده، مشاور، دکتر، متخصص، استاد... و بدتر از همه در نقاب انسانیت اینجا عناوین پرطمطراق زیاد دارد. حتی به خود ما نسبت می دهند. بی جهت از تو بت می سازند.ستایشمان می کنند. تحسینمان می کنند. برایمان کف می زنند و گاهی هم در حضور بقیه لگدمالمان می کنند! اینجا دنیای توّهم وخیال است اینجا حتى آدم ها به راحتى تغییر جنسیت مى دهند. زن ها مرد مى شوند و مردها زن؛ اما تو باور نکن.

اینجا فضای مجازی است. گولمان نزند، احساسمان را اینجا معامله نکنیم. احساسمان رافقط برای خودمان نگهداریم. اینجا، غارتگران روح آدمی تعدادشان بیشتر از اختلاس گران رنگارنگ شده است. اینجا،عمرمان را رایگان از دست ندهیم. نکند همهٔ عمر به فضای سراب گوشی مان زل زده باشیم. اینجا برایمان هورامی کشند.عده ای مامور بایک کردن های الکی هستند. عده ای در کمین مان هستند تا لغزندگی هایمان را جار بزنند. خوبی هایمان را نمی بینند. بدی های نداشته مان ر اهوار می کنند. جار می زنند. به راحتی آبرویمان را کف نگاه دیگران به حراج می گذارند. خودشان راجلوه گر می کنند. چگونه ؟ با بازیچه قرار دادن احساس پاک ما.

 روزیِ نیکو و حلال را از خداوند طلب کنیم، نه از انسان ها. حال خوش را از او بخواهیم، نه از اسباب مادی. توانگری را هم در اتصال به او جستجو کنیم نه از مال و ثروت. یاری را هم از او بطلبیم و او را بخوانیم و از دیگران دست بکشیم، آن گاه خواهیم دید که بر سر ملک جهان، امیر هستیم. رزق از وی جو مجو از زید و عمر مستی از وی جو مجو از بنگ و خمر   این دم او را خواه و باقی را بمان تا تو باشی وارث ملک جهان "

اگر گاهی صدایت بــــه جایی نمی رسد، هیچ کلامی بیانگر احساسَت نیست، الـفبای حرف ها برایت کم است. نگران نباش. گـــاهـــی با سکــوتت حرف بزن، "سکـوت" از هر فریادی شنیدنی تر است. پروانه ها صدایی ندارند کـــه فریاد بزنند ما زیبا هستیم ولـــی همه دنیا میدانند کـــه پـــروانه زیــــباست.

اگر آبروی دیگران را مانند آبروی خودمان محترم می دانیم؛ خودمان را کنترل می کنیم، نه دیگران را؛ دیگران مرتکب اشتباهی می شوند، آنها را می بخشیم. گلی را می بینیم و بخاطر زیباییش خدا را شکر می کنیم، بیش از آنچه نیاز داریم حرص نمی زنیم، دردهایمان ما را از دیدن دردهای دیگران کور نکرده است. ما انسانی با شرافت، آزاد، مهربان، شاد، ثروتمند و دوست داشتنی هستیم. اگر چنین است، به بزرگیمان افتخار کنیم.
 
علیرضا رجائی