فاش نیوز - تلفن زنگ می خورد
زنگ زنگ زنگ ...
برخیز و بیا
در اولین دورهی تجلیل از همسران که به ابتکار مسئولین جدید بنیاد شهید و امور ایثارگران برگزار می شود.
می پرسم کجا؟
می گویند نمی دانیم!
محتوای برنامه؟
نمی دانیم!
سخنرانی است یا درد دل و واگویه های دردمندی؟
گفتند بیایید و نقد کنید و حرف بزنید.
و من خرسند از این موضوع که بالاخره ما را می بینند و بهتر از آن، ما را می شنوند.
آماده شدیم برای رفتن...
گفتند بیایید بنیاد تا با اتوبوس برویم.
ما را بردند که مبادا جا بزنیم و نرویم و سالن تجلیل خالی بماند!
مدام می گفتند مراسم تجلیل از همسران جانبازان شهید داریم.
به به ... چه چه...
تا رسیدیم، عکسی از شهیدمان به دستمان دادند و گفتند تمام مدت دستتان باشد
رو به دوربین
مودب و منظم و مرتب.
حواستان باشد که عکس را خوب به دست بگیرید؛ مبادا تجلیلتان خدشهدار شود!
نشاندنمان روی صندلی.
آقایی که مانند سلاطین حرکت می کرد و امپراطورهای قرون گذشته را زنده می کرد، با هزار و یک محافظ که با رفتار و زبان بیزبانی
دور باش و کور باش
و
کنار برو، اینجا نمان
آمد و سخنی از ما هم نگفت...
هرچند اگر می گفت هم
لقلقه زبانش بود نه حرف دل و وجدان و نگاه و اندیشه اش.
گویی درکی از عشق و ایثار ندارد.
بلکه فقط میزش را دارد و سفت و سخت هم به آن چسبیده است که مباد دنیای ایثارگران بدون میز بماند!
و در ادامه
کتابی که اتفاقا آن هم به همسران مربوط نبود
رونمایی کرد و....
و با همان شیوهی سلاطینی رفت...!
بله رفت و ما را با گروه سرود نوجوانان
و سخنان مجری خوشحال! تنها گذاشت...
سوال هایی از زبان همسران در جمعیت
بلند بلند مطرح شد
اما آقای سلطان
نه تنها گوش ندادند
نگاهی هم نکردند
سر به زیر،
در میان دستان زنجیرشدهی انبوه محافظان
سریع رفتند.
و اینگونه بود که ما "تجلیل شدیم"!
البته ناهاری سرد و بیمزه و کیفیت هم مهمانمان کردند.
بعد از ناهار واقعا حس کردیم که
ما چقدر خوب تجلیل شده ایم!
ولی نمی دانم چرا بیشتر مترادف کلمه تجلیل به ذهنمان متبادر می شد
(تذلیل، اسیر، سیاهی لشکر، زینت المجالس.....)
نکند واقعا تجلیل یعنی
جمع کردن عده ای
و وقت شش هفت - ساعتهی آنها را هدر دادن،
آوردن آنها در جایی و با آنها عکس گرفتن
و ....
و ما هاج و واج مانده ایم و تعریف جدید تجلیل را هضم نمی کنیم!
همسر شهید تجلیل شده
|| زهرا خراسانی