تاریخ : 1402,یکشنبه 21 آبان19:40
کد خبر : 105369 - سرویس خبری : بدون ویرایش از شما

خطاب به مسئولان بنیاد

مشکلات و درددل‌های یک جانباز اعصاب و روان



فاش نیوز - باسلام و عرض ادب و احترام خدمت ریاست بنیاد شهید و امور ایثارگران و تمامی عزیزانی که که برای این قشر دردمند زحمت می کشند. بنده محمدعلی شاکری، جانباز زیر 25درصد، به شماره کد ملی 0519556437.

ریاست محترم، بنده در عملیات های محرم، والفجر مقدماتی، والفجر یک و در خطوط پدافندی مهران و میمک حدود 22 ماه کنار مدافعان کشور بودم که در عملیات والفجر یک از چند ناحیه بشدت مجروج شدم؛ و باز در منطقه‌ی میمک بار دیگر مجروج و دو بار بر اثر موج‌گرفتگی شدید دچار مشکل جدی شدم. یک بار هم بر اثر حملات شیمیایی دشمن بشدت آسیب دیدم.

از زمانی که از منطقه آمدم، صدها بار به پزشکان و روان‌پزشکان مراجعه کرده ام. در طول این مدت تحت درمان بوده و هستم؛ تا اینکه حدود ده - یازده سال پیش رفتم دنبال مجروحیت. البته از روی ناچاری از همان اول از نظر اعصاب و روان دچار مشکل شدم؛ ولی دیری نپایید که مشکل بسیار جدی شد و دچار دردهای روانتنی و ناخوابی های طولانی‌مدت شدم.

متاسفانه به دلیل عدم آگاهی از عواقب صدمات ناشی از جنگ، تصور نمی کردم که خانواده ام بی‌نصیب بمانند. کار به جایی رسید که ناچار شدم بروم دنبال پرونده مجروحیت. ولی متاسفانه فقط یک مورد از صورت سانحه‌ی اولیه را در بیمارستان شهر قم پیدا کردم. موردهای بعدی که در بیمارستان های ایلام و کرمانشاه بستری بودم، اثری از صورت سانحه اولیه نبود.

براساس همان مواردی که پیدا کرده بودم سازمان ایثارگران و بنیاد شهید اندک درصدی را برایم لحاظ کردند که درصد تعیین شده با صدمات وارده‌ی ناشی از جنگ همخوانی ندارد. بنده حاضرم طول درمان سی و اندی ساله را بیاورم با پنج نفر از دوستانی که بالای 25درصد هستند مطابقت کنند؛ اگر هر پنج نفر بالای 25درصد به اندازه یک‌سوم بنده بخاطر صدمات وارده ناشی از جنگ به پزشکان و روان‌پزشکان مراجعه کرده باشند، نوشته های بنده کذب محض است.

کار به جایی رسیده که حتی با دارو در 24 ساعت شاید احتمال دارد یک الی دو ساعت خواب بی‌کیفیت داشته باشم. در طول این مدت شبی بدون درد برای بنده صبح نشده و روزی هم شب. حدود سه سال است که امروز شده پنج میلیون تومان از طریق بنیاد به بنده می دهند؛ آن هم مابه‌التفاوت داروهایم می شود که بنده و همسرم باید بپردازیم.

بنده از مال دنیا یک آپارتمان 60متری دارم؛ چون خانه که بود با پدر همسرم شریک بودیم، با شخصی ساختیم. پدر خانمم ناچار شد سهم خود را موقت به همسرم بدهد تا مایحتاج زندگی را با اجاره دادن تأمین کنیم. بطور کلی توان کاری غیر بیکاری ندارم. دختری هم دارم که دانشگاه تهران دکترای پزشکی تحصیل می کند. حتی پول کتابش را نمی توانیم بدهیم. ناچارم همان آپارتمان 60متری را هم بفروشم. رفتم بنیاد برای وام مسکن. گفتند باید مسکن بخرید. بنده پول آب و برق را ندارم بدهم؛ چگونه مسکن بخرم. بنیاد وام مسکن را می داد، بنده نه نه همان آپارتمان 60متری را می فروختم، نه اینکه جلوی دیگران دستم را دراز می کردم.

به این سادگی نیست خجالت کشیدن زن و بچه؛ به این سادگی نیست. زمانی که نیمه های شب از درد به خود می پیچم، فرزند دخترم را می بینم که در اتاق کوچکش پنهانی به حال بنده گریه می کند. اینگونه موارد را که می بینم، دنیا روی سرم خراب می شود. بنده طلبکار نیستم. اصلأ با این حال و روز ی که دارم، تمام دنیا را شخصاً به نام بنده بزنند معنا ندارد. هیچ دارویی دردهای روانتنی را تسکین نمی دهد. گاهی فکر خودکشی بشدت آزارم می دهد. بسختی از این فکر نجات پیدا می کنم. گاهی اوقات تا طلوع خورشید کنار درب منزل می نشینم.

نمی دانم برای بنیاد چه تفاوتی دارد که روی همین سند وام مسکن را بدهد که زن و بچه‌ی بنده دربدر نشوند. وگرنه برای بنده چه خانه‌ی هزار متری و چه خیابان و چه بیابان، هیچ تفاوتی ندارد.

ریاست محترم، درصد برای بنده یک عدد است؛ ولی صدمات ناشی از جنگ یک واقعیت. از جنابعالی خواهشمندم که از همکاران بخواهید که بنده مدارک طول درمان بیش از هزار بار را بیاورم تهران که هیچ، حتی برای صدمات وارده به پزشکانی در شهرهای شیراز، قم، اهواز، همدان، یزد، اراک و دهها شهر دیگر مراجعه کردم ولی متاسفانه هیچ نتیجه ای نداشت.

امروز با تجویز پزشکان روزانه بیش از بیست قرص مصرف می کنم؛ داروهایی که یکی از آنها را به شخص عادی بدهی، بنده قول می دهم که حتی اگر صدمتری منزلش باشد، منزل خودش را پیدا نکند.

ریاست محترم، ندرد دل های بنده پایان ندارد. موارد نوشته شده موردهایی‌ست که می شود نوشت. مشکل بنده چندین برابر بیشتر از مواردیست که نوشتم. ریاست محترم، بنده هیچ چیزی نمی خواهم؛ فقط خواهشمندم از همکاران بخواهید که وام مسکن را بدهند تا خانواده ام دربدر خیابان نشوند.

با آروزی موفقیت و سلامتی از درگاه خداوند برای همه‌ی کسانی که برای این قشر دردمند زحمت می کشند. والسلام

|| محمدعلی شاکری