تاریخ : 1402,دوشنبه 29 آبان14:44
کد خبر : 105759 - سرویس خبری : مقاله و یادداشت

دل‌نوشته جانباز دفاع مقدس؛

بنیاد نمی داند که جنگ ما را رها نکرده؟!


بنیاد نمی داند که جنگ ما را رها نکرده؟!

مسئولان بنیادشهید باید بدانند اگر به داد فرزندان شهدا، جانبازان و ایثارگران نرسند، ممکن است چه عواقبی برای میهن داشته باشد...

محمدعلی شاکری

فاش نیوز- مسئولان بنیاد شهید و امور ایثارگران باید بدانند اگر به داد فرزندان شهدا، جانبازان و ایثارگران نرسند، ممکن است چه عواقبی برای میهن اسلامی داشته باشد.

بارها از مشکلات ایثارگران که ناشی از صدمات جنگ است نوشته ام، اما تا این لحظه هیچ پاسخی از مسئولان بنیاد شهید و امور ایثارگران دریافت نکرده ام. چرا که آنها تصور می کنند امثال بنده به دنبال نان و نامیم، در صورتی که به خدای احد و واحد با حال و روزی که دارم اگر تمام این عالم هستی را به من بدهند باز هم لبخند نخواهم زد.

چرا که دفاع از مقدسات و وطن ناموس بخاطر گرفتن درهم و دینار و اجبار به دفاع کردن چنین موردی هم امکان پذیر نیست. به نظر بنده مسئولان مربوطه هیچگونه اطلاعی از حال و روز امثال بنده ندارند، البته نباید هم داشته باشند و گرنه به محض دیدن هرگونه نوشته ای از طرف خانواده محترم شهدا، جانبازان و ایثارگران پاسخ قانع کننده ای می دادند.

متاسفانه مسئولان بنیاد شهید هنوز نمی دانند که جنگ برای ما به پایان نرسیده است، هشت سال جنگ تحمیلی که زیاد مهم نبود. مهم این است که آیا می دانند بر فرزندان شهدا، جانبازان و ایثارگران چه گذشت و چه می گذرد؟

آیا مسئولین می دانند اگر به داد فرزندان شهدا و جانبازان و ایثارگران نرسند چه عواقبی برای میهن اسلامی دارد، هرچند که خیلی دیر شده است؟ آیا می دانند خانواده‌ های ما از صدماتی که ما رنج بردیم و می بریم بی نصیب نمانده اند؟ بارها این مطالب را نوشته ام اما متاسفانه مسئولان هنوز هم بدنبال کاغذ سوخته می گردند.

مسئول محترم بنیاد شهید، بنده می گویم سوختنم اصلأ مهم نیست ولی کاغذ سوخته ارزش بالایی پیدا کرده است. سخن اینجاست که  فقط اندکی از مشکلات خانواده شهدا و ایثارگران گفتنی و نوشتنی است و اصل واقعیت فراتر از این حرف ها است.

بنده از درد و رنجی که می برم هرگز نمی نالم ولی بعد از سالها یک پرونده سفید در بنیاد دارم و از مال دنیا فقط این آپارتمان 60متری است. دخترم در دانشگاه تهران و در رشته دکترای پزشکی تحصیل می کند، البته دو سه سالی است که از طرف بنیاد -که امروز شده ماهی پنج میلیون تومان_ مبلغی را به بنده می هند.

 این مبلغ را هم برای مایحتاج زندگی خرج می کنم، البته در کنار آن باید مقداری از سایرین قرض بگیرم تا پنج میلیون تومان پول داروهایی را که از طریق بیمه برای خود و همسرم نمی دهند را بدهم.

چرا که دارویی را که پزشک متخصص اعصاب و روان برای بنده تجویز می کند را بیمه دی و بنیاد شهید نمی دهد. ناچارم باز هم خودم را فریب بدهم و به پزشک بگویم فلان داروها را بنویسد تا بتوانم آنها را بگیرم. هر چند که پزشک اعصاب و روان بیمارستان خاتم الانبیا (نام نمی برم) گفت: یعنی چه؟

گفتم: یعنی همین مسئولین محترم بنیادشهید هنوز نمی دانند ما جنگ را رها کرده ایم اما جنگ ما را رها نمی کند. ولی تبلیغات زیادی بر علیه ما وجود دارد با این حال به بنیاد رفتم تا وام مسکن بگیرم که گفتن مسکن بخر!

هر چند که بنده ناچارم این 60 متر آپارتمان را هم بفروشم، چرا که فرزند، نوه و دردهای بسیار وحشتناک ناشی از صدمات جنگ را در کنار خود دارم.

رییس محترم بنیاد شهید و امور ایثارگران! مثلاً اگر وام مسکنی که هر روز در رسانه ها خبر و جزئیات آن را می نویسند روی همین خانه 60متری بدهند تا زن و بچه بنده دربدر نشوند آیا قرآن خدا غلط می شود؟ این که نشد طریق انتقال فرهنگ ایثار شهادت به نسل های بعد از جنگ، این شد انتقال درد و رنج و عذاب به نسل های بعد جنگ!

با این همه درد و رنج به خدا سوگند که باز هم بیشتر به فکر کسانی هستم که از بنده شرایط بدتری دارند و کسی هم سراغ سلامی شان را نمی گیرد.

جناب رئیس این همه نوشتم ولی دو مورد را از ته دل برایتان بگویم

داغ دل من که دیدنی نیست
سوز جگرم شنیدنی نیست

 

|| محمدعلی شاکری (جانباز دفاع مقدس)