فاش نیوز - مادر شهید محمد خمری گفت: محمد در اوج مظلومیت و غربت به شهادت رسید و تنها چهار روز از ورودش به مقر راسک میگذشت که به شهادت رسید و هنوز لباسهای محمد در خانه ما هست و با آنها صحبت میکنم.
گروه اجتماعی دفاعپرس: گروه تروریستی جیش الظلم در روز (۲۴ آذر) در عملیانی تروریستی به مقر انتظامی راسک حمله کردند و ۱۱ نفر از کارکنان فراجا را به شهادت رساندند؛ اما مقابله با این گروه تروریستی اولین باری نیست که سبزپوشان فراجا، جان خود را تقدیم امنیت کشور میکنند و آخرین بار نیز نخواهد بود.
بعد از پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی، سبزپوشان انتظامی کشور، در راه امنیت کشور در دفاع از امنیت مرزها و شهرها لباس شهادت به تن کردند. مردانی که به دل عملیاتهای خشن رفتهاند تا مردمانشان در سلامت و امنیت باشند، به جدال با قلدران و عربده کشانی رفتهاند تا امنیت و آرامش را در کوچهها و محلهها هدیه کنند. اما چه بسیار سبزپوشانی که در راه امنیت هموطنان خود، کفن به تن کرده و وقتی از خانه خارج میشوند، میدانند که شاید بازگشتی نباشد؛ پس با اعماق وجود خود از خانواده و عزیزانشان خداحافظی میکنند و می روند و دل به جاده امنیت میسپارند.
در ادامه، گفتوگوی دفاعپرس با «زهرا شهرکی بهرام آباد» مادر «شهید محمد خمری» را میخوانید:
دفاعپرس: محمد چند سال داشت و چه زمانی تصمیم گرفت که وارد فرماندهی انتظامی شود؟
محمد متولد ۱۳۸۱/۶/۲۰ بود. در زاهدان به دنیا آمد و زمانی که به شهادت رسید ۲۰ سال سن داشت؛ فرزندم عاشق پوشیدن لباس نظام و تامین امنیت برای مردم بود و همیشه این را در خانه میگفت.
دفاعپرس: محمد چه زمانی به مقر راسک اعزام شد؟
محمد پس از گذراندن دوره آموزشی در اصفهان یک هفته بود که برای ادامه خدمت به راسک اعزام شده بود و در ۱۴۰۲/۹/۲۴ ساعت دو بامداد فرزندم به دست بدترین آدمها به شهادت رسید.
محمد در اوج مظلومیت و غربت به شهادت رسید و تنها چهار روز از ورودش به مقر راسک میگذشت و هنوز لباسهای محمد در خانه ما هست و با آنها صحبت میکنم.
خداوند محمد را به ما هدیه داد و خودش هم گرفت. من به محمد افتخار میکنم او مایه سربلندی ما است و در راه میهن و وطنش شهید شده و مطمئنم که جای محمد خوب است و از او میخواهم که ما را شفاعت کند.
دفاع پرس: در خصوص ویژگیهای محمد بفرمایید؟
محمد پسری با ایمان و جهادگر بود و در کنار پدرش که کارگر میدان میوه ترهبار زابل است کمک میکرد؛ دلم میسوزد برای پسرم که به آرزوش که خدمت به مردم بود نرسید و تنها پس از چهار روز به شهادت رسید.
نان حلال به بچههایم دادم و محمد پسر بزرگ خانواده بود و من پا به پای بچههام تلاش کردم و این افتخار من است که محمد شهید شده است.
انشاالله پیش حضرت فاطمه زهرا (س) شفاعت ما را بکند و دو فرزند دیگرم به نام فاطمه و میلاد که ۱۹ و ۱۱ ساله هستند قطعا راه محمد را ادامه خواهند داد.
آرزوی من دیدن رهبری است و وقتی آقا را ببینم آرام خواهم گرفت و بغضی که بعد از شهادت محمد همیشه همراه من است کمتر خواهد شد.