تاریخ : 1392,شنبه 06 مهر12:30
کد خبر : 23099 - سرویس خبری : عکس

کاش همیشه هفته دفاع مقدس باشد/تصاویر



شهید گمنام - پنج شنبه است. چهارم مهر ماه92 . آمده ام به مزار شهدا. دلتنگ شهدا و دلتنگ از بدی های روزگار  و زمانه . ورودی مزار شهدا شلوغ تر از همیشه به نظر می رسد.به بنر دم ورودی قطعه 59 نگاه می کنم . مراسم غبار روبی و گلباران مزار شهدا . خوشحال می شوم . وارد قطعه ها می شوم . روی تمام قبور گل های زرد داوودی گذاشته اند . قدم می زنم و چشم می چرخانم میان قطعه ها .

داخل قطعه 29 ، مردی میانسال آنچنان با صمیمیت قاب عکس شهید حاج احمد کاظمی را بغل کرده ، انگار که وافعا" دست به گردن او انداخته . با چه مهری به عکس او نگاه می کند و شیشه عکسش را می بوسد و می رود . در همان جا ، همسر یک جانباز شهید سر مزار همسرش نشسته و به عکس او خیره شده . کاسه ای پر از شکلات هم کنارش گذاشته و به تمام زائران تعارف می کند برای فاتحه ...

دو دختر جوان سر گردان به دنبال مزار شهید پلارک می گردند . از یک نفر سؤال می کنند و با شنیدن شماره قطعه"26" انگار که محل گنجی را یافته باشند، با عجله می روند. گروه گروه  بر سر مزار شهید آوینی می آیند و می نشینند . مردم آخر او را بیشتر می شناسند. همچنین مزار شهید یزدان پرست را که در جوار مزار شهید آوینی ست .

روی تمام قبور گل گذاشته اند اما مثل همیشه روی مزار شهید صیاد شیرازی بیشتر گل گذاشته اند . مردم او را طور دیگری دوست دارند . شاید چون خیلی ها شهادتش را و تدفینش و مراسم غریبانه اش را به یاد دارند . 2 نفر سر قبر جانباز شهید علی لسانی ساندیس خنک پخش می کنند . دختری جوان و چادری سر مزار شهید دکتر مجید بقایی نشسته و با او درد دل  می کند و می گرید. چنان به او نگاه می کند که انگار اومحرم ترین کس اوست .

زن و شوهری جوان و موقر، دست در دست هم آرام میان قطعه ها قدم می زنند و فاتحه می خوانند. چند پسر جوان با موهای درست شده به شکل مد، روبروی قبور خلبانان شهید قطعه 29 می ایستند و با دقت روی قبور را می خوانند . وقتی میان قطعه ها راه می روی، پیرمردها و پیرزن های بسیاری را می بینی که دبه ها و شیشه های بزرگ و کوچک را پر از آب می کنند و به طرف مزار فرزندان شهید شان می برند .

یک روحانی جوان همراه با چند جوان محاسن دار، بالای چند قبر توقف می کنند و روحانی برایشان صحبت می کند . 2 پسر جوان، کروهی از نوجوانان 12- 10 ساله را با خودشان آورده اند و در گذر از قطعه ها از شهدا برایشان می گویند. انقدر جمعیت زیاد است که که یاد راهیان نور می افتی . همسر جانباز شهیدی را می بینم که باغبان بهشت زهرا صدا می کند و از او به خاطر کاشتن درختچه بالای مزار همسرش و رسیدگی به گل های آن تشکر می کند . باغبان ظاهری ساده و صورتی آفتاب سوخته دارد ولی با اخلاصی بی اندازه رفتار می کند که مقام معنوی او را نشان می دهد .

پیرمردی با لباس شهرداری، جارو می کشد و هر از چند گاهی به زائران نگاه می کند . شاید در ذهنش دارد به آدم هایی که برای زیارت شهدا آمده اند فکر می کند و به علت آمدنشان . یک نفر کیک یزدی پخش می کند و می گوید برای شهدا فاتحه بخوانید . از سنگ مزار جدید شهید عباس کریمی در قطعه 24 رو نمایی می کنند .

در قطعه 44، قطعه شهدای گمنام برای خودش غوغایی برپاست. سیدی با لباسی ساده و چفیه به گردن، شلنگی نذر کرده و به یکی از شیرهای نزدیک قطعه وصل کرده و با غیرت خاصی قبور شهدای گمنام را می شوید . ابتدا تصور می کنم از نیروهای بهشت زهراست اما بعد خودش می گوید" من با شهدای گمنام حال می کنم . خودم نذر کرده ام و آمده ام" . شلنگ را به دختر جوانی می دهد و از او می خواهد مزار شهدای را بشوید . مثل خانه خود با دقت و تمیز . می گوید حتما" نیت کن . دست رد به سینه ات نمی زنند . چند خانم می آیند و نیت می کنند و 5 قبر را می شویند ، به نیت پنج تن . چند عکاس جوان نیز از این صحنه های بی نظیر عکس می اندازند،اما خانم ها به این چیزها توجه ندارند. آنها در حال و هوای دیگری هستند...

در قطعه کناری ، قطعه 40 که برای سرداران بی پلاک است مثل همیشه غوغاست . پخش موسیقی دفاع مقدس و نصب عکس های زمان جنگ و مراسم جشنی برای هفته دفاع مقدس ... مردم با حس و حال دیگری به این قطعه می آیند . گاهی یک نفر یک قبر را انتخاب می کند و می نشیند و با او به گفتگو می پردازد . آخر شهدا زنده اند و این را برخی خوب احساس می کنند ...

رو به غروب که می رود گروه هایی از ادارات و سازمان ها نیز به زائران  و مردم اضافه می شوند . چند نفر از جانبازان قطع نخاعی نیز به زیارت آمده اند . چند جوان هم به دور آنها جمع شده اند و با ایشان گرم خوش و بش می کنند. مجری مراسم از جانبازان تقدیر می کند و یادآور می شود که همه مدیون آنها هستند و باید راه ایشان را ادامه دهند . انقدر فضا، فضای خاصی ست که در دل دعا می کنی کاش همیشه هفته دفاع مقدس باشد .

 

جمعه است. پنجم مهرماه . وارد پارک ملت که می شوی ، متوجه می شوی حال و هوای امروز با همیشه تفاوت دارد . وقتی می خواهی از ورودی اصلی پارک وارد شوی از زیر سر دری عبور می کنی که بالای آن نوشته است نمایشگاه دفاع مقدس و بعد از آن چندین غرفه به چشم می خورند که هریک خدماتی را به مراجعه کنندگان به پارک ارائه می کنند .

غرفه ها شامل غرفه هنر دفاع مقدس است که کارهای هنری در رابطه با دفاع مقدس را به معرض دید بازدید کنندگان گذاشته است ، غرفه عکس های دفاع مقدس، غرفه نقاشی دفاع مقدس که تابلوهایی از چهره های شهدا و صحنه های جنگ را به تصویر درآورده اند ، غرفه کتاب دفاع مقدس، غرفه نقاشی کودکان در رابطه با دفاع مقدس، غرفه جذب بسیج و بسیج ادارات ،غرفه رادیوی نمایشگاه و... می باشند .

در همین محوطه ابتدائی ورودی اصلی پارک، نمادهایی از جنگ مانند یک جفت پوتین، یک قمقمه و یک کلاه در ابعاد بزرگ قرار داده اند که ناخودآگاه توجه مردمی را که شاید برخی از آنها بی خبر و یا بی توجه به هفته دفاع مقدس برای گذراندن وقت یا سرگرمی وارد پارک می شوند را به خود جلب می کند . همچنین صحنه زیبایی از پلاک هایی بزرگ که در وسط محوطه قرار دارند و بخشی از وصایای شهدا بر آن نوشته شده است، بسیار مورد توجه است طوری که تعداد زیادی از جوان ها را به خصوص به سوی خود می کشد.

عکس هایی از صحنه های پشت جبهه یا داخل خطوط داخل و بیرون محوطه تعبیه شده اند که نشان دهنده جو آن زمان هستند . همچنین تعبیه اتوبوس اعزام سربازان به خطوط جبهه یکی از زیبایی های این نمایشگاه است که به شکل ویژه ای مورد توجه مردم قرار می گیرد .همین طور سنگر تبلیغاتی که نمادی از سنگرهای خطوط جبهه است و پخش موسیقی ها و اشعار دفاع مقدس که به کلی حال و هوای پارک و همه را عوض کرده است.

بعد از غرفه ها نیز صندلی هایی جهت مراسم جشن به مناسبت هفته دفاع مقدس چیده اند که این مراسم بعد از اذان مغرب شروع شده و تا ساعت 12 نیمه شب ادامه پیدا کرد و با استقبال زیاد مردم روبرو شد .

 

 


کد خبرنگار : 88