تاریخ : 1393,دوشنبه 01 ارديبهشت16:11
کد خبر : 26564 - سرویس خبری : بدون ویرایش از شما

جیب ما جوب است یا بانک؟!



محمد علی جوکار- جهت اطلاع عرض می کنم که اینجانب به علت اصابت گلوله انفجاری قناسه به لگن راستم ومتعاقب آن انفجار حاصله دچار شکستگی لگن ،قطع عصب فمورال پای راست و پارگی روده شدم. در ادامه درمان به علت اهمال کاری بعضی از کارکنان بیمارستان های شهید مصطفی خمینی تبریز و شهدای تجریش، دچار عفونت در ناحیه شکم شدم که بعدا" منجر به پدید آمدن فیستول درناحیه جراحت شد.

برای بستن فیستول ها به بیمارستان بقیه الله اعزام شدم که در آنجا حین عمل جراحی در داخل بدنم گاز اطاق عمل را جا گذاشتند که منجر به عفونت مجدد و وسیع در پای راستم شد که ده روز بعد از جراحی به علت متلاشی شدن بافت های به اصطلاح بخیه ها ترکید. بماند که دوباره کلستوکمی شدم اما این بار با یک زخم باز مواجه بودم که حدود نیم لیتر آب درون آن جای می گرفت و استخوان لگن هم کاملا" هویدا بود.

بعد از هشت جراحی جنرال وحدود پانزده ماه بستری در بیمارستان های مهراد،بقیه الله و خاتم الانبیا برای اینجانب 40/جانبازی در نظر گرفتند که بعد از 25سال در سال 88 با مراجعه مجدد به کمیسیون و معاینه برای اینجانب 65/ جانبازی تعیین شد. اما بعد از سه سال از کمیسیون قبلی برای سائیدگی زانوی پای چپم که مراجعه کرده ام اظهار می دارند که این سائیدگی مربوط به مجروحیت نمی باشد! در حالی که از زمان مجروحیت اتکای بنده به پای چپم بوده و به عبارتی تمام فشار حرکتی و وزن من را زانو و پای چپم تحمل می کرده .
اینکه می گویم رؤسا خودشان حفظند برای این است که نمی خواهند بار مالی جدیدی برای بنیاد ایجاد شود! گویا فقط جیب بنیاد جیب است و جیب بنده وامثال بنده یا جوی آب است یا خزانه بانک مرکزی!
امروز برای اینکه سائیدگی بیشتر موجب آزار و اذیتم را فراهم ننماید، ماهیانه 90 هزار تومان بابت قرص پیاز کلدین که داروئی غضروف ساز است پرداخت می کنم و چون نظامی هستم وتحت پوشش بیمه بنیاد هم نیستم و از طرفی این دارو جزو داروهای بیمه ای نیست، این هزینه موجبات آزار و اذیت جیب من است. البته سعی کردم جوری بیان کنم که به سائیدگی زانوی چپم بر نخورد .
از زمان آقای رحیمیان تا کنون سه تا چهارتا مدیر بنیاد عوض شده اما مسئولین محترم کمیسیون پزشکی بنیاد انگار نه انگار . یکی هم نیست به این عزیزان دل برادر بگوید آن زمان که در صد جانبازان را پایمال می کردید و صدای آنها را در نطفه با جمله معروف«برای رضای خدا رفتید »خاموش می کردید منابع بنیاد محدود بود و با آن منابع محدئود می بایست جوابگوی هزینه های بنیاد می بودید. اما امروز که بنیاد ردیف بودجه دارد واز دولت تغذیه می شود چرا؟ مگر وظیفه دولت رسیدگی نیست ؟ تا امروز یک نفر حتی یک نفر از بنیاد نیامده به من جانباز سر بزند تا ببیند هنوز زنده ام یا نه! بابا اگر بیائید بد نیست! شاید من مرده باشم و این حق پرستاری را خانواده من دارند می گیرند .
بگذریم و بگذریم که بنده جائی شکایت می کنم که دوستان و رفقا نتوانند با اعمال نفوذ رأی را برگردانند البته اگر اعتقاد دارید.
به فرمایش پیامبر «الملک یبقی مع الکفر ولا یبقی مع الظلم »خون شهدا دامنگیر خواهد بود .
والسلام


یک نکته ای را که یادم رفت بگویم این است که هم اکنون هم مفصل فمورال «مفصلی که اسخوان ران به لگن وصل می شود»راست و زانوی چپم دچار سائیدگی بوده. آریتروئید دارو وطبق نظر دکتر شریفی در بیمارستان ساسان «کمیسیون اسئو ملیت لگن» باید تعویض شود. اما آقایان پزشک کمیسیون پزشکی بنیاد به خاطر اینکه 70 در صد شدن بنده بار مالی برای بنیاد دارد اولا" معضل مفصل ران ولگن بنده را با استئو میلیت یکی می کنند و دوما" مسئله زانوی چپم را نیز مربوط به مجروحیت نمی دانند! در صورتیکه زانوی راستم این مشکل را ندارد. پس بنده طی سال های زندگیم مشغول لی لی بوده ام وفقط با پای چپم راه می رفتم که اکنون دچار سائیدگی شده .زد زیاد