اما ما بندهایم و خطاکار. از بندهی ضعیف و خطاکار، هر سهوی بر میآید. ما خود حجاب خود میشویم. راه این، پیدا کردن راه دعاست. خداوند منان که بهتر از هر کس ما را میشناسد، خودش راهِ دعا کردن را هم به ما آموخته است:
آنگاه که موسی علیه السلام به پیشگاه معبود یکتا عرضه داشت: راه دعا را نشانم بده، پروردگار فرمود: «با زبانی که با آن گناه نکردهای مرا بخوان!»
در این سخن نکتهها نهفته است. اول معنیاش آن است که دیگران برای ما دعا کنند. ما که از زبان دیگران خطا نکردهایم، پس دعا در حق غیر، مستجاب است. البته این سادهترین برداشت است. چرا که خرجش یک التماس دعای معمولی است و دعاکننده هم اگر به ذهنش رسید و حالی داشت، دعایی در حق ما میکند.
معنی پختهتر آن است که ما وجودی داشته باشیم که دیگران از ما راضی باشند و خودشان از صمیم قلب برای ما دعا کنند. حسن خلق داشته باشیم یا دست خیری که برای مردم خوب بخواهد. در یک کلام هر چه که برای خودش میخواهد، برای دیگران هم بخواهد. این مرتبه از دعا کردن که دل بر میآید و مستقیماً خواستهای برای غیر است، این احتمال را دارد که بالا رود و به اجابت برسد.
اما برداشت سوم، دعا از زبان انسانهای معصوم و اولیا الله است. کاملترین معنی این حدیث قدسی جایی خودش را نشان میدهد که باعث و بانی عالم خلقت، یعنی رسول خدا و ذریّهی بزرگوارش دست به دعا بردارند و برای ما روسیاهان دعا کنند.
این البته به این سادگیها هم نیست. ائمه اطهار هنگامی برای ما دعا میکنند که از ما راضی باشند. حرف ما حرف آنها و کارمان پیروی از کار آنان باشد. نه این که خدای ناکرده دلشان از رفتار و کردار ما خون باشد.