تاریخ : 1393,چهارشنبه 12 شهريور18:48
کد خبر : 28719 - سرویس خبری : ادبیات ایثار و شهادت

صدای قدم های خورشید



شهید گمنام- صدای پای تو می آید... صدای پای خورشید... خورشیدی که از مشرق مدینه طلوع کرد و در مشهد ایران غروب کرد ... برای همین است که تو را غریب الغرباء می خوانند

با نزدیک شدن به روز یکشنبه، روزهایمان نورانی تر می شود و شب هایمان روشن تر.

صدای پای تو می آید... صدای پای خورشید ... خورشیدی که از مشرق مدینه طلوع کرد و در مشهد ایران غروب کرد ... برای همین است که تو را غریب الغرباء نیز می خوانند امام ضا(ع) !

یکشنبه، یازدهم ماه ذیقعده روز ولادت توست یا امام رئوف! روز ولادت امام مهربانی ها و ضامن آهو... روزی که در آن چشمان باب الحوائج موسی بن جعفر به جمال نورانی و دلنشین نوزادی روشن شد که قدر کرامت و مهربانیش از همان آغاز در چهره اش پیدا بود. نوزادی که مقام هشتمین اختر آسمان ولایت و امامت را با خود داشت و ...

تو غریبی یا ابالحسن! چراکه مأمون تو را به اجبار از شهر و دیار خود جدا کرد و به ایران آورد. تو بار غربت را به دوش کشیدی و رنج دوری و تبعید و آزار مأمون و ... تحمل کردی... سخت... سخت... سخت اما در عوض ما ایرانی ها برای همیشه به داشتن چنین تاجی بر سر و  نشستن چنین سلطانی بر تخت قلب هایمان مفتخر شدیم  و تو شدی نگین انگشتری ایران در مشهد... تو غریبی اما ما نمی خواهیم بگذاریم غریب بمانی! ما هر روز و هر لحظه و هر ساعت دور تو و حرم و گنبد و ضریحت می گردیم. مردم ایران نمی گذارند تو احساس غریبی کنی آقا! نه خودمان حتی کبرترانمان که شایستگی یافته اند شبانه روز دور گنبد طلایی ات پرواز کنند و دانه از حریم مصفای تو برچینند...

یا امام رضا(ع) ! مشهد با قدوم پاک تو مقدس شد و قبله آمال عاشقان و مقصد سفرهای هر روز و هر شب مسافران! تویی که با وجود پر برکتت به خراسان جلوه دادی و شدی پناهگاه بی پناهانی که هرگاه می خواهند خدا را به کسی قسم بدهند، مهربان تر و نزدیک تر از تو نمی شناسند...

سال هاست که هرکس در هر جای ایران دلش می گیرد، می شکند، تنگ می شود یا درد و رنجی دارد ، هوایی می شود و بغض راه گلویش را می بندد و از ته دل می گوید: میخوام برم امام رضا(ع)... می بینی! حتی گاهی مشهد نامش را هر به نام تو واگذار می کند چراکه این شهر به نام و وجود تو ارج و قرب یافته و این تو نیستی که در مشهدی... این مشهد است که در دریای بیکران معرفت و مهربانی تو حل شده و بنام تو تقدس یافته و با حضور پرمهرت، مشهد شده... مشهد...

سلطان خراسان! آتش عشقی که تو در دل های ما روشن کردی ما را اینگونه مشتاق کرده که از راه دور و نزدیک هر روز به احترام و دست به سینه رو به شرق می ایستیم و بعد از هر نماز با عشق و از ته دل می گوئیم: السلام علیک یاابالحسن.. یا علی بن موسی الرضا...


حتی می گویند درخواست هایی که ایرانی ها از امام حسین دارند را ، مولا به تو ارجاع می دهد و حتی برات کربلای ما را هم تو امضاء می کنی... آخر تو صاحب مایی ... تو مولای مایی... حتما" نامه های مشکلاتمان را هم می فرستند که تو بخوانی و امضاء کنی... آه چه لذتی دارد صاحبی چون تو داشتن... مولا و سروری چون تو داشتن... چه لذتی دارد " امام رضا" داشتن و وصل بودن به نوری چون تو !... چه لذتی دارد وقتی یکی از دردت می پرسد بتوانی بگویی نگران نیستم. من امام رضا (ع)  رو دارم....

یا ضامن آهو! تو همان گوهر تابنده ای هستی که خداوند عنایت ویژه شفاء را نیز به تو داده. روزهای زیادی این صحنه عظیم و زیبا و باورنکردنی در صحن و سرایت دیده می شود که بیماری، شفا می یابد و صدها زائر از دیدن این صحنه اشک می ریزند و مشتاقانه به گنبد طلایی ات چشم می دوزند.

راستی سلطان مشهدنشین عشق! آقاجان! می دانی چه چشم هایی آرزو دارند که در روز میلادت و به یمن فرود فرشتگان به زمین و خاک مشهد و صحن و سرایت، توفیق خیره شدن به پرواز کبوترانت به دور حرمت را داشته باشند؟! چه دست هایی آرزو دارند که در روز میلادت، پنجه در پنجره فولاد گره کنند و همه دردهایشان را با اشک هایشان برایت تعریف کنند! چه پاهایی آرزو دارند که در این روز بتوانند بیایند و در باب الجوادت بایستند و اذن بدهی تا وارد حرم شوند ... تا صحن انقلاب آرام آرام قدم بزنند و در میان جمعیت زائران گم شوند. زائرانی که آمده اند تا هم روز میلادت را جشن بگیرند و هم هدیه هایشان را از دستان مهربان امام رئوفشان بگیرند.


یا امام رضا(ع) ! تو که عاشقانت سرشارند و زائرانت بیشمار!

چشم هایی هستند که بیش از بقیه شاید در این روزهای نزدیک ولادتت که قرین لطف و رحمت الهی ست، به سوی مشهد تو چشم دوخته اند و هوای تو را دارند. این روزها که به ایام ولادت تو خیلی نزدیک است یقینا" و بدون شک چشمان صدها مادر شهید به کرم دستان تو دوخته است شاید خبری از جوانان رشید مفقود الاثرشان به آنها برسانی. صدها همسر جانباز و فرزند جانباز و آزاده چشم انتظار شفای همسر و پدر دردمندشان هستند آقا!

تو که جایگاهت در عرش در تصور فرشیان نمی گنجد، می توانی به داد دل همسر جانباز شیمیایی برسی که نفس هایش به شماره نیفتد و صدایش کمتر خش خش کند... اگر دستی از عنایت به سر آن جانباز اعصاب و روان بکشی که نمی داند چه می کند و ... شاید کمی آرام بگیرد و ...

یا امام رئوف! دستت را در این شب ها به روی شانه فرزندان دلشکسته شهید هم بگذار تا کمی از دلتنگی هایشان کم شود ... و دعای همسران دلتنگ جانبازان و آزادگان را مستجاب کن که در روز میلادت دلشاد شوند و دلخوش، و اگر راه دارد آقاجان! یا امام رضا(ع) !

در این چند روزه مانده به میلادت که داری جواز زیارت کرمت را برای روز تولد صادر و تقسیم می کنی، به خانواده ایثارگران که قهرمانند و دردکشیده و عزیز، سهم بیشتری عطا کن تا از خوان کرمت بهره مند شوند و دلشان به آب سقاخانه تو شفا بگیرد. ما را نیز به آبروی خودت و آبروی ایشان، لایق کن.