تاریخ : 1393,شنبه 22 شهريور12:13
کد خبر : 28864 - سرویس خبری : بدون ویرایش از شما

از سرایداری خوشحال است!



جانباز شیمیایی 1- پیرمرد سرش پایین است. رویش نمی شود بگوید اما معلوم است چه می خواهد. دوباره کرایه خانه اش را نپرداخته! 68 سال سن دارد. قبلا" کارگری می کرد. به خاطر چند عمل جراحی توان کارکردن ندارد. هزینه جراحیش با کمک خیرین پرداخت شده. از موقعی که جراحی کرده پسر بزرگش با او حرف نمی زند. از این بابت ناراحت است. روز جانباز، هفته دفاع مقدس و غیره لباس بسیجی می پوشد.

همیشه می گفت مرا دعاکن. تو جانبازی و من هم می گفتم من سرتا پا گناه که باشم که تو را دعا کنم! دست هایش پینه بسته. درد دل می کند. من 39 ماه جبهه بوده ام. در چند عملیات! جای تیری را که خورده نشان می دهد. ریه اش خراب است. پزشک فوق تخصص مجروحیت شیمیایی اش را تأیید کرده. بنیاد قبول نمی کند. اینقدر پول کرایه خانه قرض کرده کلی بدهکار است. از اینکه یک نفر در بنیاد به او گفته کارت درست نمی شود خیلی ناراحت بود.

یک نفر از همسایه ها یک اتاق در مسجد برایش جور می کند تا سرایدار مسجد باشد. چقدر خوشحال است که دیگر کرایه نمی دهد. بعد از مدت ها دوندگی 5درصد جانبازی گرفته. به بنیاد رفته تا ببیند بازنشستگی بهش می دهند که دست از پا کوتاه تر برگشته. یک کپی از مدت جبهه که همه اش را با سپاه بوده و نامه مجروحیتش را می گیرم ببینم چه کار می توانم برایش بکنم. عاشق امام و رهبری است. می گوید این مسئولان پایین دستی هستند که حق و ناحق کرده اند. می گوید من برای رضای خدا رفته ام. اینها را واگذار می کنم به خدا .