تاریخ : 1393,یکشنبه 27 مهر16:58
کد خبر : 29460 - سرویس خبری : بدون ویرایش از شما

بدون ویرایش! مسئولین بخوانند!



من که ازبس این دکتر داخلی چشم ریه ارتویدو...ازمایشگاه ها رفتم و همکاری نبود خسته شدم یک هفته برای اسپری بین بنیاد وداروخانه وبیمه بنیاد طبقه بالا وپایین بری انهم با55 سال وبدن رنجور وضعیف وبخشنامه را پنهان کردن که برویم تهران وبیاییم واجرای ان بعد از مسافرت .ایخدا عاشقان راهت را دریاب :ایا ریه نا نفس ما تحمل بی نفسی را دارد تا تهران بروند غذا وماموریت وبهترین غذا وامکانات و..بازیمان دهند. خدایا چی شد که عده ای نان به نرخ روز خور برخی پست ها ومیزها را درو کردند و خدمت می کنند مگر خودجانبازان چلاق هستند شکر خدا 70% انان هنوز مسیول ومومن به مسیولیتش هست که انهااز تهران بیایند بعد اجرا شود چی میشد معجزه ای میشد وارامش وامنیت توام با سلامت روحی وجسمی بود وخودمون بودیم وخدای خودمان ادمهای بد وفرصت طلب که با زیر پاگداشتن حق یک مشت جوان که جان را در طبق اخلاص گذاشتند وبا امام ره بیعت کرده وصدایش وفرمانش در تاروپود رگهایشان روان وجاری بود میزهای خدمت را پله های ترقی و پست وجیب ها وحساب های بانکی خودرا ....رویم نمیشود بگویم خسته شدم خدایا عاشق کوی تو وابا عبدال.. وابوالفضلت با ریه وپلاتین پا وترکش وموج انفجار تایید شده را 5 %داده اند چون بودجه نیست و دولت زیر بار توان مالی نمیرود ولی اختلاس ومیلیاردها ی خوابیده در حسابهای اقایان انبار وسوداور میشود .خدایا چی میشد خود جانبازان گوشه ای ازاقتصاد کلان وسوداور را دست میگرفتند وخودشان همدیگر را یاری میکردندانها هنوز هم ایستاده اند ووجدانشان بیدار.خدایا خدایا خدایا شکر مرا ببخش نادویدم برای مهر پای برگ دارو ونشد وقتی بخود امدم تمام مدارک کارت ملی وبیمارستانی همسرم گم شدهویایم تاول زده بوداشک ریختم. گفت گریه میکنی خدا روشکر من که رفتنی هستم چیزی مهمان شما نیستم مدارک نباشد بهتر خدایا چطور بگویم از این به بعد پول دارویت را نداریم و اخر ماه هم قرار داد خانه مان تمام شود مجبوریم برویم در روستا نزدیک شیراز زندگی کنیم چون خانه که هیچ ودیعه خانه هم نداریم خدایا حق من وفرزندانم از زندگی این بود وضع او که بدتر از قبل خون هم دفع میکند ومیگوید ریهام زخم است سرفهاش بدتر چشمهایش قرمز ورگهای چشمش متورم وصورتش کبود ای ادمهای میز خدمت نشین ومسیول چطور دلتان می اید حق امثال او را بخورید ای خدا چطور پزشکان کمیسیون قلم دستشان بر روی کاغذ راه افتاد ورقصی کرد نوشت 5%قلم افتاد دوباره برداشت انگار او هم ناراحت از این پایمالی حق ومیگفت ایکاش قرمز بودم تا خط قرمز باطل شد میکشیدم رویم نمیشود وقتی میگویند جانباز چند در صد بگویم 5%تا تهران برای موج انفجار تایید شده اش رفتم میگفت اقا وقتی کیلویی میدادند در این 0 3سال کجا بودی خدایا فرجی کن تا بنیاد جانبازان و...را به دارو دسته اش بخشم که جولانگاهیست برای عده ای چقدر امار5%زیاد است ایکاش کسانی تحقیق وپزوهش میکردند انوقت میفهمیدند که فقط برای دفترچه خدمات درمانی وبستن زبان جانبازان است وعدم استفاده ار امکانات دیگربا با بیدارید وخودرا بخواب زدهاید مگر اینان زن وفرزند ندارند چرا میگذارید این دلاوران 8سال دفاع مقدس جلو خانواده سر افکنئه باشند نه حقوق نه خانه خدا خوشش میاد بعد از 55 سال زندگی در شهر بروند روستا خدایا وقت ظهور اقایمان گل نرگس امام زمام عج نیست چه کسی همسر ومن وفرزندانم را درک میکند فرزندان بالای سن ازدواج وبی سروسامانی وبیکاری وبی خانمانی مارا چه کسی سرفه ها ودردها وشکستن ها و زخمها را چه کسی قفل شدن عضلات وناله های همسرم که رویش نمیشود ولی شدتش وادارش میکند و.....خدایا این زندگیست تازگی که خون هم اضافه شده وروده ومعده و... خدایا مرا ببخش اگر نالیدم ولی حق بده اگر نالیدم در دنیا که برخی مردانش و..نامردمانی پست و وجدان های بیدار ولی خواب