تاریخ : 1393,یکشنبه 18 آبان16:14
کد خبر : 29703 - سرویس خبری : ادبیات ایثار و شهادت

عیار 24



پ . ب - یادته می گفتن عشق را با درد تقسیم می کنند؟...نمی دونم چه سریه امروز هر که بامش بیشتره، درصدشو کمتر می زنن...! من از اینکه طبیبان و عالمان درصد عاشقا را کم می زنن، لذت می برم ...

نترس از اینکه باهات حرف می زنم...آخه میگن کوه به کوه نمی رسه ولی آدم به آدم می رسه ... من از اینکه کوه نبودم ... آنقدر آدم بودم که به تو رسیدم از آدم بودنم لذت می برم .
از قدرت خدا عاشق شنیدن روضه های جانسوز حسین آزاده هستم و هوادار ساقی دشت بلا ... من از اینکه جان می خرم و جان می دهم در صحرای کربلا لذت می برم .
نمی دونم چرا تو که رزمنده اسلام بودی این قدر مهجوری و گمنامی؟! ... آن قدر که رهبرم نگرانته !!!!... البته بگم گمنامی یه حسنی داره ! تو این دنیا که تجربش کردی .. روز قیامت هم یه برگ تردد دست همه رزمندگان اسلام هست ... که بی بی فاطمه زهرا س خودش امضا می کنه ... من به عشق اون امضا از اینکه اسم رزمندگان اسلام مخدوش و فراموش بشه، لذت می برم .

یادته می گفتن عشق را با درد تقسیم می کنند؟...نمی دونم چه سریه امروز هر که بامش بیشتره، درصدشو کمتر می زنن...! من از اینکه طبیبان و عالمان درصد عاشقا را کم می زنن، لذت می برم .

حالا نگی به تو چه که دنبال درصد می گردی ؟ اون وقت دلم از دست تو هم میشکنه ... من از اینکه تو هم دلمو بشکنی لذت می برم!

تقریبا" هم سن بودیم که رزمنده شدیم ... شاید من چند سال کوچکتر از تو ... تو از من دفاع کردی .. منم از تو ... من بابت دفاع از تو حتی مجروح شدم !
وقتی اسلحه ام را به دست می گرفتم ، آنقدر می چکاندم که نوک انگشتام تاول می زد ..  هنوزم بعضی از رزمندگان خاطرات حضور منو در جنگ حفظ کردن..
اما کمتر کتابی خاطرات حضور منو در کنار تو ثبت کرده ! خداییش همین فاش چند بار از من گفته؟ بعد جنگ، عیار منو هم کم گرفتن ... من از اینکه در حماسه هشت سال دفاع مقدس به چشم نمیام، لذت می برم .

همیشه توصیه قدردانی از تو دغدغه و پروژه فکری من بوده ... اما چه کنم کسی به حرفم گوش نمی کنه و من هم مجبورم مثل مولایم سر به چاه فرو ببرم .. من بخاطر پروژه فکریم از اینکه چاه شناس شدم، لذت می برم .

اخوی گلم .. کلبه احزان شود روزی گلستان غم مخور ... آن وقت عیار من و تو به خاطر این همه لذت بردن ها 22 میشه ... و شایدم 24 ...

من به خاطر آن روز ، از اینکه امروز کشکول حسرت ها و جفاها به دست من و توست لذت می برم ..

پس بیا باز هم با لذت بخونیم :
بسوزان عشق جان و پیکراز من
نماند تا که جز تو دیگر از من
بسوزان هر طریقی می پسندی
که آتش از تو وخاکستر از من ...................