تاریخ : 1393,شنبه 20 دي12:30
کد خبر : 30667 - سرویس خبری : ادبیات ایثار و شهادت

عاشقانه همسر یک شهید


عاشقانه همسر یک شهید

از زبان همسر یک شهید

در خیالات خودم، در زیر بارانی که نیست،
می رسم با تو به خانه از خیابانی که نیست


می نشینی رو به رویم خستگی در می کنی،
چای می ریزم برایت توی فنجانی که نیست 


باز می خندی و می پرسی که حالت بهتر است؟
باز می خندم که خیلی، گرچه می دانی که نیست 


شعر می خوانم برایت واژه ها گل می کنند، 
یاس و مریم می گذارم توی گلدانی که نیست 


چشم می دوزم به چشمت، می شود آیا کمی
دستهایم را بگیری بین دستانی که نیست؟ 


وقت رفتن می شود با بغض می گویم نرو
پشت پایت اشک می ریزم توی ایوانی که نیست 


می روی و خانه لبریز از نبودت می شود، 
باز تنها می شوم با یاد مهمانی که نیست 


رفته ای و بعد تو این کار هر روز من است، 
باور اینکه نباشی کار آسانی که نیست

شعر از بیتا امیری