تاریخ : 1393,سه شنبه 28 بهمن14:30
کد خبر : 31967 - سرویس خبری : باغ بهشت

شهید محمد حسن حقانی



به یاد شهید «محمد حسن حقانی»

بسیجی عشق شهادت (حدیث دشت عشق)


 

هنگامی که شکوفه‌های بهاری به هوای نسیم می‌رقصیدند، در سپیده دمی زیبا «محمدحسن» به شادابی گل‌های اطلسی چشم گشود و زندگی روحانی و ملکوتی خود را در دامان پرمهر مادر آغاز کرد. در هفت سالگی به مدرسه رفت و به آموختن، همت گماشت. او جزء دانش‌آموزان ممتاز بود و زیاد مطالعه می‌کرد.آنقدر به مسجد دل بسته بود که ظهر، هنگامی که از مدرسه برمی‌گشت به مسجد جامع می‌رفت و نماز می‌خواند. عضو فعال انجمن اسلامی دبیرستان بود و در مقابله با رژیم شاه و سرکوب منافقین نقش به‌‌سزایی ایفا کرد.از صبر و حوصله‌ زیادی برخوردار بود و در برابر ناملایمات استقامت می‌کرد و نسبت به دنیا بی‌اعتنا بود. در سـال آخر دبیـرستـان هوای جبهه او را راهی دیار عاشقان نمود. در آن جا نیز از کسب علم غافل نماند تا این که در آن شرایط دشوار، دیپلم گرفت و در آزمون دانشگاه شرکت کرد. هم‌رزمش می‌گوید: «روزی حسن را در جبهه دیدم. با دیدن من خیلی خوشحال شد. واقعا روحیه‌ای شاد داشت. بعد از چند دقیقه‌ای به او گفتم: در دانشگاه قبول شده‌ای؟» و او در جوابم گفت: «من در دانشگاهی قبول شده‌ام که استاد آن امام است و به زودی از آن دانشگاه فارغ‌التحصیل می‌شوم.» یکی دیگر از همسنگرانش از عشق بی‌انتهای او و بی‌قراری‌اش برای شهادت چنین روایت می‌کند: «حسن عشق و علاقه‌ زیادی به شهادت داشت و همین آتش عشق که در او شعله می‌کشید، باعث شده بود که او در جبهه برای هرکاری داوطلب باشد. همیشه سخن از شهادت بر لب داشت و می‌گفت: من خیلی دوست دارم شهید شوم. تا اینکه در جزیره‌ مجنون به آرزوی همیشگی‌اش رسید و به لقاءالله پیوست.»