به گزارش ایسنا به نقل از روابط عمومی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات اجتماعی جهاددانشگاهی، در این مراسم که خانوادههای شهید، معاون فرهنگی جهاددانشگاهی و رئیس و اعضای هیات علمی و جهادگران پژوهشگاه نیز حضور داشتند،دکتر قبادی رئیس پژوهشگاه ضمن تسلیت به خانواده شهید حسینیمقدم و بیان مطالبی در خصوص عظمت شهادت در اسلام، از فرزند شهید درخواست کرد خاطراتی از شهید و نحوه شهادتش بیان کند.
محمد حسینیمقدم فرزند شهید حسینیمقدم از سالهای دفاع مقدس و حضور پدر در جهبههای جنگ در عملیاتهای مختلف در تیمهای اطلاعات و شناسایی خاطراتی را از پدرش بیان کرد و از نحوه شهادت ایشان در سامرا و چگونگی آن برای حاضران توضیحاتی داد
در ادامه، دکتر فیض معاون فرهنگی جهاد دانشگاهی از مجاهداتهای شهدا در هشت سال دفاع مقدس یاد و بیان کرد که جنگ و شهادت هنوز هم در عرصه علم و فرهنگ ادامه دارد.
وی از مسعود علیمحمدی، احمدی روشن، مجید شهریاری و داریوش رضایی نژاد بعنوان شهیدان عرصه علم یاد و خاطره آنها را گرامی داشت.
دکتر کمالیزاده مدیر گروه علوم سیاسی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات اجتماعی جهاددانشگاهی هم گفت: عامل بقا و سربلندی اکنون ایران، فداکاریهای شهداست. فداکاری های امروز هم عامل بقا و سربلندی آینده ایران است.
وی شهادت سردار حسینیمقدم را به ملت ایران به ویژه خانواده شهید تسلیت گفت و افزود: فرزند شهید درباره ابعادی از مظلومیت پدر، بواسطه فعالیتش در حوزه شناسایی و اطلاعات، صحبت کرد. بنده میخواهم درباره بعد دیگری از مظلومیت این شهید و سایر سرداران و سربازانی که این روزها در چنین مسیری قدم برمیدارند صحبت کنم. به نظر بنده بعد بسیار وسیعتری از مظلومیت این عزیزان ناشی از عدم درک اهمیت این فداکاریها برای تاریخ و ملت ایران است. در این مجلس مجالی برای بحثهای گسترده نیست، بنده فقط به اختصار به چند نکته و واقعیت تاریخی اشاره میکنم تا حداقل برای خود ما اهمیت این فداکاریها بیشتر مشخص شود. همواره شنیدهایم که باید از تاریخ درس گرفت اما سئوال اینجاست که راه درسآموزی از تجارب تاریخی چیست؟ شاید یکی از راهها این است که تاریخ را نه به منزله سرنوشت پیشینیان بلکه به منزله شرح حالی از وضعیت امروزمان مورد مطالعه قرار دهیم. اگر تاریخ را برای آگاهی از شرایط زمانه و اقتضائات امروز زندگی در این شرایط و نیز برای پیشبینی آینده مورد مطالعه قرار دهیم، با چند واقعیت تاریخی مواجه میشویم که میتواند برای آگاهی ما از وضعیت امروزمان بسیار موثر باشد.
دکتر کمالیزاده ادامه داد: واقعیت اول آن است که ما در طول تاریخ تحولات انسانی با اتفاقات، رفتارها، تحولات و الگووارههای دائما تکرار شونده روبرو هستیم.بسیاری از اتفاقات تاریخی بارها در شرایط زمانی و مکانی مختلف به صورتی مشابه تکرار شدهاند بطوریکه هیچگاه نمیتوان با قاطعیت ادعا کرد که هیچ اتفاقی در تاریخ امکان تکرار ندارد. به عنوان نمونه میتوان به تکرار جنگها و نزاعها میان کشورها، ملتها، اقوام و... بر اساس عللی بسیار مشابه اشاره کرد و یا تکرار خشونت ها و قساوتها میان انسانها.
وی یادآور شد: در اواخر قرن نوزده و یا اوایل قرن بیست، پیشبینی همگان از آینده جهان در قرن بیستم، جهانی بدور از جنگها و خشونتهای گذشته و سرشار از آرامش و آسایش ناشی از رشد علم و صنعت و تمدن بشری بود. قرن بیستم قرار بود تصویری از اوج تمدن انسانی در تمامی ابعاد آن را به تصویر بکشد اما آنچه در واقع امر اتفاق افتاد دو جنگ جهانی ویرانگر به همراه دهها جنگ و قتل عام دیگر بود. ساکنان شهرهای مهم اروپایی نظیر برلین، پاریس، لندن و... هیچگاه گمان نمیکردند در اواسط این قرن، بخش عظیمی از شهر و کشور و خانواده و سرمایه زندگیشان را از دست داده باشند و آنچنان خشونتها و اندوههایی را تجربه کرده باشند که پیش از این آنها را تنها مربوط به گذشتههای دور تاریخی میدانستند. همچنانکه چه کسی گمان میکرد در قرن بیست و یکم شاهد سر بریدن انسانها و زنده در آتش سوزاندن آنها تنها به جرم داشتن دینی متفاوت و یا حتی تفسیری متفاوت از یک دین باشیم.
کمالیزاده اظهار کرد: واقعیت دوم که بیارتباط با واقعیت اول نیست به تاریخ ایران ما بر میگردد. ما در ایران بعد از اسلام حداقل دوبار توسط اقوام بیگانه مورد تهاجم قرار گرفتیم که نتیجه آن از بین رفتن و یا حداقل در معرض خطر جدی قرار گرفتن هویت ایرانی و تمامیت ارضی سرزمینی به نام ایران بوده است. بار نخست به حمله مغولان برمیگردد و بار دوم به حمله محمود افغان. هر دوی این حملات هر چند علل و زمینههای فراوانی دارند اما بیتردید یکی از مهمترین علل وقوع این جنگها و اثرات ویرانگر متعاقب آن، بیتدبیری حاکمان وقت و دست کم گرفتن دشمن از سوی ایشان بوده است. تمام افسوسهای تاریخی ما به اتفاقاتی برمیگردد که با تدبیر درست میتوانستند به گونه دیگری رقم بخورند. افسوس امروز ما این است که ای کاش محمد خوارزمشاه در مواجهه با مغولان تدبیر بیشتری به خرج میداد و ای کاش شاه حسین صفوی از درایت و شجاعت بیشتری برخوردار میبود تا یک شورشی گمنام افغانی این فرصت را پیدا نمیکرد یک امپراتوری بزرگ را به تسخیر خود درآورد.
وی گفت:باور این واقعیت دشوار است که چگونه یک نظام قدرتمند سیاسی و نظامی که در برابر امپراتوری عثمانی مقاومت کرده بود و حتی بارها آن را شکست داده بود به این سهولت و سادگی توسط یک تبعه شورشی خود ساقط میشود. اما تاریخ به ما میگوید که چنین حادثهای واقعیت دارد و پیش از این نیز بارها رخ داده و در آینده نیز میتواند بارها تکرار شود. مردم اصفهان، پایتخت آباد و مرفه آن روزهای ایران، هیچگاه تا یکسال قبل از حمله محمود افغان گمان نمیکردند که تا کمتر از یکسال بعد از گرسنگی و ذلت مجبور به خوردن گوشت فرزندان و اعضای مرده خانواده خود میشوند. هنگامیکه کتاب «سقوط اصفهان به روایت کروسینسکی» را مطالعه میکنیم، ابعاد فاجعهای که بر سر مردم اصفهان در آن واقعه آمده است را واقعا حیرتانگیز و تاسفبار میبینیم. تاریخ به ما میگوید که هیچ تضمینی برای عدم تکرار این فجایع تاریخی نیست. در دوران معاصر خودمان مردم شهرهای مرفه و آباد خرمشهر و آبادان در اوایل دهه 50 آیا گمان میکردند که در پایان همان دهه، از شهرهای آبادشان چیزی جز ویرانه باقی نماند و بسیاری از اعضای خانواده و همشهریانشان را از دست بدهند؟ اما متاسفانه چنین اتفاقاتی افتاده است. اتفاقاتی که هرچند ما آن را پیشبینی نمیکردیم اما پیش بینی آن غیرممکن نبود.
کمالیزاده ادامه داد: واقعیت سوم به روند ظهور و گسترش جنبشهای سیاسی - اجتماعی و مذهبی برمیگردد. به عنوان یک نمونه تاریخی که با وضعیت امروز منطقه ما نیز تناسب دارد، میتوان به روند ظهور و گسترش جنبش وهابیت اشاره کرد. جنبشی که در بیاهمیتترین و عقبافتادهترین ناحیه از شبه جزیره عربستان آن روز، سرزمین نجد، ظهور مییابد و هرچند دو یا سه بار تا مرز نابودی و شکست پیش میرود اما نهایتا موفق میشود تا در همپیمانی با آل سعود خود را در قالب یک نظام سیاسی تثبیت کند و بتواند به عنوان مهمترین پشتوانه سیاسی، اقتصادی، و... جریان سلفی و تکفیری امروز وارد عمل شود. هنگامیکه به اواسط قرن هیجدهم و زمان ظهور این جنبش رجوع میکنیم به یک واقعیت تاریخی دیگر برمیخوریم و آن،نحوه مواجهه حاکمیت وقت ایران با این تهدید است. بسیار شبیه به آنچه این روزها از سوی خلیفه داعش شاهد هستیم در آن روزها نیز سران وهابیت نامهای خطاب به سران کشورهای اطراف میفرستند و آنها را به آیین خود فرا میخوانند یکی از این نامهها نیز خطاب به فتحعلیشاه قاجار تحت عنوان «ملک عجم» فرستاده میشود. از پاسخ شاه قاجار به این نامه بر میآید که او خطر این گروه را چندان جدی نگرفته است. حتی بعد از تخریب اماکن مقدس شیعه در عراق توسط وهابیان نیز، پادشاه قاجار تهدیدنامهای به سران عثمانی نوشته و از آنها میخواهد تا این فتنه را سرکوب کنند و گرنه سپاه ایران را برای سرکوب آنها خواهد فرستاد.گویا بعد از سرکوب موقت این جنبش توسط حاکم مصر،عطش ایرانیان برای تنبیه وهابیت نیز فروکش میکند.اما هنگامیکه از پس حوادث این روزها،به گذشته نگاه میکنیم با خود میگوییم ای کاش شاه قاجار سپاه ایران را بر سرکوبی کامل این فتنه فرستاده بود.
وی در بخش دیگر سخنانش یادآور شد: واقعیت آن است که آنچه این روزها تحت عنوان جریان تکفیری از شرق آسیا تا شمال و مرکز آفریقا را در برگرفته است و بیش از 30 درصد خاک عراق و سوریه و قریب به نیمی از خاک نیجریه و بسیاری از مناطق مهم لیبی را به اشغال نظامی و سیاسی خود در آورده است،این قابلیت را دارد تا در قالب یک نظام سیاسی،هویت و حاکمیت خود را بر سرنوشت و آینده منطقه و جهان تحمیل کند. هنگامیکه به ادعاها و نقشههای این جریان از مرزبندیها و تقسیم بندیهای آینده جهان اسلام مراجعه میکنیم، آن را بسیار شبیه به مرزها و تقسیمات خلافت اسلامی در زمان عباسیان میبینیم که نکته حائز اهمیت آن برای ما این است که نشانی از کشور ایران در این نقشه نیست، سرزمین امروزی ایران در این نقشه همان خراسان بزرگ تحت حاکمیت خلافت واحد اهل سنت است. واقعیت مهم بعدی آن است که هدف اصلی تمام تهدیدات گروههای تکفیری که این روزها در منطقه جولان میدهند، شیعیان منطقه و مهمترین کشور حامی آن یعنی ایران است. تمام آنچه در سوریه و عراق رخ میدهد در واقع چیزی جز جنگ نیابتی آنها با ایران و ایرانیان نیست. مشکل امروز آنها با ایران، مشکل آنها با یک نظام سیاسی به نام جمهوری اسلامی ایران نیست، بلکه در ابعادی بسیار فراتر، مشکل آنها با وجود ملت و کشور مستقلی در این منطقه از جهان اسلام با نام ایران و با هویت ایرانی و شیعی است. چنین واقعیتی است که جریانهای تکفیری را به تهدیدی بسیار بزرگ بر علیه منافع ملی ما تبدیل کرده است. اهمیت حوادث این روزهای منطقه تا اندازه ای است که به جرات می توان مدعی بود که این حوادث، عامل اصلی در شکل دهی به نقشه آینده منطقه و جایگاه آینده کشورها و ملتهای امروز در این نقشه است.
کمالیزاده اظهار کرد: در جمع بندی صحبتهایم و به عنوان آخرین واقعیت تاریخی باید به این نکته اشاره کنم که موقعیت تاریخی، جغرافیایی و سیاسی کشور ما بگونهای است که امنیت برای ما همواره یک امر اکتسابی بوده است و نه یک امر انتسابی. واقعیت آن است که با توجه به تمام اتفاقاتی که در منطقه ما در این روزها در حال وقوع است، و به برخی از وجوه آن اشاره کردیم، امنیت امروز ما در داخل کشور یک امر طبیعی نیست. واقعیت آن است که امنیت امروز ما با امنیت پنج سال یا ده سال قبل هیچ تفاوتی نکرده است در حالیکه تهدیدات اطراف ما قابل مقایسه با تهدیدات پنج یا ده سال قبل نیست. آیا با خودمان فکر کردهایم چرا باید تهران اینقدر امنیت داشته باشد در حالیکه همین گروههای تکفیری که هدف اصلیشان هم ایران است در قلب پاریس حادثه شارلی ابدو را رقم میزنند؟ متاسفانه این سئوال برای ما ایجاد نشده است و آنچه بنده از آن به عنوان مظلومیت شهید حسینی مقدم و سایر سردارانمان که در این عرصه فعالیت میکنند صحبت میکنم، ناظر بر همین واقعیت تاسفبار است. اگر امروز تهران و تمام شهرهای ایران از این امنیت فراگیر برخوردار است بواسط آن است که مرزهای امنیتی ما به صدها کیلومتر آن سوتر از مرزهای ملی تعمیم یافته است. به خاطر آن است که امروز با «تدابیر» بسیار بیشتری نسبت به گذشتگانمان در برابر تهدیدات فراملی، که اثرات مستقیم ملی دارند، عمل میکنیم. به خاطر آن است که اینبار این قبیل تهدیدات را دست کم نگرفتهایم. به خاطر آن است که امروز در برابر سرنوشت امروز و فردای سرزمینمان با «مسئولیت پذیری» بیشتری رفتار میکنیم. به خاطر آن است که امروز سردارانی داریم که، علیرغم غفلت و قدرناشناسی اکثر ما، به وظایف ملی و میهنیشان بدرستی و از روی مسئولیتپذیری مضاعف و با نهایت فداکاری عمل میکنند. واقعیت آن است که فداکاری این عزیزان مقدمه و عامل بقا و سربلندی آینده ایران خواهد بود.
وی در پایان گفت: متاسفانه این تدابیر و فداکاریها از دید اکثر ملت ایران پوشیده مانده است. شرط انصاف آن بود که نظیر مراسم کوچک امروز ما در ابعادی بسیار وسیعتر برای گرامیداشت یاد این قهرمان بزرگ ملی و حتی جهانی برگزار شود زیرا آنها در میدان نبرد با جریانی به شهادت رسیدند که کل ارزشهای بشریت و هویت اخلاقی انسانها را مورد تهدید قرار داده است.