تاریخ : 1393,چهارشنبه 13 اسفند16:19
کد خبر : 32537 - سرویس خبری : ادبیات ایثار و شهادت

غزلم سوخت


غزلم سوخت

شهر آبستن غم هاست خدا رحم کند

شهر این بار چه غوغاست خدارحم کند

بوی دود است که پیچیده ، کجا می سوزد؟

نکند خانه ی مولاست خدا رحم کند....

همه ی شهر به این سمت سرازیر شدند

در میان کوچه دعواست، خدا رحم کند....

هیزم آورده که آتش بزنند این در را

پشت در حضرت زهراست خدا رحم کند....

همه جمع اند و موافق که علی را ببرند

و علی یکه و تنهاست، خدا رحم کند..

بین این قوم که از بغض لبالب هستند

قنفذ و مغیره پیداست، خدا رحم کند ...

مادر افتاد و پسر رفت زدست، درد این است

چشم زینب به تماشاست، خدا رحم کند ....

 ماجرا کاش همان روز به آخر می شد

تازه آغاز بلاهاست، خدا رحم کند...

غزلم سوخت، دلم سوخت، دل آقا سوخت

روضه ی ام ابیهاست، خدا رحم کند...

از یاسر مسافر

◾ایام سوگواری ام ابیها تسلیت◾