تاریخ : 1393,یکشنبه 24 اسفند14:14
کد خبر : 32759 - سرویس خبری : اخبار

هر سال می آیم شلمچه / تصاویر


هر سال می آیم شلمچه / تصاویر

با ورود به یادمان شلمچه در دل فاخلع نعلیک می گویی و کفش را می کنی. خاک شلمچه خشک و نمکین است ولی درد پاهایت نمی توانند وادارت کنند که کفش هایت را بپوشی

شهید گمنام- فصل دوم...  همه در ایران از غربت غروب شلمچه شنیده اند اما تا نبینی نمی فهمی غربت یعنی چه!... که می داند که شهدای تشنه لب و پیروان عاشورایی امام حسین در شلمچه چه کردند و چگونه تشنه لب جان دادند. شلمچه وسیع است و منقلب کننده و هر کس برای خود مأمنی برگزیده و در گوشه ای از خاک رو به آفتاب و غروب نشسته و راویان هم از دلاوری های دلیر مردان کربلای 5 می گویند و صدای گریه دل دشت بیابان را می لرزاند.

... با ورود به یادمان شلمچه در دل فاخلع نعلیک می گویی و کفش را می کنی. خاک شلمچه خشک و نمکین است ولی درد پاهایت نمی توانند وادارت کنند که  کفش هایت را بپوشی چراکه نمی توانی با کفش برخون هزاران شهید پا بگذاری... یا رقیه یا رقیه یا رقیه ... می گویی و قدم می زنی و از درد اشک در چشمانت جمع می شود. هزاران چشم می شوی برای دیدن هزاران چشمی که یقین داری از دل این خاک ها تو را می بینند.

... نزدیک اذان مغرب می شود و خورشید آهسته آهسته دست بر سر زائرانی می کشد که خاک شلمچه را جانماز خود کرده اند و صدای مناجات و زیارت عاشورا فضا را پر کرده است و پائین می رود. هزاران نفر در هنگام اذان بر خاک شلمچه سر فرود می آورند و سجده می کنند و در گوش این خاک مزین به خون شهدا چه نجواها شده و این خاک اهورایی با ایشان چه کرده است خدا می داند!

روای می گوید یک جهانگرد آلمانی که به شلمچه آمده بود، از ایشان سوال کرده بود که در این خاک چه اتفاقی افتاده که این خاک تأثیرعجیبی بر آدم می گذارد! و گفته بود که من بعد از این سالی یک بار به ایران می آیم و فقط یک هفته در شلمچه می مانم...! و تو در دل از خود می پرسی که این گل های به خون آغشته با دل زائران خود چه ها که نمی کنند که دلت می خواهد برای همیشه بر روی آن خاک بنشینی و تمام آرزوها و حوائجت را از آبروداران و علمداران ابالفضل شلمچه بخواهی و به تشنگی شان و به حرمت سیدالشهداء قسمشان بدهی که شفاعتت کنند...

 


کد خبرنگار : 17