تاریخ : 1393,چهارشنبه 27 اسفند14:17
کد خبر : 32900 - سرویس خبری : گزارش و گفت و گو

دست خالی و پای برهنه/ تصاویر


دست خالی و پای برهنه/ تصاویر

و اینجا وقتی قدم بر می داری و راه می روی، همه سرها پائین است و چشم ها خیس و قلب ها دگرگون...

شهید گمنام-  فصل پنجم: حال نوبت طلائیه است که میزبانت شود و در سه راهی شهادت دلت را جلا دهد... نزدیک یادمان طلائیه که می شویم خبری از نخل ها نیست... از نخل های سربریده و به مسلخ کشیده شده و عاشق طلائیه... نخل هایی که با تن سوراخ سوراخ، از خاکشان دفاع می کردند!... وارد منطقه که می شوی، می بینی که جمعیت زائران فوج فوج به سوی سه راهی شهادت در حرکتند و دیدن زائران درحال حرکت با پرچم های برافراشته در لب مسیر که عکسشان در آب پائین تپه ها افتاده، بسیار چشم نواز است.

سیم خاردارها و موانع آبی را که داخل آب نگاه می کنی، دلت می لرزد و زیر لب می پرسی خدایا! بچه ها، جوان های رشید و رعنای ما چگونه از این موانع رد می شدند و چگونه بدن های پاک بعضی شان در لابه لای این سیم ها و آهن ها تکه تکه شد... و تو که فکر می کنی چقدر برای آمدن به این سفر جنوب متحمل زحمت شده ای، در دل بر سر خود فریاد می زنی کدام قدم  و کدام زحمت و رنجش توان رویارویی و پاسخ گویی و قدردانی از آن بدن ها پاره پاره را دارد؟!... و هیچ جوابی برای این سوال پیدا نمی شود!... و اینجا وقتی قدم بر می داری و راه می روی، همه سرها پائین است و چشم ها خیس و قلب ها دگرگون... همه دست خالی و پابرهنه برای گرفتن شفاعت شهدا آمده اند! تنها همین!

روای ها هریک در گوشه ای از سه راه شهادت ایستاده اند و عملیات بدر و خیبر را روایت می کنند و از حاج همت و مهدی و حمید باکری می گویند. در سه راهی که می ایستی توان ایستادن از تو گرفته می شود. فکر اینکه روزی رزمنده ها در همین قطعه از خاک مجبور بودند از روی بدن های هم رزمان شهیدشان راه بروند و خاک این زمین از بدن های مطهر شهدا پر شده بود، پاهایت را سست می کند. می خواهی زانو بزنی و بر اینهمه غربت و مظلومیت بگریی و از شرمندگی سر به خاک بسایی.

وقتی از چشمان و صورت منفجرشده شهید همت حرف می زنند و از بدن های مفقود برادران شهید باکری، سرخی خجالت ناخودآگاه صورت زردت را فرا می گیرد و چشمانت را بارانی می کند... و تو تنها به این فکر می کنی که در برابر اینگونه به مسلخ رفتن ها چه گفته ای و چه چیزی برای گفتن داری!

...در کنار سه راهی شهادت چند رحل و قرآن گذاشته اند و جذبه روح شهدای طلائیه خیلی ها را بر آن می دارد که چند آیه ای قرآن بخوانند ...که شاید خودشان آرام بگیرند!... و برخی همچون شلمچه برای خود کنج عزلتی گزیده اند و صدای نجوایشان را تنها نسیم می شنود هرچند این خاک مطهر و گسترده کنجی ندارد اما هرکس بخواهد با عاشقان راه ثارلله خلوت کند، چادر یا چفیه ای بر سر می اندازد و با یاران حسین(ع) معاشقه می کند.


کد خبرنگار : 20